شیوع عرفان های کاذب در بی بی سی

خبرگزاری شبستان: سؤال مهمتر اینکه آقای رموک و همه طرفداران عرفان های کاذب واقعا ادیان مختلف را مشاهده کرده اند و دیده اند که هیچ کدام ایشان را اغنا نمی کند؟ یا اینکه خود را گول می زنند؟

به گزارش سرویس دیگر رسانه های شبستان به نقل از جام نیوز، برنامه پرگار بی بی سی در برنامه این هفته خود به موضوع عرفان های کاذب در ایران پرداحت.

اما تنوع در گرایش های مذهبی و دینی درایران به چه علت است؟

طبق عادت همیشگی این برنامه مجری این برنامه در اول بحث چند موضوع را به عنوان صغری و کبری مطرح می کند و برمبنای آن نتیجه می گیرد که دراین برنامه به این صورت مطرح شده است.
 

- آنچه در ایران شایع شده این است که چون در غرب کمبود معنویت هست انواع عرفان های کاذب و نوظهور امکان بروز میابند.
 

- پس چرا در ایران هم که یک کشور اسلامی است این عرفان ها امکان ظهور پیدا کرده اند.

- بنا به گزارش منابع جمهوری اسلامی 50 عنوان عرفان نوظهور کشف شده است. و نظام می خواهد با آن مبارزه کند.


سؤال:

- دلیل رشد این عرفان های نوظهور چیست؟
 

- شیوع این عرفان ها نشانه تنوع اندیشه دینی و غیر دینی است یا شروع سردر گمی و گمراهی؟


عبد المجید مهاجرانی پژوهشگر فلسفه در دانشگاه کینس کالج لندن معتقد است که شیطان همیشه در پی جعل نسخه های دروغین از دین بوده است و شیوع این موارد در ایران چیز جدیدی نیست و از زمان اهل بیت شروع شده است.

آقای مهاجرانی که در لندن مشغول پژوهش در فلسفه هستند، از روحانیانی هستند که چندین بار از میهمانان برنامه پرگاربی بی سی بوده اند.

لازم به ذکر است که این شبکه قطعا از روحانیان مورد تأیید حوزه و عالمان این حوزه استفاده نمی کند، زیرا هدف برنامه پیروزی مبانی اسلامی و متهم شدن سکولارها و منحرفین نیست بلکه برعکس است.

با همه این احوال ایشان بانی ظهور عرفان های کاذب را شیطان، و دلیل زیاد شدن آن در این زمان را انفجار اطلاعات و پیشرفت سیستم تبادل اطلاعات در دنیای امروز بیان می کنند ودر ادامه می افزایند؛ در طول تاریخ اسلام مواردی مثل مرجئه، معتزله، اشاعره هستند که نشان می دهند این معضلات تازگی ندارد و ادیان و مذاهب من در آوردی بشر در طول تاریخ زیاد بوده اند.

برنامه پرگار معمولا برای مباحثی که مطرح می کند یک شاهد مثال می آورد.

یعنی یک مهمان از نوع همان مبحث برنامه می آورند و از او به عنوان کسی که در بطن این موضوع است سؤال می کنند.

این بار هم ربوار رموک میهمان این برنامه است. او یک کابالیست است و مطالبی می گوید که برای روشن شدن مطلب شنیدن آن بد نیست.
 

 

او در تبیین تمایلش به سمت کابالا و فاصله گرفتنش از مذهب می گوید:

1- مذهب به ما می گوید در این دنیا یک کارهایی را انجام بده و یک کارهایی را انجام نده، اگر انجام دادی بعد از مرگ به بهشت می روی و اگر هم انجام ندادی به جهنم می روی، و همه آنچه که از مذهب فهمیده است همین است.

2- انسان حق دارد به سرتاسر دنیا برود و بقیه تفکرات را هم محک بزند و ببیند آیا اورا سیر می کند؟

آیا خدایی را که برای او از دور معرفی کرده اند می تواند در آن عرفان ها لمس کند و حس کند؟

او می افزاید من علومی را خوانده ام مثل فیزیک کوانتوم، فیزیک هسته ای، و علومی که قواعدش با قواعد طبیعی و عادی فرق می کند.

از آن طرف مسائلی مثل کارهای خارق العاده و خلاف عادتی که دراویش، و مرتازهای هندی ومثل این ها انجام می دهند را دیدم و رفتم ببینم که پشت این قضایا چه خبر است؟

بعد هم عرفان کابالا را توضیح می دهد.

ادعای رموک اینست که همه ادیان جهان تعریف بد فهمیده شده ای از کابالای اولیه هستند.

توضیح:
آیا حرف مذهب همینست که گفته شد؟

بله، مذهبی که زیر مجموعه دین باشد، آن هم دین درست و دست نخورده، سه اصل دارد، توحید، عدل و معاد.

دین هیچ وقت تفکیک بین این سه ایجاد نمی کند. یعنی توحید بدون عدل و معاد ناقص است زیرا خداوند ما را آفریده است و برای این خلق هم هدفی داشته است. هدف هم رسیدن به سعادت است.

سعادت را هم تعریف کرده است، سعادت از نظر دین رسیدن به لقاء خداوند و بهشت ابدی است که برای رسیدن به این سعادت هم دستوراتی را برای زندگی انسان از طریق وحی به انسان داده است.

خلط مبحثی که مخالفان دین می کنند اینجاست. اینکه می گویند: دین فقط با آخرت کار دارد و با دنیا هیچ کاری ندارد که این بیان بیان ناقصی است.

تمام دستورات دین در مورد چگونه زندگی کردن است. زندگی هم مخصوص این دنیاست. زندگی که دین به انسان معرفی می کند بهترین، لذت بخش ترین - البته لذت های مادی و معنوی در این مورد همدیگر را کامل می کنند - بی نقص ترین و با ضمانت ترین زندگی ست که بشر هزار سال هم فکر کند نمی تواند این قوانین را برای زندگی وضع کند.

دین برای ریز ترین و درشت ترین کارهای روز مره انسان دستور دارد. قوانین خوردن، خوابیدن، راه رفتن، علم آموختن، طب و درمان، وحتی برای قضاء حاجت انسان قانون وضع کرده است.

مهمتر اینکه همه این موارد ضمانت اجرایی دارند و در مراکز تحقیقاتی دنیا ضمانت اجرایی و دقت ودرستی آنها به اثبات رسیده است.

اما یکی از جذابیت های عرفان های کاذب که غالب افراد به همین خاطر جذب آن می شوند، کارهای خارق العاده ای است که اغلب توسط ارتباط با شیاطین و اجنه به آن دست پیدا می کنند.

سؤال ما از آقای رموک و امثال او اینست، مگر شما نگفتید که من دنبال لمس خدا بودم و باید خدا را حس کنم؟

آیا شما با مشاهده نبریدن دست توسط چاقو و کارهایی از این قبیل خدا را لمس کردید؟

آیا این خلقت با این عظمت که هر روز در رسانه ها موارد کوچکی از آن را مشاهده می کنیم برای این که به قدرت خدا پی ببرید کافی نبود؟

این که بدن شما چندین سال با فرسایش جزئی رشد می کند و حیاط دارد و هنوز موارد زیادی در آن هست که بشر به آن دست پیدا نکرده است برای شناخت و لمس خدا کافی نیست؟

این حس کوری چیست که بشر دچار آن شده است؟ یعنی این مواردی که جلوی روی بشر قرار دارد برای پی بردن به قدرت خدا کافی نیست وبشر همیشه دنبال کارهای خلاف جهت است. مثلا انسان اگر روی زمین راه برود این نشانه قدرت و دقت خلقت او نیست، اما اگر پرواز کند نشانه این امور هست. این مگسی که خداوند می فرماید: اگر همه بشر با هم جمع شوند و علم وقدرتشان را کنارهم بگذارند نمی توانند آن را خلق کنند نشانه قدرت خدا نیست؟

اگر یک چاقویی بدن را ببرد عجیب نیست، این خون که هنوز بشر نتوانسته مثل آن را بسازد و از رگ ها بیرون می زند عجیب نیست، اما اگر این چاقو در بدن فرو رود و خون نیاید این بسیار عجیب است و دلیل بر این می شود که عده ای جذب این حرکات شوند. و آیا قدرت های مضحک و جزئی که بعضی از انسان نماها با اعمال بسیار قبیح به دست می آورند چیز مهمی حسای می شود؟

به راستی این تفکر بعضی از ما انسان ها خنده دار نیست؟
آن معجزه ای که انبیا برای مردم می آوردند برای این نبود که فقط قدرت خدا را از این روش به مردم نشان دهند، بلکه برای این بود که بگویند تغییر اسباب و کارهای خارق العاده ای که ما انجام می دهیم عظیم است ولی از طرف خدا انجام می شود و ما فرستادگان خداییم، پس حرف ما را بپذیرید و به آن عمل کنید.

سؤال مهمتر اینکه آقای رموک و همه طرفداران عرفان های کاذب واقعا همه ادیان مختلف را مشاهده کرده اند و دیده اند که هیچ کدام ایشان را اغنا نمی کند؟ یا اینکه خود را گول می زنند؟

نتیجه:
گرایش به این تفکرات غلط هم جنبه های دینی دارد و هم جنبه های اجتماعی.

جنبه های دینی که در بالا ذکر شد به علاوه اینکه دشمنان دین تا به امروز اجازه لحظه ای نفس کشیدن به دین و اجرای دین در جامعه را به استثناء موارد بسیار کوچک نداده اند و از آن
طرف هم می ایستند و می گویند دین کارایی و جذابیت ندارد.

در نتیجه دینی که در جامعه نتواند همه جانبه اجرا شود یک نسخه ناقص است که خیلی از ایرادات مدلهای دیگر اداره جامعه در آن دیده می شود.

خیلی از مشکلات جوامع دینی خصوصا جامعه ما همین است. آیا جوامعی که چند صد سال است دست دین را بسته اند و هرجا صدایی اجرایی و کار آمد از دین شنیدند آن را در دم خفه کردند می توانند ایراد ناکارآمدی دین را مطرح کنند؟

یکی دیگر از مواردی که باعث شیوع این عرفان های کاذب شده است کم کاری رسانه ها و اصحاب فرهنگ است. آیا جمهوری اسلامی تا به امروز یک فیلم در مذمت و بیان عرفان های کاذب ساخته است؟

رسانه ها خصوصا سینما که جذاب ترین رسانه است چند فیلم در راستای بیان مفاهیم اسلام و جذب جوانان به اسلام ساخته اند؟ چقدر در راستای کارآمد نشان دادن دین تلاش شده است؟

این موارد را اگر در کنار قدرت رسانه ای غرب در تخریب دین و رواج عرفان های کاذب بگذاریم فاجعه ای را نشان می دهد که بسیار سهمگین است.

در این میان رسانه بی بی سی تلاش می کند که رشد این عرفان ها را هم تنوع گرایش به دین و احترام به سلیقه های مختلف و هم ناکار آمدی ادیان اساسی و وحیانی عالم خصوصا اسلام نشان دهد.

نتیجه این می شود که انتخاب روش زندگی و مذهب و عرفان آنقدر امر بی اهمیتی است که مثل لباس پوشیدن است. لذا امروز یک روش و فردا یک روش دیگر.

وقتی قرار نیست دین در زندگی داخل شود و صرفا یک امر مالیخولیایی و برای گذران اوقات فراغت است دیگر فرقی نمی کند که چه دینی باشد؟ مذهب باشد یا دین؟ تفکر باشد یا اندیشه؟

دقیقا می شود همان روحانیت به معنای معنویت جدا از زندگی، که بعد از رنسانس به گوشه کلیسا رفت.
 

کد خبر 363861

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha