یادی از قهرمان روایت فتح

خبرگزاری شبستان: سید مرتضی آوینی، قهرمان روایت فتح، که توانست واقعیت های 8سال دفاع مقدس را برای همیشه در رگ های تاریخ جاری و ساری کند.

خبرگزاری شبستان// ارومیه
شهید سید مرتضی آوینی کارگردان فیلم مستند، روزنامه‌نگار حوزه ی فرهنگی اهل ایران بود که با مجموعه فیلم های مستند تلویزیونی او درباره جنگ ایران و عراق با نام روایت فتح شناخته‌شده‌است.


سید مرتضی آوینی، این شهید هنرمند، در شهریور 1326 در شهر ری به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند؛ او از کودکی با هنر انس داشت و شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد.


به گفته بسیاری از آشنایان و نزدیکان آوینی، او در جوانی متحوّل شد؛ و زندگی او در آغاز دهه 1340 با سال‌های انقلاب فرق بسیار داشت و بعدها با اندیشه‎های امام روح‌الله خمینی(ره) آشنا شد و در سالیان بعد به یک انقلابی مبدل شد و مسیر زندگی خود را تغییر داد.


به گفته همسر شهید آوینی، چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد و دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان(عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این‌گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد.


آنگونه که خود شهید آوینی نقل کرده است با گرایش به اندیشه های انقلابی و اسلامی تمام سیاه مشق ها و نوشته های پیشین خود را از بین برد.


این شهید نامی معماری را با علاقهٔ زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب ایران (1357) بنا به ضرورت‌های انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلم‌سازی پرداخت.


از اولین کارهای او در گروه جهاد می‌توان به مجموعهٔ "شش‌روز در ترکمن صحرا"، "سیل خوزستان "و مجموعهٔ مستند "خان‌گزیده‌ها" اشاره کرد.


گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت، دو نفر از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی‌که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت.


پس از یک هفته که خرمشهر سقوط کرد و گروه که تازه توانسته بود شکل دوباره به خود بگیرد، راهی منطقه شد. آن‌ها در جستجوی حقیقت ماجرا به خرمشهر و آبادان رفتند که سخت در محاصره بود و تولید مجموعهٔ "حقیقت" این‌گونه آغاز شد.


کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و عملیات والفجر هشت که شروع شد، گروه دیگر منسجم و منظم شده بودو همین شد که مجموعهٔ تلویزیونی "روایت فتح" در همان حال و هوا شکل گرفت و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد.


شهید آوینی می‌گوید: «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی‌توانست در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروه‌های فیلم‌برداری ما با همان انگیزه‌هایی که رزم‌آوران را به جبهه کشانده بود کار می‌کردند... این‌جا عرصه‌ای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر درمیان باشد.»


با پایان جنگ و در فاصلهٔ سال‌های پایان جنگ و تأسیس مؤسسهٔ روایت فتح، آوینی نوعی فعالیت هنری‌- مطبوعاتی را تجربه کرد.

اواخر سال 1370 موسسه فرهنگی روایت فتح به دستور آیت الله سیدعلی خامنه‌ای تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود، ادامه دهد.


او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجههٔ آن با مسائل مختلف فکر می‌کرد و حاصل همهٔ آن فکر کردن‌ها، تحقیق‌ها و مباحثات، نوشته‌هایی است که از او به جا مانده، تأملاتی در ماهیت سینما که در "فصل‌نامهٔ فارابی" به چاپ رسید و بعد مقالاتی با عناوین جذابیت در سینما، آینهٔ جادو، قاب تصویر، زبان سینما و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامهٔ سوره منتشر می‌شد که مجموعهٔ این مقالات در کتاب "آینهٔ جادو "که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع آوری شد.


آوینی و بقیهٔ گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال، کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی شهری در آسمان را به پایان رساندند و مقدمات تهیهٔ مجموعه‌های دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند، اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیت‌های مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
 

"شهری در آسمان" که به واقعهٔ محاصره، سقوط و بازپس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت، در تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه‌های دیگر با مرگش در اثر اصابت ترکش مین در روز بیستم فروردین 1372 در فکه ناتمام ماند.


شهید آوینی روز (20فروردین)1372 در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان ، بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد.


کم کم از آنچه در بیابان است رو بر می گرداند... آسمان فکّه آبی است با ابر های پرپشت... نور در میانشان تلالو می کند...
باد بهار با خودش رایحه ای برای دشت می آورد... سیّد مرتضی بو می کشد... عمیق بو می کشد...
ناگهان غمی بر دلش می نشیند... روزی بود که این دشت پر از سر و صدا بود... بر آنهایی که اینجا گرفتار شده بودند چه گذشت...
فکّه اسیر شده بود... نمی شد رهایش کرد...
فکّه ماند بی آنکه راهی برای بازگشت پیدا شود... رزمندگان ماندند و از تشنگی مردند... از عطش... سیّد مرتضی جرعه ای از قمقمه آب نوشید... شور بود! ... مرتضی تعجّب کرد!... به زمین انداختش... چشم هایش را بست... سرش گیج رفت...کسی در ذهنش فریاد کشید:
* یاااااااااا علی..... !!! *
مرتضی قدم آخر را محکم تر از همیشه برداشت!...
پایش را روی مین والمری گذاشت... ضامن رها شد... دشت صدای انفجار را شنید... سیّد مرتضی بر زمین افتاد... یک لحظه آسمان را نگاه کرد... لبهایش را به داخل کشید و با زبان خیسشان کرد و... چشم هایش را بست...
پایش قطع شده... از زانو... فقط به پوست بند شده...
بدنش... ...
امیدی به زنده ماندنش نیست؟...
آوینی زنده است ... تا همیشه... روایتگر فتح باشد.


پایان پیام/
 

کد خبر 356677

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha