به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، دکتر رضا داوری اردکانی در نخستین همایش ملی غربشناسی با موضوع چرایی غربشناسی پیرامون مشکلات حوزه غرب شناسی گفت: در مصاحبهای از من پرسیده بودند که آیا شما مثل سابق معتقدید که باید مدلی از غربشناسی از روی غربشناسی ساخت؟ من پاسخ دادم که همواره با چنین سخن یاوهای مخالف بودم و هر کس این را گفته باشد، من با او موافق نیستم.
وی با طرح این پرسش که فرق شرقشناسی با تاریخ چه میتواند باشد، ادامه داد: اگر کسی از غرب آمده و کتاب حلاج را نوشته باشد، ما اسم او را مورخ نمیگذاریم؛ چرا این تفاوت هست؟ این تفاوت از کجا آمده است؟ چرا اسم هر مورخی را شرقشناس نگذاشتهایم؟
دکتر داوری اردکانی بر این باور است که نگاه شرقشناس صرف تاریخنگاری نیست بلکه شرقشناسی نگاهی افزون بر نگاهی هست که مورخ دارد.
وی با طرح این مسئله که در قرون وسطی بسیار بودند کسانی که آثار فیلسوفان مسلمان را میخواندند و بسیاری از آثار فلاسفه ما به آثار لاتین ترجمه شده و خوانده میشود، اظهارداشت: ما هیچکدام از آنها را شرقشناس نمینامیم چون آنها نظر به فراگرفتن داشتهاند.
استاد برجسته فلسفه در همین باره افزود: ما وقتی به سراغ علم اروپایی رفتیم نیز همین قصد آموختن را داشتیم و غربشناس نبودیم حتی وقتی فلسفه، کانت و دکارت را خواندیم، قصدمان غربشناسی نبوده است.
وی با طرح این پرسش که مگر شرقشناس با آثار شرقی چه کرده است و آیا صرف شناسایی و اطلاع بوده است، پاسخ داد: شرقشناسان کاری که کردهاند، نشان دادند که هر چند میخواستند تا بدانند اما موضع قدرت و تاریخ و عالم دیگری در میان بوده است. ایشان در عالمی نظر میکنند که زمان آن گذشته است و گویی آن را متعلق به غرب میدانند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی مطالعه نشدن علم اصول فقه را توسط مستشرقان شاهدی بر مدعای خود آورد و گفت: تمام علوم اسلامی ما مورد مطالعه شرقشناسان قرار گرفته الا اصول فقه؛ چون آنها اصول فقه را نمیتوانستند بگویند که زمانش گذشته است.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از مستشرقان، ایران و هند را کودکی غرب میدانند، ادامه داد: این نگاه، شرقشناسی را ساخته است اما نگاه آلبرت کبیر به ابن سینا نگاه دیگری بود؛ نگاه یک استاد فلسفه به استاد دیگری که میخواست از او بهره ببرد.
وی بر این باور است که شرقشناسان مأموران قدرت غرب نیستند اما مظاهر قدرت غرب بودند، بنابراین نگاه حال به گذشته یا نگاه آینده به گذشته دارند.
عضو شورای عالی یونسکو با طرح این مطلب که ما 200 سال است که با قدرت و استیضاح غربی روبه رو بودهایم، درحالی که خودمان اصلا داعیه استیلا هم نداریم و طالب آزادی هستیم، ادامه داد: غربشناسی ما علم آزادی و آزادیبخش است.
وی این نگاه مستشرقان را نگاه در طبیعت تاریخ غربی دانست که ربطی به اشخاص نداشته است و افزود: در غربشناسی ما مرادمان فهم و بیان نسبتی است که با غرب داریم. مقصود این است که بفهمیم چگونه در کار غرب و نظمی که غرب ایجاد کرده درگیر و گرفتار شدیم.
دکتر داوری اردکانی افزود: این علم آزادی است و ما میخواهیم در آن آینده خود را ببینیم، مراد از غربشناسی این است که ما به کجا میرویم؟ نظامهای ما کدام نظام است؟ چه بوده، چه شده و چه میتوانیم بکنیم؟
وی بر این باور است که آزاد شدن به این معنی نیست که هر چه غرب گفته، بد است و تاریخ غرب، تاریخ به خود واگذار شدگی بشر و تاریخ قدرت بشر است. تاریخ غرب تاریخ تحسین به خود واگذارشدگی بشر است.
وی در ادامه پرسید: این تاریخ میتواند ادامه پیدا کند؟ آیا تاریخ غربی تکامل همه تاریخهاست و پاسخ داد اگر به این پرسش پاسخ مثبت بدهیم، نمیتوان غربشناسی کرد.
دکتر داوری اردکانی به طرف دیگر این پاسخ اشاره کرد و گفت: برخی نیز معتقدند که هر تاریخی پایانی دارد و این تجدد اگر در رنسانس شروع شده و تحقق آن هم در قرن هجدهم بوده است، بالاخره پایانی دارد، عهدها بسته و گسیخته میشوند؛ عهد غربی را خود غربیها پایانیافته میدانند.
وی در همینباره ادامه داد: اگر تاریخ بشر پایان یافته است آیا ما میخواهیم در تفکر عالم سهیم باشیم؟ اگر میخواهیم باید به آینده خود بیندیشیم. این غربشناسی آینده ماست چون به هر چه نگاه کنیم و فکر کنیم داریم به غرب مینگریم و از آن سخن میگوییم.
استاد برجسته فلسفه مدعی شد که غربشناسی نه شرقشناسی است و نه حتی نظیر شرقشناسی است و تا به حال ندیدهام که کسی چنین داعیهای داشته باشد.
وی با این ادعا که غربشناسی برای خودآگاهی و تذکار است این سؤال را در نهایت مطرح کرد که آیا غرب همچنان دایرمدار عالم خواهد بود؟
پایان پیام/
نظر شما