بیان دیدگاه‌های مخالف و موافق جلال/ «آل احمد» شرقی را ترسیم می‌کند که تمنای غرب دارد

یک پژوهشگر گفت: این تصویر جلال از غرب زدگی در سی سال گذشته مورد سوء استفاده‌هایی صورت گرفته و سرکوب‌هایی بین نویسندگان و اهل فکر انجام شده است.

به گزارش خبرنگار ادبیات شبستان، نشست «مردی که بلند فکر می کرد» به همت بنیاد شعر و ادبیات داستانی و در آستانه سالمرگ جلال آل احمد و با حضور «سیدعباس صالحی» معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «مهدی قزلی» مدیر عامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی و نویسنده کتاب «جای پای جلال»، «محمدرضا جوادی یگانه» جامعه شناس و «اکبر جباری» پژوهشگر روز یکشنبه 16 شهریورماه در مرکز مشارکت‌های فرهنگی هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد.

 

جوادی یگانه: جلال صریح بود و راه شناخت برای خود را باز کرد

در این نشست که از مجموعه نشست های «هفده دقیقه حرف حساب» به شمار می‌آمد، «محمدرضا جوادی یگانه» جامعه شناس دیگر سخنران بود که با طرح چندین پرسش، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: اگر جلال امروز حضور داشت کجا بود؟ چه چیزی جلال را جلال کرده است؟ کدام بخش از آثار جلال در خاطره ما جای دارد؟ او ویژگی‌هایی دارد که اگر کلیات آن را ندانیم قطعا از او شناخت کافی نخواهیم داشت. آثار جلال هیچ یک به تنهایی او را جلال نکرده است بلکه این کلیت جلال بود که از او جلال آل احمد ساخت. اگر بخواهیم روی ادبیت جلال تاکید کنیم باید بگوییم جلال ادیبی بود که در دوره طلایی ادبیات ایران رمان نوشت.

 

وی ادامه داد: عده ای جلال را ستیهنده می‌دانند چرا که او تلخ صحبت می‌کرد اما بیش از اینکه این تلخی درباره دیگران باشد درباره خودش کاربرد داشت؛ تقریبا هیچ کدام از ما حتی پیش روانپزشک مان نیز این اندازه اعتراف نخواهیم کرد. اما جلال صریح بود و راه شناخت برای خود را باز کرد. این چیزی است که باید از جلال یاد بگیریم به عبارت دیگر جلال امروز باید از اسم به فعل تبدیل شود و ما جلال بودن و جلالیت را یاد بگیریم. جلال با خود صریح بود و اشتباهات خود را بیان می‌کرد این راه مهمی است که جلال رفت و ما نیز باید ادامه دهیم. جلال در همه قصه‌هایش در اصل خود را روایت می‌کند اما ما اینکه صریح باشیم را از جلال نیاموخته‌ایم.

 

جوادی خاطرنشان کرد: دوستان ما معمولا یاد گرفته‌اند که از همه افشاگری کنند اما جلال درباره خود و دوستانش افشاگری می‌کرد؛ این فضایی است که ما امروز به شدت به آن نیاز داریم اما آن را نداریم. جلال رهبری ادبیات ایران را از سال‌های ابتدایی دهه 40 به صورت مطلق در دست می‌گیرد. او درباره همه چیز نوشته است اما مسلط و از پرت نویسی پرهیز کرده است؛ بنابراین نوعی رهبری ادبی در جلال وجود دارد.

 

این استاد دانشگاه، جلال را مدافع حق نویسندگان زمان خودش دانست و گفت: این در حالی است که اکنون کسی نیست که از حقوق نویسندگان دفاع کند. ویژگی دیگر جلال نیز این است که جلال آزاده بود او وجدان خود را پایمال نکرد حتی در مواردی توضیح می‌دهد که زمین خورده و یا پولی را گرفته است و این یعنی همان صراحت او را نشان می‌دهد.

 

جباری: «جلال آل احمد» شرقی را ترسیم می‌کند که تمنای غرب دارد

«اکبر جباری» پژوهشگر حوزه فلسفه و ادبیات دیگر سخنران این نشست بود که نسبت به جلال آل احمد، نگاهی انتقادی داشت. وی در این ارتباط گفت: آنچه از جلال مهم است تفکر و اثری است که از او به یادگار مانده است. باید ببینیم این آثار چه هست و چه می‌خواست باشد که نشد.

 

وی به عنوان برنامه "مردی که بلند فکر می‌کرد" اشاره کرد و ادامه داد: وقتی این عبارت را به کار می‌بریم گویی تعبیر متعالی داریم اما به نظر من باید کمی در به کار بردن این اصطلاح احتیاط کنیم. چرا که بزرگی افراد در این است که تأثیری بزرگ در زیست جهان آدمیان پس از خود به جای بگذارند. اما وجهی که مورد توجه من درباره جلال است مفهوم غرب زدگی است. کتاب غرب زدگی جلال آل احمد در 30 سال گذشته منشأ آثار بسیاری در جامعه ما بوده است، بنابراین من می‌خواهم درباره مفهوم غرب زدگی جلال حرف بزنم اینکه جلال از این مفهوم چه فهمید؟

 

جباری با اشاره به اینکه جلال مفهوم غرب زدگی را از سیداحمد فردید دارد، بیان کرد: سیداحمد فردید به صراحت گفته است که این عنوان را جلال از من قاپید اما آن چیزی که من می گفتم بیان نکرد. شاعران و ادیبان، بنیانگذاران تاریخند و بنیانی می‌گذارند که در دیگران ذیل آن بنیان نفس می‌کشند. جلال به یک معنا نویسنده بود اما آیا توانست بنیانی بگذارد که در آن پس از او تاریخ متأثر باشد؟! بنده تردید دارم جلال توانسته باشد بنای شاعرانه‌ای بگذارد که ما ذیل آن بیاندیشیم و چرایی این موضوع را باید در مفهوم غرب زدگی که جلال خود به آن پرداخته بررسی کرد.

 

وی توضیح داد: فردید مدعی بود که این مفهوم از آن من است و جلال معنای اصلی آن را نفهید چون آنچه من از غرب می‌گویم غرب سیاسی فرهنگی و حتی جغرافیایی است و این درحالی است که جلال از غرب زدگی از غرب فرهنگی و  سیاسی حرف می‌زند. جلال در مقابل، شرقی را ترسیم می‌کند که تمنای غرب دارد و این تمنای غرب داشتن یعنی همان غرب زدگی. این تصویر جلال از غرب زدگی در سی سال گذشته مورد سوء استفاده‌هایی صورت گرفته و سرکوب‌هایی بین نویسندگان و اهل فکر انجام شده است که اینها به غرب زدگی مورد اشاره جلال مرتبط است نه غرب زدگی واقعی که مد نظر فردید بوده است.

 

جلال، مفهوم غرب زدگی را به ساحتی آورد که منشأ کنش‌های سیاسی شد

این پژوهشگر تصریح کرد: وقتی فردید از غرب حرف می‌زد منظورش عالم بود نه غرب جغرافیایی و سایس او می‌گفت عالم، عالم غرب زده است نه اینکه من چون یک سبک زندگی خاصی را انتخاب کرده ام غرب زده باشم. آیا ما می‌توانیم امروز جلال را مواخذه کنیم و بگوییم چرا او این مفهوم غرب زدگی را به ساحتی آورد که می‌تواند منشأ کنش‌هایی در سطح سیاست و جامعه شود قطعا نمی‌توانیم اما ما به عنوان یک مخاطب در عصر امروز وظیفه داریم این مفهوم را به ریشه و اصلش بازگردانیم.

 

وی با طرح این پرسش که چرا من جلال را پایه گذار یک دوره و بنیان نمی‌دانم، بیان کرد: پاسخ در این نهفته است که او فهم بسیار سطحی از غرب داشت. وقتی کسی از زمانه خود به صرف تظاهرات و تجملات سیاسی اجتماعی و فرهنگی نتواند به عمق برود بنیانگذار نیست به نظر می‌رسد سیمین دانشور از جهاتی در یک عالم دیگر بنیانگذار است چون عالم خود را که در آن فکر می‌کند و نفس می‌کشد عمیقا درک کرده است پس آثار سیمین منشأ اثر در تاریخ معاصر ما خواهند بود. بنیانی از جلال بنا نمی‌شود برای این است که از مفهوم قصه خارج می‌شود و در مفهوم رمان و داستان وارد می‌شود که دقیقا همان قالب مدرن است. وقتی از غصه خارج می‌شویم و وارد داستان می‌شویم اولا در عالم مدرن ورود کرده‌ایم که در کتاب غرب زدگی می‌خواستیم آن را نقدی کنیم چنان که سیمین وارد شد اما سمیمین تمنای نقد غرب زدگی را نداشت ولی جلال داشت.

 

ورود جلال به ساحت سیاست کاملا لخت و عریان بود

جباری در پایان گفت: این مطلب، درست همان پارادوکسی است که اغلب نویسندگان متعهد انقلاب دچار آن هستند. آنها می‌خواهند رمان بنویسند و عقاید خود را در این قالب بریزند این تناقص است چرا که عقاید آنها باید در قالب قصه بیان شود نه رمان که یک قالب مدرن است، چون تمنای اصل سنت را دارند؛ این تناقص نتیجه‌اش پا در هوا شدن نویسندگان متعهد است. این تناقص در جلال نیز از همان ابتدا وجود داشت. ورود به ساحت سیاست و اجتماع برای کسی که می‌خواهد عالمی را برای ما باز کند متفاوت از من شهروند به عالم سیاست است شاعر و اندیشمند باید مرور متفاوتی به عالم سیاست داشت اما ورود جلال ورودی کاملا لخت و عریان بود که به مبانی کار نداشت.

 

پایان پیام/

کد خبر 400163

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha