انتظار مجروح!

خبرگزاری شبستان: آسيب تطبيق گرايي در آموزه مهدویت به يك باره رخ نمي‌نمايد؛ بلكه زمينه‌هاي فكري، سياسي در آن اثر گذارند، اگر چگونگي پيدايش مدعيان تحليل نشود، نمي‌توان تفسيري جامع از شيوة مبارزه با آن ارائه داد.

خبرگزاری شبستان: نخستين گام در تحقق كارآمدي و ثمر بخشي مطالعه و پژوهش در مورد پديده‌ها، شناخت علل و عوامل پيدايش آنها است. به عبارت ديگر، شناخت شناسيِ علل و عوامل پيدايش پديده‌ها، اساس آشنايي نظام‌مند با اين پديده‌ها محسوب مي‌شود. تصور ما از عوامل و علل پيدايش آسيب "تطبيق گرايي"، نقش مهمي در انتخاب ابزارها، شيوه‌ها و روش‌هاي مبارزه با آن دارد.

آسيب تطبيق گرايي، به يك باره رخ نمي‌نمايد؛ بلكه زمينه‌هاي فكري، سياسي، اجتماعي در پيدايش آن، اثر گذارند. ما در عرصه احياي دين، با دو تشخيص فوق‌العاده مهم روبرو هستيم؛ تشخيص درد و تشخيص درمان. بنابر اين براي درمان، ابتدا بايد درد را بشناسيم. در بحث مهدويت نيز تا چرايي و چگونگي پيدايش مدعيان، به خوبي تحليل نشود، نمي‌توان تصويري روشن و تفسيري جامع از شيوة مبارزه با آن ارائه داد. در كاوش ابتدايي، مهم‌ترين عوامل پيدايش آسيب تطبيق گرايي را مي‌توان اين گونه نام برد:

1ـ ظهور افراد غيرمتخصص در عرصه بيان و بلاغ آموزه مهدويت

تدريس، تأليف و پژوهش در حوزه مطالعات مهدوي از عهده هر فردي بر نمي‌آيد. تنها كساني مي‌توانند عهده‌دار هدايت ديگران شوند كه خود، در مسير هدايت، گام نهاده و به هدايت رسيده باشند؛ چرا كه در غير اين صورت، فرجامي جز گمراهي متصور نخواهد بود. زماني انديشه مهدويت، زماني ره به مقصود مي‌رساند كه كساني عهده‌دار آن شوند؛ كه هدايت الهي را درك كرده و از دين و دانش، بهره كافي داشته و در عمل به آن ملتزم باشند. از اين روست كه نه عالمان بي‌عمل و نه جاهلان بي‌خبر از شيوه صحيح دعوت افراد به آموزة مهديت، نمي‌توانند به ترويج اين آموزه بپردازند. اگر عوام جاي عالمان بنشينند ـ از آن جا كه تحريف، تدريجي است، نه دفعي ـ زيادت و نقصان از حيث كمي، و تحليل و تفسير به رأي‌هاي خطرناك از حيث كيفي، آرام آرام در حوزة مطالعات مهدوي پديد مي‌آيد.

2ـ عدم بصيرت مهدوي

عصر غيبت با چالش‌هاي فترت، حيرت، فتنه و يأس همراه است. از همين رو است كه بلوغ اجتماعي به عنوان كانوني‌ترين و پايه‌اي‌ترين مسأله عصر غيبت، بر شمرده مي‌شود. شيعيان در عصر غيبت وظيفة سترگي به عهده دارند. در جهت پالايش فرهنگ مهدوي بكوشند و معارف عرضه شده را باز خواني و تحليل كنند تا از يك طرف ناب بودن و خلوص و از طرف ديگر، توانمندي و حماسه سازي هرگز از سيماي فرهنگ مهدوي زدوده نشود.

بصيرت، هوشياري و بيداري بايستي مبناي كار خواص قرار گيرد تا از يك طرف، انديشه مهديت مهجور نگردد و از ديگر سو، به بهانه ترويج آموزه مهدويت، دروغ گفتن، صواب تلقّي نشود.

گرايش به مباحث غير ضروري و انحرافي، ناشي عدم درك صحيح از آموزة مهدويت است. طبعاً در اين حالت، پاي فشردن بر شاخص‌هاي حيات طيبّه و حق‌مدار ماندن و به دام بدعت‌ها گرفتار نيامدن، امر شگرفي است كه جز با برخورداري از ارادة پولادين و بصيرت مهدوي امكان نخوهد يافت.

3ـ عدم تبيين نقش، جايگاه و مسئوليت علما و خواص در احياء و نشر فرهنگ مهدويت

حوزه‌هاي علميه شيعي، جامع علم، معرفت، ايمان عالمانه و اخلاق مؤمنانه هستند. مطالعه‌اي تاريخي نشان مي‌دهد كه نقش آفريني‌هاي اين مؤثرترين نهاد شيعي، پس از شكل‌گيري عصر غيبت، فراتر از نهادي صرفاً آموزشي بوده است. از اين رو، به بيراهه نرفته‌ايم اگر ادعا كنيم كه حوزه‌هاي شيعي، در يك معنا، مرزهاي شيعه در عرصه‌هاي مختلف علمي، اعتقادي، سياسي و اجتماعي هستند. و به اين ترتيب، كاركرد اصلي آنها، نمايندگي هويت شيعي و بسط و توسعه پيوسته و مداوم آن در طول تاريخ است.

دفاع از آموزة مهدويت، بزرگ‌ترين رسالت حوزه‌هاي علميّه و خواص ديني جامعه است؛ زيرا گوهر تابناك مهدويت نيز همانند تمامي سنّت‌هاي الهي در معرض تهديد، آسيب، تحريف و اسطوره پردازي است. از يك سو ناآگاهان براي جبران كم اطلاعي خود از اين واقعه، بر آن پيرايه‌هاي خرافي مي‌بندند و از سوي ديگر، دشمنان، مترصد تكه تكه كردن آنند. بر اين اساس، دفاع از مهدويت و تبيين درست آن، نيازمند همّت بزرگان حوزه و خواص جامعه است. طبيعي است كه براي پاس داشت مهدويت، بايد به شناختي از جنس خود آن دست يافت و تبيين و تفسير كرد.

4ـ عالِم گريزي و ذوق گرايي

بي‌توجهي به عالمان ديني، زمينه حضور افراد غير متخصص را در حوزة مطالعات مهدوي مهيّا مي‌سازد. اين امر، زمينه قوت بخشيدن به جنبه‌هاي كشفي و ذوقي را مهيا مي‌سازد و به اين ترتيب، نه تنها استنباط‌هاي دروني و ذوقيات شخصي جاي بسياري از مسلّمات علمي مي‌نشيند، بلكه در مرتبه‌اي فراتر از آن قرار مي‌گيرد. و بدين ترتيب، عملاً امكان باز شناسي خرافات و اباطيل، از حقايق و معارف قطعي دين، از بين مي‌رود و زمينه ورود بي‌پرواي افكار ناصحيح در حوزه مطالعات مهدوي مهيا مي‌شود و اين، سرآغاز بسياري از ناروايي‌ها و پرده دري‌هاست.

5ـ رويكرد حداقلي، سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت

آموزة مهدويت، خود، مقوله‌اي علمي است كه بايد به شيوه‌اي تحقيقي مورد مطالعه قرار گيرد و به عرصه‌اي براي مباحثه و انديشه‌ورزي بدل شود. در روزگار ما، رمز گشايي صحيح و معتبر علمي در نصوص مهدوي، جاي خود را به شرح و بسط نكاتي ظاهري داده است كه اگرچه گاهي به خاطر جذابيت ظاهري، توجه مخاطب را بر مي‌انگيزد، امّا به جاي عرضه درون‌مايه روايات، تنها برداشت‌هاي شخصي و ذوقي را به مخاطب، تحويل مي‌دهد.

از سويي ديگر، رويكرد عاطفي به آموزه مهدويت سبب مي‌شود كه انگاره‌هاي عقلاني اين آموزه در حاشيه قرار گيرد و در نتيجه، مخاطب از كانون انديشه مهدويت، كم‌ترين بهره معرفتي و معنويتي را ببرد و اين، خود، دستمايه‌اي مي‌شود كه هر كس، طبق ظرفيت و استعداد دروني خويش، از اين آموزه برداشت، و از ظرفيت‌هاي عاطفي مهدي باوران، سوء استفاده كند.

6ـ عوام زدگي

عوام زدگي يعني به جاهلان پيوستن و از جهل‌ها، خرافه‌ها و بي‌خردي‌هاي آنان، تأثير گرفتن و تعاليم هميشه زنده، تازه و جاودانه اسلام را اسير ذائقه تنگ و سليقه‌هاي منحط آنان ساختن و در نتيجه، از دست دادن نقش الگويي و هدايت‌گري مردم و در پس قافله حركت كردن و به انحطاط گراييدن. تطبيق‌گ در فهم مهدوي خود، تابع خوشايند و برآيند عناصر و جريانات مردمي‌اند و در ذهن آنان، فهم عميق از اين آموزه، ناخود آگاه جاي خود را به رغبت مردم سپرده است!

7ـ عدم دشمن شناسي و احساس امنيت كاذب

دشمن شناسي از جمله محرك‌هاي تاريخ است. هر شخص يا مكتب و ملّتي، احساس خطر كند، به انگيزة دفاع از حيات و هستي خود قيام خواهد كرد. آموزة مهدويت نيز مشمول اين سنّت است؛ اما واقعيت اين است كه عده‌اي هنوز تهديد‌هاي نو ظهور عليه آموزه مهدويت را درك نكرده‌اند.

بحران‌ها و چالش‌هايي كه آموزه مهدويت با آنها دست و پنجه نرم مي‌كند، چندان كم نيستند. ماهيت آموزة مهدويت به گونه‌اي است كه حقد و كينه دشمنان را بر مي‌انگيزد تا از هر فرصتي براي ضربه زدن به اين آموزه، بهره برند. تاريخ مؤيد اين مطلب است؛ از سوء استفاده بني اميّه و بني‌عباس گرفته تا پيدايش مدعيان دروغين، همه و همه نمونه‌هايي است از تلاش دشمنان براي ضربه زدن به آموزه مهدويت.

بديهي است كه انتظار فرج، براي دشمنان اسلام و كساني كه آزادي و آزادگي بشر را نشانه گرفته‌اند، مقوله‌اي است كه بايد با آن مقابله كنند و طبيعي است كه با افزودن پندارهاي نادرست به اين آموزه، فرصتي مي‌يابند تا اين پديده متعالي را قطعه قطعه و بشريت را از چنگ زدن به حبل متين آن، محروم كنند.

به راستي آيا با تطبيق غير عالمانه علايم و نشانه‌هاي ظهور به دشمنان مهدويت كمك نكرده‌ايم؟!

حرف ما اين است:

1. بديهي است كه دوري جستن از نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت، در كاستن سوء نظرها و اختلافات كاذب، مؤثر است و از سوي ديگر، افق معرفتي و متعالي آموزة مهدويت را بيش از پيش، رو به روي حقيقت‌جويان قرار مي‌دهد.

2. امروزه، اسلام و موعود بزرگش را خطرهايي جدي تهديد مي‌كند. آيا سرگرم شدن توانگران علمي به مسائل نازل علمي، نوعي غفلت از خطرهاي بزرگ، محسوب نمي‌شود؟

3. امروز، بيش از هر زمان ديگري، به درك و فهم آموزه‌ مهدويت نيازمنديم و اين نياز، با گذشت روزها بيشتر هم مي‌شود. پرهيز از ظاهر گرايي و رفتن به سوي حقيقت، استحكام بخشيدن به تفكّري است كه خودآگاهي را براي ما به ارمغان مي‌آورد.

4. كم‌دقتي در پاس‌داشت و تكريم آموزة مهدويت، ممكن است اين گوهر تابناك را در ديده و دل جامعه اسلامي، كم‌رنگ و واقعيت‌هاي آن را وهم‌آلود، اساطيري و حتي غير عقلاني جلوه دهد.

5. هر كس مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف ، ظهور او و تحقّق حكومت جهاني را دوست مي‌دارد، بايد بيش از اين‌ها مراقب عملكرد خود باشد.

نگارنده: حجت الاسلام امیر محسن عرفان

 

پایان پیام/

کد خبر 396826

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha