خبرگزاری شبستان: "ما به موازات مجالس سوگ اهل بیت (ع)که بسیار هم بجاست ضرورت دارد شادی هایمان را هم جدی بگیریم. چه اشکال دارد ما دهه غدیر در کشور داشته باشیم و از عید غدیر تا عید قربان را جشن بگیریم؟ چه اشکالی دارد دهه های شادی را مفصل برگزار کنیم؟ ما متأسفانه، جشن ولادت پیامبر(ص)را بسیار کم رنگ و ضعیف برگزار می کنیمو حتی از روی این اتفاق مهم و اثرگذار تاریخی عبور می کنیم در حالی که مسیحیان، میلاد حضرت مسیح (ع) را در مراسم آغاز سال دیگر جشن می گیرند. در درجه اول ما روحانیون در این زمینه ضعیف عمل کرده ایم، چون ضعیف عمل کرده ایم می بینیم که افراط و تفریط در این باره زیاد است. یکی از کارهای جدی که حتما باید به آن توجه شود جدی گرفتن و رونق دادن به دهه های شادی است تا مراسم های عزا و شادی به تعادل برسد و آن توازن بیرونی شادی و غم در جامعه پدیدار شود. مسأله و موضوع بعدی، مهندسی اشکال و شیوه های شادی است. این که ما در چه قالبی شادی مان را نشان دهیم."
بخش دوم و پایانی گفت و گوی ما با حجت الاسلام و المسلمین مهدی واعظ موسوی، استاد حوزه و دانشگاه به بررسی عدم توازن بیرونی شادی و غم در جامعه و نگاه دین به موضوع بازی و سرگرمی به عنوان مهم ترین مولفه های تظاهر بیرونی شادی اختصاص دارد.
- جناب موسوی! یک نکته مهم در رسیدن به شادی، توکل است. این که تسلیم امر خق باشد و بداند در ورای تلاش های او دست بالاتر همیشه خداست. اگر مایل هستید بحث را از این زاویه آغاز کنیم.
- امیرالمومنین علی (ع) در نامه ای به عبدالله ابن عباس می فرماید: انسان برای دست یافتن به چیزی شاد می شود در حالی که آنچه به آن دست یافته، مقدرش بوده است و لازم نبوده آن طور ذوق کند، به وجد آید و در پوستش نگنجد و از آن سو برای دست نیافتن به چیزی اندوهگین می شود که هرگز قرار نبود به آن برسد و جزو مقدراتش نبوده است، پس نکند که بالاترین هدف تو رسیدن به لذتی و فرونشاندن خشمی برای انتقام باشد.
- پس آنچه در کلام امیرالمومنین متبلور می شود این است که انسان کامل نمی گذارد که قلب و ذهنش در حوادث تلخ و شیرین دنیا دچار نوسان شود و قلب و ذهنش به بازی گرفته شود که همین عامل می تواند فرد را به آن پایه مهم شادی پایدار که آرامش است برساند.
- بله، انسان مومن قطعا به آن شادی درونی خواهد رسید اما شادی او مختصات خودش را دارد و در یک کلمه می توان گفت او شادی اصیل را تجربه خواهد کرد.
- ممکن است مختصات این شادی اصیل را کمی بیشتر باز کنید؟
- انسان اصیل طبیعی است و دور از ذهن نیست که اصالت درون خود را به شادی و نشاط خود هم تسری خواهد داد. امکان ندارد کسی به آن اصالت درونی برسد و شادی اش اصیل نباشد و برعکس. من برای این که بتوانم به درستی این رابطه را تبیین کنم از اصطلاح "شادی های غم افزا" و "غم های شادی آفرین" کمک می گیرم. حتما همه آدم ها این حالت را در درون خود تجربه کرده اند که چه بسا شادی هایی که به دنباله خود، موجی از غم و غصه را در قلب آدمی ایجاد می کند از آن سو هم غم هایی را داریم که شادی آفرین هستند. به میزانی که آدمی در مسیر طاعت قرار می گیرد به آن شادی و رضایت هم می رسد، امکان ندارد کسی متدین حقیقی باشد و پایه های اعتقادی اش عمیق باشد و به آن بهجت و رضایت مندی درونی نرسیده باشد.
- این نکته که اشاره کردید جنس بعضی از غم ها، شادی آفرین است به شرح و بسط بیشتری نیاز دارد. به ویژه وقتی بحث را در منظرها و زوایه های مکتبی – تشیع – ببینیم خب بعضی ها مدام این تفکر را بسط می دهند که مجالس غم برخلاف روحیه اصیل اسلام است.
- بله ما هم گاهی این شبهات را می شنویم که می گویند ما ملت گریه شده ایم و این مجالس عزاداری چیست؟ البته درباره فلسفه و خاصیت این مجالس می توان به صورت مجزا بحث کرد که فعلا در حوزه گفتگوی ما نیست اما آنچه در این جا از باب ارتباط این مجالس با شادی می توان گفت این است که اگر این مجالس عزاداری قرار بود به همراه خود، افسردگی و ملال خاطر بیاورند در آن صورت هیأتی ها باید افسرده ترین و ملول ترین آدم های سرزمین ما بودند چون آن ها بیشتر از هر گروه و فردی در این مجالس مشارکت می کنند اما شما وقتی به همان مجالس می روید می بینید اتفاقا سرزنده ترین و شوخ ترین آدم ها همین هیأتی ها هستند و شوخی ها و خنده ها و بگو بخندهایشان هم به راه است. خب این واضح است که برگزاری این مجالس برای هیأتی ها نوعی انبساط خاطر و سبکی و شادی را به ارمغان می آورد.
امروزه برای هیچ کدام ما جای شگفتی و تعجب نیست که بشنویم و ببینیم آدم هایی با اشک ریختنو گریستن به سبکی و آرامش و شادی می رسند، آدم هایی که هنوز اشک هایشان را پاک نکرده، خنده بر روی لب هایشان آمده است. لذا این تفکر که اشک ریختن باعث اندوه و غم می شود از اساس ایرادهای جدی بر آن مترتب است.
شما به زندگی مادران و مادربزرگ های ما که اهل برگزاری مجالس روضه و عزا بودند نگاه کنید . آن ها عموما عمرهای طولانی داشتند و دارند و ازبسیاری بیماری های روانی و ذهنی که آدم های این عصر مبتلابه آن شده اند دور هستند. شما آن سبک زندگی را با برخی از زندگی های امروز قیاس کنید. سبکی که در آن زنی با رسیدن به 40 سالگی دچار بحران میانسالگی و آشفتگی های ذهنی - روانی می شود و مشکل اعصاب و روان پیدا می کند. پس به جد باید روی این نکته مهم دقیق شویم که آیا آنچه ما به عنوان شادی از آن آویزان شده ایم و همه وزن روح و ذهن ما از آن شادی آویخته شده حقیقتا شادی است؟ یا برعکس، آیا آنچه ما از دور می بینیم و نام غم بر روی آن می گذاریم به واقع ما را در دامان ملال و افسردگی می اندازد؟
- خب این پرسش در جامعه ما وجود دارد چرا وزن و اهمیتی که ما نسبت به مجالس سوگ و عزا می دهیم نسبت به مجالس مشابه آن – اعیاد مذهبی و بعثت و میلاد پیامبر (ص) و معصومین (ع) – بسیار بیشتر است و عملا مجالس شادی به حاشیه رانده می شود. دیدگاه جنابعالی در این باره چیست؟
- بنده از سال 70 مکررا این نکته را متذکر می شوم که ما به موازات مجالس سوگ اهل بیت (ع) که بسیار هم بجاست ضرورت دارد شادی هایمان را هم جدی بگیریم. چه اشکال دارد ما دهه غدیر در کشور داشته باشیم و از عید غدیر تا عید قربان را جشن بگیریم؟ چه اشکالی دارد دهه های شادی را مفصل برگزار کنیم؟ ما متأسفانه، جشن ولادت پیامبر(ص) را بسیار کم رنگ و ضعیف برگزار می کنیم و حتی از روی این اتفاق مهم و اثرگذار تاریخی عبور می کنیم در حالی که مسیحیان، میلاد حضرت مسیح (ع) را در مراسم آغاز سال دیگر جشن می گیرند. ما باید هیأتی ها را به این سمت ببریم که دهه های شادی را برپا کنند.
- چرا این عدم توازن در جامعه ما به وجود آمده است؟ چرا به شادی به عنوان یک ارزش کم تر نگاه می شود؟ چرا سوگ و عزاداری در جامعه ما واجد مهندسی است اما شادی مهندسی ندارد و اصلا ما نمی دانیم که شکل بیرونی شادی در جامعه اسلامی چگونه باید باشد؟
- علت این است که در درجه اول ما روحانیون در این زمینه ضعیف عمل کرده ایم، چون ضعیف عمل کرده ایم می بینیم که افراط و تفریط در این باره زیاد است. یک وقتی مقام معظم رهبری، تعبیر قشنگی به مداحان گوشزد کردند و فرمودند وقتی شما کف می زنید کسی تصویرتان را نبیند تصور می کند که سینه می زنید چون هر دو با یک ریتم اجرا می شود. واقعیت این است که مداحان ما در مجالس شادی و اعیاد و ولادت ها هم به شیوه ای می خوانند و دست می زنند که گمان می کنی مجلس سینه زنی و عزاداری است. آهنگ و ملودی، آهنگ آه و غم است، آهنگ شادی نیست.
من خاطره ای در این باره برایتان نقل کنم. مرحوم عابدزاده که در مشهد، 14 بنا به نام های نقویه، علویه، حسینیه و نظایر آن ایجاد کرده اند یکی از کارهای مهم شان، برگزاری جشن های نیمه شعبان بود. ایشان این جشن ها را خیلی باعظمت و زیبا برگزار می کردند. من آن موقع بچه بودم و به یاد دارم نغمه هایی که در آن جشن ها اجرا می شد بدونتوسل به هیچ ابزار موسیقی، بسیار شاد و بهجت آفرین بود، یعنی واقعا نوآورانه آن فرق میان عزا و جشن مراعات می شد.
امروز برخی از مداحان ما به گونه ای مجالس را اجرا می کنند که آدم فکر می کند انگار یک پتک در سرش کوبیده می شود. وقتی می بینی لا ینقطع و با یک حالت خاص می گویند: علی، علی، علی، علی یا مثلا همین طور لا ینقطع نام مبارک امام حسین (ع) را با حالتی خاص می برند و به طرز نامفهومی می گویند حسین، حسین، حسین، حسین.انسان وقتی این ها را می شنود واقعا غمگین می شود و این را به عینه لمس می کند که ما نسبت به گذشته پسرفت داشته ایم و آن ذائقه ها و مذاق ها نه تنها پیشتر نرفته بلکه عقبگرد هم داشته و نتیجه آن همین است که ذائقه نسل جوان ما در شادی ها عوض شده است.
- در این باره چه باید کرد؟
- یکی از کارهای جدی که حتما باید به آن توجه شود جدی گرفتن و رونق دادن به دهه های شادی است تا مراسم های عزا و شادی به تعادل برسد و آن توازن بیرونی شادی و غم در جامعه پدیدار شود. مسأله و موضوع بعدی، مهندسی اشکال و شیوه های شادی است. این که ما در چه قالبی شادی مان را نشان دهیم.
ما امروز می بینیم مداح می خواهد در مجلس ولادت بخواند تا گرم می شود می گوید چراغ ها را خاموش کنند و دوباره برمی گردد به اشک و آه گیری از حضار. تقصیر خودش هم نیست چون اصلا تنها سبکی که او آموخته و می تواند به اجرا درآورد سبک غم است. خب ما در زمینه ردیف های آوازی و لحن مشکل داریم و اکثر مداحان ما متأسفانه ردیف های آوازی را نمی دانند. بیات ترک وهمایون و دستگاه ها و گوشه های آوازی را بلد نیستند. شما همین مشکل را در قاریان ما هم می بینید که مثلا به لحن خوانش در هنگام قرائت آیه ها توجه ندارند، در حالی که فی المثل لحن خواندن آیه بهشت با آیه جهنم با هم باید متفاوت باشد. لحن آیه بشارت با آیه تنذیر نباید یکی باشد.
- یک نکته دیگر درباره شیوه مواجهه ما با پدیده ای به نام سرگرمی است که اولا به عنوان وسیله ای برای بروز شادی ها شناخته شده و در ثانی از یک زاویه می شود گفت وارداتی است. فرض کنید همین شهربازی ها، سینماها و نظایر آن. آیا قرآن دیدگاه مشخصی درباره درونمایه و محتوای سرگرمی دارد؟
- ما در آیه 20 سوره حدید داریم که "انما الحیوه الدنیا اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ/ بدانيد كه زندگى اين جهانى بازيچه است و بيهودگى و آرايش و فخرفروشى و افزونجويى در اموال و اولاد. همانند بارانى به وقت است كه روييدنيهايش كافران را به شگفت افكند. سپس پژمرده مىشود و بينى كه زرد گشته است و خاشاك شده است. و در آخرت نصيب گروهى عذاب سخت است و نصيب گروهى آمرزش خدا و خشنودى او. و زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نيست. "
اما این آیه دقیقا دوره های زندگی را بیان می کند. آدمی با "لعب / بازی"، کودکی اش را آغاز می کند، با "لهو / سرگرمی" ادامه می دهد و به نوجوانی می رسد چون نوجوان دوست دارد سرگرم شود و به بازی کودکی دیگر قانع نیست. در ادامه به "زینه / زیبایی" می رسد که شاخص جوانی است و در این دوره احساسات و دریافت های مربوط به زیبادوستی و زیبا گرایی اوج می گیرد. اما "تفاخر / فخرفروشی" خاص دوران میانسالی است و در ادامه آدمی به دوران "تکاثر / فزون خواهی اولا"د می رسد که خاص دوران شیخوخیت و پیری است. این ها در واقع خلاصه ای از گرایش های آدمی در دوران مختلف زندگی اش است. اما آیه در ادامه تصریح می کند: همه این ها مثل بارانی به هنگام است که روییدنی هایش شما را به شگفت وامی دارد اما چند صباح بعد زرد شدن و پژمردن هم از راه می رسد و همه آن سرسبزی ها را از بین می برد. می خواهد بگوید آغاز و انجام زندگی شما این است. حالا شما اگر بخواهید به این تصویرها که از کودکی آغاز می شود و به پیری و پژمردگی می رسد نگاه بیندازید می بینید سرگرمی نمی تواند هدف باشد، بازی نمی تواند هدف باشد، تفاخر و تکاثر نمی تواند هدف باشد در حالی که ما می بینیم امروز سرگرمی و بازی در غرب هدف به شمار می رود. توجه کنید که اسلام با بازی و سرگرمی مخالف نیست با اصل قرار گرفتن آن ها مخالف است.
در سوره یوسف (ع)، از زبان برادران یوسف، خطاب به پدرشان حضرت یعقوب (ع) داریم که: "أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ / فردا او را با ما بفرست تا بگردد و بازى كند و ما نگهدارش هستيم."توجه کنید که اینجا حضرت یعقوب، در جواب برادران یوسف نگفتند که نه! یوسف نیازی به بازی ندارد. پذیرفتند. می خواهم عرض کنم آموزه های دینی و وحیانی ما مخالفتی با بازی و لهو ندارد اما موضوع اینجاست که سرگرمی و بازی نباید در جایگاه اصل قرار بگیرد، سرگرمی و بازی نباید هدف باشد. متأسفانه الگوبرداری های ما از غرب در این زمینه با محتوا و درون مایه دینی و مذهبی ما همخوانی ندارد، چون خیلی وقت ها می بینیم سرگرمی اصل شده است. نوجوان ها و جوان هایی را می بینیم که شب تا اذان صبح بیدار می نشینند و در شبکه های مجازی یا بازی های رایانه ای می چرخند و می چرخند اما حاضر نیستند چند دقیقه ای برای نماز صبح وقت بگذارند، همین باعث می شود آن ها و جوان های بسیاری، دست شان از لذت های حلال کوتاه شود. از این سو امروز ما خانواده هایی را می بینیم که خستگی آمیخته شدن با این نوع سرگرمی ها و ماهواره ها، آن ها را از هم دور می کند و همسران را ازفضای بهره مندی حلال از هم محروم می کند و آن شادی ها را از خانواده می گیرد. این ها رهاورد فرهنگ غرب است که ما را اسیر خود کرده است و امروز می بینم که جای اصل و فرع در روابط فرهنگی ما عوض شده است.
پایان پیام /
نظر شما