رمزگشایی استاد مطهری از آغوش باز ایرانی‌ها در پذیرش اسلام

استاد مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» به مسئله‌ای اشاره می‌کند که راز آغوش باز ایرانی‌ها در پذیرش اسلام است، عاملی که مشت مکاتبی که سعی دارند قرائتی ملی‌گرایانه از اسلام ارایه دهند را باز می‌کند...

خبرگزاری شبستان: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری از آن دست عالمان و روشنفکرانی است که به خاطر طرح مباحث مبنایی در سخنرانی‌ها و کتاب‌های خود عملا به بسیاری از شبهاتی که امروز جریان‌های انحرافی سعی در القای آن دارند، پاسخ داده است. 

آیت‌الله مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» در فصل «ما و اسلام» به خوبی به تبیین تنیدگی فرهنگ ایرانی- اسلامی می‌پردازد و به مسئله مهمی اشاره می‌کند که به واقع راز آغوش باز ایرانی‌ها در پذیرش اسلام است. این همان عنصری است که مشت مکاتبی که بیهوده تلاش می‌کند قرائتی ملی‌گرایانه از اسلام به دست دهد را باز می کند.

اما آن راز چیست؟ آن راز چیزی جز فکر بلند ایرانی‌ها در گذر از تعصب‌های نژادی و آیینی نبوده است. ایرانی‌ها اتفاقا پیش از اسلام، یکتاپرست و پیرو دین زرتشت بوده‌اند، دینی که یکی از مهم‌ترین و محوری‌ترین آموزه‌های اخلاق را در سه فصل معنادار و مجمل گفتار نیک، پندار نیک و رفتار نیک صورت‌بندی می‌کند، با این همه ایرانی‌ها چشم بسته نبودند و وقتی می‌بینند دین و آیینی به مراتب کامل‌تر در پیش‌روی آنها است با آغوش باز به آن می‌پیوندند.

مطهری در این رابطه در فصل «ما و اسلام» می‌نویسد: «ما ایرانیان در طول زندگانی چند هزار ساله خود در عین اینکه به ملیت خود علاقه‌مند بوده‌ایم این علاقه‌مندی زیاد تعصب‌آمیز و کورکورانه نبوده و سبب کوری باطنی ما نگشته است تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه تمییز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنی نسبت به حقایق به وجود آورد».

 

فرهنگ ایرانی- اسلامی درهم تنیده و لاینفکند

مطهری در ادامه این فصل به مسئله مهمی اشاره می‌کند؛ اینکه ارتباط اجزای فرهنگ ایرانی و اسلامی صرفا یک ارتباط مکانیکی نیست، به این معنا که مثلا فرهنگ ایرانی- اسلامی را یک ساختمان و بنا در نظر بگیریم که فضای داخلی آن با پارتیشن‌بندی و دیوارکشی بین فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی تقسیم‌بندی شده و هیچ ارتباط ارگانیکی میان این دو جزء موجود نباشد. 

همچنان که مطهری در ادامه فصل «ما و اسلام» اشاره می‌کند از ابتدای دوره هخامنشی که تمام ایران کنونی به اضافه قسمت‌هایی از کشورهای همسایه، تحت یک فرمان درآمد تقریبا دو هزار و پانصد سال می‌گذرد. از این 25 قرن، نزدیک 14 قرن را ما با اسلام بسر برده‌ایم و این دین در متن زندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است. با آداب این دین کام اطفال خود را برداشته‌ایم، با آداب این دین زندگی کرده‌ایم، با آداب این دین خدای یگانه را پرستیده‌ایم، با آداب این دین مرده‌های خود را به خاک سپرده‌ایم. تاریخ ما، سیاست ما، ادبیات ما، قضاوت و دادگستری ما، فرهنگ و تمدن ما، شئون اجتماعی ما و بالاخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است.

البته مطهری از نقش فرهنگ غنی ایرانی‌ها در بسط فرهنگ غنی‌تر اسلام غافل نیست، آنجا که می‌نویسد به اعتراف همه مطلعین ما در این مدت خدمات ارزنده و فوق‌العاده و غیرقابل توضیحی به تمدن اسلامی نموده‌ایم و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان از سایر ملل مسلمان حتی از اعراب بیشتر کوشیده‌ایم. هیچ ملتی به اندازه ما در نشر و اشاعه و ترویج و تبلیغ این دین فعالیت نداشته است.

 

ملیت‌پرستی در جهان اسلام تفکری استعماری است

روشنفکر بزرگ دینی معاصر ما در ادامه به تبیین ملت‌پرستی و ملی‌گرایی و آثار آن در تفرقه و پراکندگی ملت‌های جهان اسلام می‌پردازد. وی معتقد است: مسئله ملیت‌پرستی در عصر حاضر برای جهان اسلام مشکل بزرگی به وجود آورده است. گذشته از اینکه فکر ملیت‌پرستی برخلاف اصول تعلیماتی اسلامی است زیرا از نظر اسلام همه عناصر‌ها علی‌السوا هستند، این فکر مانع بزرگی است برای وحدت مسلمانان.

چنانچه می‌دانیم جامعه اسلامی از ملل مختلفی تشکیل شده است و در گذشته اسلام از ملل مختلف و گوناگون یک واحد به وجود آورد به نام جامعه اسلامی، این واحد اکنون نیز واقعا وجود دارد اما در قرون جدید قدرت‌های اروپایی و آمریکایی در این واحد جدایی انداخت.

 

یا ایها الناس سند فرعی بودن ملیت در اسلام است

واقعیت آن است که برجسته‌سازی افکار مبتنی بر ملیت‌پرستی همچنان که بن‌مایه‌هایش در مکتب ایرانی هم به وضو به چشم می‌آید، همان‌طور که مطهری معتقد است یک فکر استعماری برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام است. قدرت‌های غربی به خوبی می‌دانند که آموزه‌های اسلامی فصل مشترک مسلمانان در کشورهای مختلف است، بنابراین نفوذ و ایجاد شکاف در این آموزه‌ها به راحتی و سهولت ممکن نیست، از این رو است که مسئله نژاد و ملیت را زنده می‌کنند تا از این رهگذر منافع خود را تأمین کنند.

پیامبر مکرم اسلام (ص) با وجود آنکه به لحاظ قومیتی به عرب منتسب بود اما اصالتی به قومیتی نمی‌دادند و اتفاقا در برابر تمام امتیازات قومی- قبیله‌ای می‌‌ایستادند. مگر نه این است که پیامبر (ص) اعلام کردند همه انسان‌ها فارغ از آنکه به چه قومیت و ملیت و نژاد و جنسیتی متعلق باشند در پیشگاه خداوند برابرند مگر آنکه پرهیزگار باشند؟

از طرف دیگر یکی از درخشان‌ترین اسناد مهم در قرآن برای فرعی بودن مسئله ملیت، خطابی است که خداوند در سخن گفتن با بندگانش انتخاب می‌کند. آیه‌ای در قرآن نمی‌توانید پیدا کنید که با ایا ایها العرب آغاز شود، خداوند جغرافیا و نژادی خاص را مورد خطاب قرار نمی‌دهد بلکه با گستره وسیع بندگانش سخن می‌گوید. یا ایها الناس سندی از فرعی بودن موضوع ملیت در آموزه‌های دینی و وحیانی ما است.

 

پایان پیام/

 


 

کد خبر 32953

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha