اسدالله بیات، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان همدان با بیان این مطلب به خبرنگار شبستان گفت: خواجه رشید الدین همدانی از اندیشمندان بزرگ ایرانی بوده که منش و آثار او برای همیشه جاودان است.
وی به تصحیح و انتشار مجموعه بیست جلدی آثار خواجه اشاره و اضافه کرد: تصحیح و انتشار مجموعه 20 جلدی آثار خواجه رشیدالدین توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب انجام شده است.
بیات، یکی از ویژگی های خواجه رشید الدین را اندیشیدن به ویژه در حوزه سیاسی عنوان و تصریح کرد: اندیشیدن در تعالیم اسلام تاکید فراوان شده، چرا که اصلی ترین عامل تغییر و تحول و تکامل زندگی بشر بوده است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان همدان گفت: خواجه رشید الدین همدانی از پزشکان وزرا و رجال بزرگ دوره ایلخانان است.
بیات اضافه کرد: این فرد بزرگ در دوران وزارت خود، پادشاهان را به احداث مدارس، بیمارستان ها، کتابخانه ها و بناهای خیریه تشویق می کرد.
وی با بیان اینکه این پزشک عالیقدر محله " ربع رشیدی " را در تبریز بنا کرد، تصریح کرد: این محله، مجتمعی از مدارس دینی، مدرسه و بیمارستان پزشکی، کوی دانشجویان و کتابخانه، منازل استادان و فقها بوده است.
بیات اظهار داشت: خواجه رشید الدین در جنب مقبره خویش در همدان، کتابخانه بزرگی دایر کرد که در آن علاوه بر هزار قرآن نفیس ، 60 هزار جلد کتاب علمی جمع آوری شده است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گفت: آموزه "ربع رشیدالدین فضل الله " با برگزاری همایش های متعدد طی سال جاری و آینده در همدان تجلی دگر باره می یابد.
خواجه رشیدالدین فضلالله، رجل سیاسی، دانشمند، طبیب گرانقدر آخر قرن هفتم، مورخ، صاحب سبک و بزرگ ایرانی است که عالم به جمیع علوم عصر خویش بود. وی در سال 648 هجری قمری در همدان به دنیا آمد. در برخی از تواریخ، او را رشیدالحق و رشیدالدوله نیز خواندهاند. از این بزرگ فرزانه آثار بسیاری برای ما به یادگار مانده است. خواجه رشیدالدین فضلالله در سال 718 هجری قمری در آغوش خاک قرار گرفت.
او رجل سیاسی، تاریخنگار و پزشک ایرانی آخر سده هفتم خورشیدی بود که کتاب جامع التواریخ را به رشته تحریر درآورد و در دوران وزارت خود بناهای فراوانی همچون ربع رشیدی را ساخت.
دانش و آگاهیهای بسیار رشیدالدین فضلاللّه از دامنه گستردهای از فرهنگها سبب شده تا کتاب وی به عنوان یکی از منابع مستقیم برای اطلاع از دوران پایانی عصر مغول قلمداد گردد. موریس روزامبی، تاریخنگار، او را برجستهترین چهرهی ایران در دورهی مغول برمیشمارد.
رشیدالدین فضل الله همدانی که در روزگار فرمانروایی مغولان می زیست یکی از چهره های درخشان، سرآمد و برجسته در عرصه های سیاست ورزی، اندیشه و علم در درازنای تاریخ کهن ایران است. جایگاه وی در احیای فرهنگ ایران در دوران فرمانروایی غمبار مغولان بس ستودنی است و از این حیث اگر مقامش فراتر از بزرگانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و شمس الدین جوینی نباشد فروتر نخواهد بود.
برابر با تاریخ، خواجه رشیدالدین، با نبوغ خاص و مهارت ویژه اش در دانش پزشکی یارای آن یافت تا به دربار ایلخان مغول، اباقاخان، راه یابد.
هوشمندی وی سبب شد تا در روزگار 2 ایلخان دیگر، گیخاتو و ارغون نیز مورد ارج و احترام باشد، بدان گونه که علاوه بر طبابت رسیدگی به برخی امور دیوانی را نیز بر عهده گرفت. مع الوصف، اوج اقتدار او از آن هنگام آغاز گشت که غازان، ایلخان مسلمان و دانش دوست مغول شایستگی های افزون او را دریافت و وی را در وهله نخست به ریاست موقوفات مجموعه علمی و فرهنگی شنب غازانی و سپس به وزارت خویش برگزید. او در دوران پس از غازان و در عصر اولجایتو نیز بر مسند وزارت همچنان تکیه داشت، این روند در دوران واپسین ایلخان، یعنی ابوسعید نیز ادامه یافت، اما شوربختانه در این هنگام حسد حاسدان و دسیسه چینی های دشمنان در سلطان جوان و خام موثر واقع شد و فرمان قتل خواجه صادر شد و به این ترتیب ایران زمین دگربار مرگ حزن انگیز یکی دیگر از بهترین فرزندانش را شاهد گشت.
براساس آنچه اسناد و منابع تاریخی گواهی می دهند با به صدارت برگزیده شدن این مرد فرهیخته که نمونه تدبیر و عقلانیت ایرانی و به تعبیر حمدالله مستوفی، نگارنده کتاب تاریخ گزیده "وزارت آصف و بوذرجمهر با وزارت و تدبیر او خوار و حقیر بود" اقدامات بسیار ارزشمندی در جهت اعتلای فرهنگ و تمدن ایران زمین که در پی یورش دهشتناک چنگیزیان رو به افول نهاده بود، انجام گرفت.
خواجه رشیدالدین مرد سیاست، مدیریت، امور دینی، فلسفه، طب، تاریخ، تالیف و انشاء بود و به زبان های پارسی، عربی، ترکی، مغولی، چینی و عبری آشنایی تام داشت. ازجمله عملکردهای درخشان این وارث مواریث باستانی که آگاه به مکتب های گوناگون فلسفه ایران و اسلام بود، تفسیرهای پرشماری است که بر آیات قرآن کریم نگاشت و پاسخ هایی مستدل بر شبهات مخالفان بویژه یهودیان ارائه کرد. او همچنین کوشید میان فلسفه، تصوف و کلام هماهنگی ایجاد نماید. در این راستا او رو بدان سوی نهادکه فلسفه و الهیات را از پوسیدگی و کهنگی برهاند و نفحه تر و تازه ای در آن بدمد.
بررسی های تطبیقی خواجه رشیدالدین درباره ادیان گوناگون نیز شایان ستایش است. او در بخشی از کتاب، اسئله و اجوبه و به هنگام پاسخ به پرسش های حکیمی فرنگی به مباحث کلام تطبیقی پرداخته است. او در همین کتاب درباره رابطه عقل و ایمان در آیین های بودا، مسیح و یهود نیز به شایسته ترین وجه سخن گفته است.
اندیشه های خواجه رشیدا الدین همدانی
اندیشه های سیاسی خواجه رشید و طرفداری او از تمرکز قدرت ناشی از ضرورتهای اقتصادی و سیاسی جامعه مردم دوستی و علم پروری بوده است. خواجه در اندیشه سیاسی خود تحت تاثیر اندیشه سیاست ایران شهری و نظریه سلطنت اسلامی فقهای اهل سنت مثل ماوردی و ابن جماعه بوده است. اندیشه سیاسی خواجه رشیدالدین در جهت توجیهه وضع سیاسی موجود تحت تاثیر تقدیرگرایی و توضیح روابط قدرت با هدف حفظ و تداوم حکومت بوده است.
آثار خواجه رشید الدین
از آثار خواجه رشیدالدین می توان از جامع التواریخ بطور مستقیم و مکاتیب رشیدی بطور غیر مستقیم بهره برد. کتاب جامع التواریخ و چهل حکایت پایانی جلد دوم در واقع منبع اصلی تحقیق در اندیشه سیاسی خواجه رشیدالدین بوده است. مکاتیب رشیدی، مجموعه نامه ها و فرمان های خواجه رشیدالدین فضل الله به فرزندان خود و حاکمان ولایات که حاوی اندرزهای سیاسی و شیوه کشورداری است که بطور غیرمستقیم مورد استفاده قرار گرفته است.
خواجه رشیدالدین فضل الله در نگارش متون علمی نیز بسیار کوشا بود چنانکه اثار بسیاری از خود در تاریخ و تفسیر دین، علم کلام، فلاحت و زراعت و غیره به یادگار نهاد. اما بی گمان معرفترین و ارزشمندترین اثر او کتابی درباره تاریخ تحت عنوان جامع التواریخ است. این کتاب را می توان کاملترین منبع برای شناخت اقوام ترک و مغول برشمرد، زیرا بخشی از کتاب که در ان از تاریخ قبایل چادرنشین ترک و مغول و سازمان اجتماعی و شیوه زندگی و موازین حقوقی و روایات و افسانه های انها بحث می شود چنان کامل و دقیق است که همتای ان را در هیچ یک از منابع تاریخی مربوط به ان دوران حتی منابع چینی و مغولی نمی توان یافت.
نسخه خطی مجموعه منشآت رشیدالدین
نسخه ای از این قبیل مؤلفات نفیسه که ظاهرا بر کاتر مر مجهول بود، خوشبختانه در ایران است و آن عبارت است ازمجموعه مکاتیب و منشآت رشیدالدین که غالبا در مسائل سیاسی و مالیاتی نگارش یافته و به پسران خود یا به عمالمختلفه که در تحت حکومت مغول شاغل مشاغل گوناگون بودهاند نوشته است.
از دیگر مؤلفات رشیدالدین نسخه ای است موسوم بتوضیحات که در مسائل تصوف و کلام به رشته تحریر درآمده و مشتمل بر یک مقدمه و 19 رساله میباشد. این کتاب را بر حسب درخواست الجایتو سلطان تألیف نمودهو کاتر مر از روی یک نسخه خطی که در کتابخانه ملی فرانسه موجود است آنرا شرح و وصف کرده است. به دنبال آن، کتاب دیگری در تفسیر و کلام نگاشته است موسوم به "مفتاح التفاسیر" و در مسائل مختلفه از قبیل فصاحت آسمانیقرآن، مفسرین آن کتاب مبین و طرق ایشان، خیر و شر، جزا و سزا، طول عمر، پروردگار، تقدیر، معاد جسمانی و غیرهبحث میکند و در آخر آن شرحی در ابطال مذهب تناسخ و تعریف لغات و اصطلاحات فنی اضافه نموده است.
"الرساله السلطانیه"، کتاب دیگری است که از همین مقوله که در تاریخ نهم رمضان 706 هجری (14 مارس 1307میلادی) برشته تحریر در آورده و ماحصل مباحثهای که در موضوعات کلامی در حضور سطان الجایتو مابین علمایوقت اتفاق افتاده جمع آوری نموده است. محتویات آن ازمنابع موثقه اعم ازمنابع کتبی وشفاهی تحصیل وبدقت بسیار فراهم شده است.
احوال رشیدالدین و شروع اعتبار و ترقی او
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، عالم، مورخ، مدبر و سیاستمدار ایرانی اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری، وزیر سه تن از پادشاهان ایلخانی بود. بواسطه خدماتش در دوران وزارت و افکار علمی، سیاسی و اصلاح طلبانه اش در خدمت به فرهنگ ایران از بزرگان علم و سیاست است.
زندگی سیاسی خواجه رشید الدین
خواجه رشید الدین فضل الله در سراسر زندگی سیاسی خود که حدود 20 سال طول کشید فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرد ، گاهی در اوج قدرت و زمانی در نهایت ذلت به سر برد. اولین گرفتاری وی زمانی بود که قاضی صائن سمنانی و شیخ المشایخ محمود که هر دو نزد غازان خان دارای اعتبار بودند، از سر حسادت نسبت به ترقی سریع خواجه به شکایت و سعایت او نزد غازان پرداختند، غازان قضیه را پی گیری نموده، خواجه را بی گناه تشخیص داد، قاضی را کشت و اموالش را به نفع موقوفات مقبره خود مصادره کرد . شیخ المشایخ به شفاعت نجات یافت اما برای همیشه از دربار طرد شد.
تمرکز و عدم تمرکز سیاسی در اندیشه خواجه
بارزترین نماینده و رهبر فکری گرایش تمرکز سیاسی در عهد مغول خواجه رشید الدین فضل الله است. در این دوره نیز بزرگان نظامی صحرانشین مغول و ترک به دلیل ویژگی معیشتی خود و سنت های قبیله ای گرایش به عدم تمرکز سیاسی داشتند و دیوانسالاران ایرانی یا همان اهل قلم در مقابل تلاش داشتند گرایش تمرکز سیاسی را غالب نمایند . ماهیت اصلی اختلاف در جریان مذکور بر سر شیوه بهرکشی از سرزمین های مغلوب، یعنی مساله ای اقتصادی بود.
ملی گرایی در اندیشه خواجه رشید
دوران غازان خان را به چند دلیل باید دوران تجدید حیات ملیت و فرهنگ ایران پس از تهاجم مغول نامگذاری کرد . اول اینکه دین اسلام در قلمرو غازان خان از رود آمویه تا فرات به عنوان دین رسمی دولت ایلخانان پذیرفته شد. دوم اینکه زبان فارسی در سیستم اداری کشور به عنوان زبان رسمی بکار گرفته شد و سوم اینکه بواسطه قطع ارتباط با چین استقلال سیاسی ایران حاصل گشت.
تقدیر گرایی در اندیشه خواجه
اگر چه تقدیر گرایی در اندیشه ایرانیان چه قبل و چه بعد از ورود اسلام به ایران ریشه ای عمیق دارد اما به نظر می رسد خواجه رشید الدین تقدیر را به طور مطلق قبول ندارد و در جایی بیان می کند که وقتی ملتی از راه صواب دور افتاد تقدیر الهی است که تنبیه شود.
عدل در نگاه خواجه رشید و رابطه آن با تداوم پادشاهی
به اعتقاد رشید الدین یکی از وظایف اصلی پادشاه، رعیت داری و دادگستری است چرا که لازمه حکومت و ملک داری عدل است. رشید الدین در مواضع مختلف در نوشته های خود عدل را عامل ضروری حصول و حفظ دولت و بقا و دوام آن معرفی می کند.
عزل و قتل خواجه رشید الدین فضل الله
در سال 716 هـ ق ابوسعید فرزند 12 ساله اولجایتو بنا به وصیت پدر به سلطنت رسید. خواجه رشید با فرستادن فرزندش به استقبال ابوسعید سعی کرد به او و امیر چوپان نزدیک شود و تا حد زیادی هم موفق شد. این موضوع موجب بیم تاج الدین علیشاه شد و پیوسته می کوشید که قدرت رقیب را کم کند.
دشمنی بین دو وزیر موجب اختلال در کارهای دیوانی شد. سرانجام گروهی از بزرگان و متنفذین دستگاه با یکدیگر متحد شدند که یکی از آن دو را از میان بردارند. ابتدا نزد خواجه رشید رفتند و به تحریک او بر ضد وزیر دیگر پرداختند.
خواجه رشید زیر بار این توطئه نرفت، سپس متنفذین پیش تاج الدین علیشاه رفتند و خواستار آن شدند که به اتفاق، رشید الدین را از میان بردارند و او نیز قبول کرد. خواجه در سال 717 از مقام وزارت عزل شد و از سلطانیه به تبریز رفت، اما بعد از مدتی امیر چوپان با اصرار او را به مقام وزارت دعوت کرد.
این موضوع باعث وحشت تاج الدین علیشاه و همدستانش شد، لذا او را متهم ساختند که سلطان را به قتل رسانده و چندین شاهد را نیز به رشوه فریفتند تا بر این موضوع نزد سلطان شهادت دادند. سلطان ابوسعید نیز فرمان قتل خواجه و فرزندش را صادر کرد. ابتدا فرزند را پیش پدر گردن زدند و سپس جلاد خواجه را به رسم مغولان از میانش به دو نیم زد ( جمادی الاول سال 718 ).
پایان پیام/
نظر شما