ولی فقیه در اندیشه شیعی نائب الامام است نه رهبر کاریزماتیک

خبرگزاری شبستان: ولایت فقیه در اندیشه سیاسی شیعه نائب الامام (ع) محسوب می‌شود. پس نوع نگاه و برخورد با ولی فقیه در جامعه اسلامی و ولایی کاملا متفاوت با نوع نگاه به یک سیاستمدار ولو کاریزماتیک در جوامع دیگر است.

خبرگزاری شبستان: "در انقلاب اسلامى آزادى به آن معنى که در غرب مطرح است، وجود ندارد. در اسلام انسان موجودى آزاد است اما نه به معنى رها و لاقید و بى بند و بار بلکه به معنى مختار و انتخابگر. در این مکتب، انسان موجودى است که آزادانه در تعیین سرنوشت ‏خویش باید تصمیم گیرى نماید." این جملات بخشی از سخنان محمد قربانی گلشن آباد، عضو هیات علمی دانشگاه و تحلیل گر سیاسی شبکه های برون مرزی صدا و سیما درباره تفاوت انقلاب اسلامی با جنبش های اسلامی و غیراسلامی است که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

انقلاب اسلامی از نظر مبانی نظری چه تفاوتی با دیگر انقلاب های دوره معاصر دارد؟
مقایسه پدیده‏هاى مشابه مى‏تواند در شناخت هر چه بیشتر آنها مفید واقع شود در تاریخ‏ جهان، انقلاب هائى رخ داده و ممکن است ‏بین این انقلاب ها تشابهات فراوانى وجود داشته باشد. در این میان برخى از محققین غربى که پدیده انقلاب را بررسى مى‏کردند، متوجه شدند که بین انقلاب روسیه و انقلاب هاى فرانسه، انگلستان، چین و... شباهت هایى وجود دارد که این موجب پیدایش مکتبى بنام تاریخ طبیعى انقلاب شد. نویسندگان این مکتب معتقدند که انقلاب هاى گذشته کم و بیش روند مشابهى را طى کرده‏اند و این روند برآیندى طبیعى و اجتناب ناپذیر است. از مهمترین نویسندگان این مکتب «کرین برینتون‏» و «ادوارد بتى‏» هستند.

اما انقلاب اسلامى خط بطلان بر نظریات این مکتب کشید. اگر چه در بعضى موارد انقلاب اسلامى با دیگر انقلاب ها وجه تشابه دارد، در عین حال شرایط و اوضاع و احوال سیاسى، اجتماعى آنها تفاوت هاى اساسى را نشان مى‏دهد و از آنجا که کثرت پدیده‏هاى مورد مقایسه کار سنجش و تطبیق را مشکل و پیچیده مى‏سازد، من سعی می کنم انقلاب فرانسه و روسیه را به عنوان دو سمبل از دو نظام غرب و شرق و دو ایدئولوژى متفاوت شناخته شده، براى مقایسه با انقلاب اسلامى که آرمان هاى مذهبى و حاکمیت جهانى اسلام، حاکمیت مستضعفین را نوید مى‏دهد، برگزینم. باید توجه داشت که مقایسه این دو انقلاب با انقلاب اسلامى نیاز به تحقیقات وسیعی دارد که البته اساتید بزرگوار بسیاری بدان پرداختند و مقالات و کتاب هایی نیز در این زمینه دارند و در این گفتگو و مصاحبه مختصر نمى‏توان به همه آنها اشاره کرد.
از این رو مى‏خواهم یک چارچوب کلى براى مقایسه این سه انقلاب با یکدیگر ارائه دهم:
1) میزان مشارکت ‏سیاسى در انقلاب فرانسه، جز جمعیت محدودى از طبقه اشراف و بورژواها همکارى نکردند و فقط در منطقه جغرافیایى پاریس فعال بودند. در انقلاب روسیه نیز عده محدودى از کارگران کارخانجات و سربازان فعال بودند و گروه هاى شرکت کننده همان کارگران و سربازان و حزب بلشویک بود و فقط در منطقه جغرافیایى پطرزبورگ - مسکو فعال بودند، اما در انقلاب اسلامى ایران تمام اقشار ملت اعم از کارگران، کارمندان، دانشگاهیان، بازاریان، روحانیون و... در تمام نقاط کشور همزمان ولى بطور عمده در شهرها مشارکت فعال داشتند و بر این اساس مى‏توان گفت: یکى از مشخصه‏هاى انقلاب اسلامى شرکت وسیع مردم در آن است که در مقایسه با دیگر انقلابها بسیار چشمگیرتر و فراگیرتر بوده است.
حضرت امام خمینی (ره) در دیدار با کارکنان جهاد سازندگی سراسر کشور در مورخ 27/3/1359 در جماران می فرمایند: « انقلاب هایی که در دنیا واقع شده یا پس از این واقع می‏شود، یا از طریق ملت ها بوده است و یا از طریق حکومت ها که به نحو کودتا یک انقلابی انجام می‏دادند. اکثراً انقلابات کودتایی بوده، آن انقلاب ها هم که از قِبَل ملت بوده است شاید کم انقلابی پیدا بشود که به هدایت احزاب و دستجات معین واقع نشده باشد. شما اگر بگردید در تمام انقلاباتی که واقع شده است، نخواهید پیدا کرد انقلابی که این دو خاصیت را داشته باشد: یکی اینکه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروه ها و دستجات سیاسی و امثال اینها، و یکی دیگر اینکه مکتبی باشد و آن هم یک مکتب الهی».
پروفسور حامد الگار در این زمینه مى‏گوید: «یکى از ممیزات انقلاب اسلامى ایران شرکت وسیع توده‏هاى مردم بود. در انقلاب‏هاى فرانسه، روسیه و چین انقلاب همیشه با جنگ داخلى همراه بود...» فرد هالیدى نیز معتقد است که از لحاظ به صحنه کشاندن اقشار وسیع مردم، انقلاب اسلامى ایران ، عظیم‏ترین انقلاب تاریخ است.

2) رهبرى: در انقلاب فرانسه رهبران اصلى انقلاب بطور خلق الساعة در این مقام قرار گرفتند و وابستگى طبقاتى داشتند و در انقلاب روسیه نیز در فوریه1917 نام هیچ رهبرى به چشم نمى‏خورد و در اکتبر 1917 نام لنین، تروتسکى، استالین، بوخارین و... به چشم مى‏خورد که اینان هم مانند رهبران انقلاب فرانسه پایگاه مردمى چندانى نداشتند و توده‏هاى مردم لنین را نمى‏شناختند ولى در انقلاب اسلامى ایران رهبر انقلاب از یک پایگاه وسیع و عمیق مذهبى و بلامنازع برخوردار بود. او هم طراح، هم ایدئولوگ و هم معمار، مدیر و مجرى انقلاب بود که در همه مراحل انقلاب چه قبل و چه بعد از پیروزى به این عنوان شناخته شد.
3) ایدئولوژى: در انقلاب فرانسه اساس ایدئولوژى، لیبرالیسم بود که هر چند در پیشبرد انقلاب نقشى نداشت ولى در شکل گیرى نظام بعد از انقلاب نقش اساسى داشته است و بدیهی است که لیبرالیسم در ترویج ارزش هاى اخلاقى و فضائل انسانى با شکست مواجه شده است. برخى چون آرنولد توین بى، اریک فروم و تا حدودى هربرت مارکوزه، چاره آن را در احیاء عنصر مذهب بر اساس مقتضیات زمان مى‏دانند. اساس ایدئولوژى در روسیه مارکسیسم - لنینیسم بود که این ایدئولوژى نیز در انقلاب نقشى نداشت ولى در شکل گیرى نظام بعد از انقلاب و تحولات بعدى نقش اساسى را به عهده داشته است. ولى انقلاب اسلامى ایران همانند انقلاب کبیر فرانسه براى کسب آزادى تنها و یا مثل انقلاب اکتبر روسیه یک انقلاب کارگرى نبود، بلکه در انقلاب اسلامى تاکید بر ایدئولوژى اسلام با تکیه بر تعالیم مکتب متعالی تشیع بود که در تهییج و تشکل مبارزات مردمى و نهایتا سقوط نظام شاهنشاهى و نیز در شکل گیرى تحولات بعد از انقلاب با تکیه بر اصل ولایت فقیه نقش زیربنایى داشته است.

در انقلاب اسلامى آزادى به آن معنى که در غرب مطرح است، وجود ندارد. در اسلام انسان موجودى آزاد است اما نه به معنى رها و لاقید و بى بند و بار بلکه به معنى مختار و انتخابگر. در این مکتب، انسان موجودى است که آزادانه در تعیین سرنوشت ‏خویش باید تصمیم گیرى نماید. در انقلاب فرانسه رهبران انقلاب گام هایى در جهت جدایى کامل سیاست از دین یعنى سکولاریسم برداشتند و در انقلاب روسیه با عناد و ضدیت‏شدید با دین برخورد کردند و دین را افیون توده‏ها معرفى نمودند، ولى در انقلاب اسلامى ایران بازگشت ‏به دین و اسلام، روح و اساس انقلاب است و در واقع یکى از شگفت انگیزترین و در عین حال پیچیده‏ترین ویژگی هاى انقلاب اسلامى بعد دینى آن است. و همین ویژگى یعنى بازگشت ‏به دین یکى از مهمترین فصول ممیز انقلاب اسلامى از تمامى جهان است. شاید بتوان گفت که مهمترین وجه تمایز بین انقلاب ایران و انقلاب هاى روسیه و فرانسه و سایر کشورها، ریشه مذهبى آن است که هیچگونه شباهتى به دو انقلاب دیگر ندارد در ایران مذهب، قوه محرکه اصلى انقلاب به شمار مى‏رفت و آتش انقلاب از درون مساجد زبانه کشید و سرانجام منجر به پیروزى انقلاب اسلامى ایران شد. تمام نویسندگان نیز به مذهب به عنوان عاملى در جهت تحریک و تهییج توده‏هاى میلیونى نگاه مى‏کنند و سیاست اسلام زدایى شاه را به عنوان عامل اصلى و تعیین کننده سقوط رژیم شاه مى‏دانند. بلاشک انقلاب اسلامی واجد ویژگی های دیگری هم هست که آن را با سایر انقلاب ها، متمایز و متفاوت می کند ولیکن به همین مقدار بسنده می کنم.
 

این تفاوت ها بیشتر در چه مواضعی خود را نمایان ساخته به عبارت دیگر تاثیر این تفاوت های بنیادین را در کدام خروجی ها به طور ملموس می توان دید؟
خروجی این تفاوت های بنیادین در عملکرد و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را می شود جستجو کرد که در واقع قانون اساسی نقشه راه کلان و منشور کلان انقلاب اسلامی در حوزه عملی و نظری است. اهداف و ماهیت انقلاب اسلامى ایران یک پدیده منحصر به فرد است چرا که تمام انقلاب ها از جمله انقلاب فرانسه و روسیه مى‏خواستند یک جامعه بهتر از نظر مادى براى انسان بسازند و هدف آنها تولید ثروت بیشتر و توزیع این ثروت در میان مردم بود ولى انقلاب ایران داراى اهدافى متعالى‏تر و هدف انقلاب ایران برقرارى حاکمیت‏ خدا است. در واقع اهداف انقلاب اسلامى عبارتند از:
 احیاء و زنده کردن احکام اسلام و اجراى آن
 استقرار عدالت اجتماعى
 استقرار نظام سیاسى اسلام
 تقویت و تعالی علمی، اخلاقی ، فرهنگى ، اجتماعی و اقتصادی جامعه
حضرت امام خمینى (ره) مى‏فرمایند: «انقلاب ما متکى بر معنویات و خداست و آنهایى که با ما موافقند آنهایى هستند که با خط توحیدى موافقند».

 

فراگیری این موج انقلابی برخلاف دیگر انقلاب ها را در چه دلیلی باید جست؟
چرایی فراگیری انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلاب ها را بایستی در ماهیت و نظام ارزشی آن انقلاب جستجو کرد. به نظر من یکی از دلایل فراگیری انقلاب اسلامی ایران که آن را در کانون توجهات نظریه پردازان و اندیشمندان مسائل سیاسی و اجتماعی قرار داد، این است که به لحاظ ماهیتی، انقلاب اسلامى در واقع انقلابى در فرهنگ انقلاب هاى جهان به وجود آورد و الگویی نوین و مبتنی بر ارزش های الهی و اسلامی ارائه داد. انقلاب اسلامى رژیم شاهنشاهى را سرنگون و حکومت اسلامى برقرار کرد و بخاطر ماهیت ضداستکبارى و ضداستبدادی خود از همان ابتدا با دشمنى تمام ابرقدرت ها روبرو بوده است. آزادى در نظام سیاسى اسلامى با عدالت اجتماعى همراه است. آزادى فردى بطور متوازن و تا آنجا که ممکن است، ‏بطور هماهنگ مطرح مى‏شوند. اسلام آزادى لیبرالیستى را که به بى‏عدالتی ها و فاصله‏هاى زیاد طبقاتى منتهى مى‏شود، نفى مى‏کند چنانکه مساوات و برابرى بدون توجه به خصوصیات و استعدادهاى فردى را نیز که حالت تحمیلى دارد و همراه با زور و دیکتاتورى است نمى‏پذیرد. انقلاب اسلامی روح برادرى را ترویج و امتیازات بى‏جا و تبعیض طبقاتى را تکذیب مى‏کند و از این رو، مورد توجه بسیارى از مردم محروم دنیا قرار گرفته است. نهرو مى‏گوید: مساله مساوات اسلامى روى افکار هندوها، خصوصا طبقه محرومشان تاثیر عمیق بخشیده است زیرا اسلام بساط اختلافات طبقاتى و امتیازات نژادى را از میان برده است و میان ملل مختلف روابط حسنه بر اساس عدل و مساوات برقرار مى‏سازد. بنابراین همین ویژگی هاى برجسته انقلاب اسلامى است که توجه بسیارى از مردم دنیا به ویژه قشر روشنفکر و نخبه را به خود جلب کرده است.
 

نظریه ولایت فقیه در تفاوت انقلاب اسلامی با جنبش ها و انقلاب های معاصر چه تاثیری داشته است؟ این نظریه از چه ابعادی انقلاب اسلامی ایران را متمایز می کند؟
بنیاد و هسته اصلی انقلاب اسلامی ایران، نظریه ولایت فقیه است. ولایت فقیه در اندیشه سیاسی شیعه به عنوان نائب الامام و جانشین معصوم در عصر غیبت محسوب می شود. بنابراین اطاعت از ولی فقیه به مثابه اطاعت از امام معصوم و عدم اطاعت به معنای نافرمانی در قبال دستورات حضرت حجت و امام زمان (عج) قلمداد می شود . بنابراین نوع و تیپ نگاه و برخورد با ولی فقیه در جامعه اسلامی و ولایی کاملا متفاوت با نوع نگاه به یک سیاستمدار ولو کاریزماتیک در جوامع دیگر دارد. بنابراین، در انقلاب اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) به عنوان نائب الامام عصر (عج) شناخته می شد و دقیقا از این روست که محور و کانون وحدت انقلابیون به شمار می رفت و اگر حزبی و یا گروهی هم از این محور زاویه گرفت، در حقیقت خودش را از صفوف مستحکم انقلابیون جدا کرد و از قطار انقلاب پیاده شد. اینکه ما در انقلاب های دیگر به ویژه در چند سال اخیر در تحولات و انقلاب های منطقه شاهد هستیم که اغلب آنها را به بیراهه و انحراف کشاند، نبود چنین نگاهی به مساله و فقدان رهبری دینی از نو ولی فقیه بوده است.

 

نظریه انقلاب برای جهانی شدن به چه راهبردهایی نیاز دارد؟
واقع ماجرا این است که این راهبردها توسط سازمان ها و ارگا نهای مرتبط طراحی شده است و به لحاظ تئوریک خلا و نیاز جدی نداریم. از جمله در وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، جامعه المصطفی (ص) العالمیه، سازمان صدا و سیما و ... منتها در حوزه عمل و کاربرد، شدیدا گرفتار مسایل گوناگونی هستیم که انصافا جای نقد دارد که با این حجم از ظرفیت های عظیم علمی و نیروی انسانی و غنای اندیشه اسلامی، شرایط موجود به هیچ وجه مطلوب نیست.
البته قابل ذکر است که ما در مواردی توانسته ایم ارزش های انقلاب اسلامی را در برخی کشورها ارائه کنیم که مورد توجه هم قرار گرفته است . لبنان، سوریه، ترکیه، آذربایجان، افغانستان، پاکستان، مالزی، اندونزی، عراق و... از جمله این هاست ولی انقلاب اسلامی و ارزش های آن می تواند فراتر از منطقه رفته و جهانی شود. این مسایل بایستی در قالب راهبردهای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، پیگیری و بررسی شود که ما در کجاها به نتیجه مطلوب رسیده ایم و در کدام موارد دچار ضعف هستیم. این ضعف ها را رفع کنیم و نقاط قوت را تقویت و تشدید کنیم.
پایان پیام/

کد خبر 344540

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha