امانتی که در یک قاب عکس به آسمان رفت

خبرگزاری شبستان: برای پوشش خبری مانور نیروی دریایی عاشقان ولایت (چابهار) در "15 آذر" 1384 در سانحه سقوط هواپیمای C-130 در آسمان آرام گرفت.

خبرگزاری شبستان-استان کرمان؛ خبرنگار شهید اسماعیل عمرانی در "28 شهریور" 1359 در عنبر آباد جیرفت متولد شد و تحصیلات خود را در مدرسه های آزادی، امام صادق (علیه السلام) و حضرت آیت الله خامنه ای پی گرفت.

 

عمرانی در سال 1378 در رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بافت به تحصیل مشغول شد و پس از انصراف از آن، رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور بم را انتخاب کرد. او که در واقعه زلزله بم تعداد زیادی از دوستان و همکلاسی های خود را از دست داده بود در سال 82 با شرکت در طرح اسکان موقت زلزله زدگان بم به مجموعه جهاد دانشگاهی استان کرمان پیوست و در سال 83 فعالیت خود را در خبرگزاری دانشجویان ایران منطقه کویر آغاز کرد.


حضور به موقع در زلزله زرند، فعالیت در حوزه کشاورزی منطقه جیرفت و پیگیری اخبار آثار باستانی حاشیه هلیل رود از دیگر فعالیت های تاثیر گذار وی محسوب می شود. عمرانی برای گسترش فعالیت حرفه ای خود به دفتر مرکزی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا )در تهران عزیمت کرد و در اعزام به ماموریت، برای پوشش خبری مانور نیروی دریایی عاشقان ولایت (چابهار) در "15 آذر" 1384 در سانحه سقوط هواپیمای C-130 در آسمان آرام گرفت.


خاطراتی پیرامون زندگی شهید اسماعیل عمرانی:


شفا
چهل روزه بود که در اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. دکترها از او قطع امید کردند و گفتند ببریدش سردخانه و کارهای کفن و دفنش را انجام دهید. آن شب تا سحر به درگاه خدا ناله کردم و جده ام را به شفاعت طلبیدم. همزمان با صدای الله اکبر اذان صبح با صدای گریه بچه، به خود آمدم و دیدم که حالش خوب شده و اصلاً اثری از بیماری در او نیست. پزشکان و پرستاران دورش جمع شدند و اعلام کردند که او به طرز معجزه آسایی شفا گرفته است. (راوی: مادر شهید)


آخرین بار که با اسماعیل صحبت می کردم بهش گفتم: مدتی است تو را ندیده ام و دلم برایت تنگ شده با خنده همیشگی جواب داد: چند شب آینده مرا از تلویزیون می بینی... چند شب بعد در تلویزیون دیدمش! اما در میان شعله های آتش! (راوی: احمد خوشکام)

 

قاب عکس
دانش آموز بود. یکروز همه برای صرف ناهار منتظرش بودیم. وقتی آمد یک قاب عکس کادو شده به همراهش بود. او نشست کنار سفره تا ناهار بخورد. من رفتم کادو را باز کردم. دیدم عکس خودش است که با تصاویری از گل های لاله تزئین شده است. جا خوردم. همان لحظه احساس کردم اسماعیل یک روز شهید می شود. او فقط خندید.(راوی: ویدا عمرانی خواهر شهید)

 

شاید عمر یکی از آنها به قدر نوشیدن آب هم نباشد 

در حادثه غم انگیز زلزله بم به اتفاق اسماعیل به بم رفتیم. دوستان اسماعیل در حادثه زلزله زیرآوار مانده بودند. مشغول کار شدیم. بدون امکانات فنی با دست خالی آوارها را بر می داشتیم . خسته شدم. به اسماعیل گفتم:پسرم برو قدری آب پیدا کن بخوریم. گفت: زیر این آوارها مجروحین چشم انتظار کمک ما هستند. نمی توانیم برای رفع تشنگی، آنها را رها کنیم. شاید عمر یکی از آنها به قدر نوشیدن آب توسط ما نباشد. (راوی: قباد عمرانی پدر شهید)

 

امانت خدا  

اسماعیل همیشه با حسرت از پدری یاد می کرد که صبورانه تکه های جنازه پسرش را که در سقوط هواپیمای ایلیوشین در کوههای سیرچ جمع آوری کرده بود به پایین حمل می کرد و می گفت: امانت خدا بود به او باز گرداندم. ایمان و صبر این پدر برای اسماعیل بسیار الگو شده بود. روزی هم پدر ما همین قدر صبورانه با حادثه شهادت اسماعیل برخورد کرد.( راوی: ویدا عمرانی خواهر شهید)


سینه ای که نسوخت 

هنگامی که برای تحویل گرفتن پیکر مطهر شهید اسماعیل به تهران رفتیم در مواجهه با پیکر شهید متوجه شدم غیر از سینه اش که کارت خبرنگاری و کارت شناسایی در آن بود بقیه پیکرش سوخته است. یادم آمد سینه ای که یاد امام حسین (علیه السلام) را در خود داشته باشد، نمی سوزد. اسماعیل به سعادتی که می خواست رسید. (راوی: مهدی برخوری)


پیام گویا
در زلزله ی بم مرتب عکس می گرفت و با ارسال روی سایت خبرگزاری، آنها را در معرض دید جهانیان قرار می داد و می گفت: دنیا باید عمق این مصیبت را ببیند و چه پیامی گویا تر از این عکس ها می تواند تاثیر گذار باشد. بعدها نیز مرتب از اوضاع بم گزارش مخابره می کرد و معتقد بود هنوز تا رونق مجدد این شهر تلاش های زیادی لازم است. (راوی: وحید قرایی)

 

انصراف از مسابقه

من و اسماعیل با هم در یک تیم فوتبال بازی می کردیم و از بچگی به فوتبال علاقه مند بودیم. یک روز که برای انجام یک مسابقه آماده می شدیم، قبل از شروع مسابقه، اسماعیل علیرغم علاقه و آمادگی شدید برای انجام مسابقه گفت: حالم خوب نیست و نمی توانم بازی کنم. بعداً متوجه شدم یکی از بازیکنان کفش مناسبی نداشته و اسماعیل کفش خود را به او می دهد تا او بتواند بازی کند. (راوی: احمد خوشکام)

 

پایان پیام/

کد خبر 391962

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • صهبا IR ۱۷:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۱
    1 0
    خيلي جالب بود.تيتر رو هم خيلي مبتکرانه از بين ميان تيترها استخراج کرده بوديد.بازم از اين مطالب بنويسيد. تشکر