محوری ترین معنا در تحلیل فضایی مسجدالحرام کعبه است

خبرگزاری شبستان: اصلی ترین عنصر و محوری ترین معنا در تحلیل فضایی مسجدالحرام کعبه است. مفهوم مرکز و تاکید این معنا در صورت های متعدد ذهنی و عینی در فهم فضا و تحلیل آن حضوری دائمی دارد.

خبرگزاری شبستان: از نظر کالبدی اولین بنایی است که به دستور خداوند برای انسان قرار داده شده، این خانه ساده بر هم زننده تمامی تصورات انسان گونه یا طبیعت گونه از خداوند است، کعبه نشانه ای است برای توجه و تمرکز انسان موحد به ذات یکتای باری تعالی، شکل خانه و ساختار عمودی آن، محوری بسیار پرقدرت را تداعی می کند که عظیم ترین معنای ممکن بر روی زمین را ایجاد می کند.

طواف انسان نمازگزار و گردانده به دور خانه، تولید کننده بزرگ معنای این فضای منحصر به فرد است، مفهوم دائمی حرکت آشکارترین وجهی است که در این مسجد به چشم می خورد. حرکت در این مجموعه عملی فردی و به اختیار است که شکلی جمعی می گیرد، مفهوم نظم انسانی به عنوان امری درونی، مشاهده طواف حسی از گردش کهکشان به دور هسته به ذهن تداعی می کند به ویژه ساختار حجر اسماعیل چنانکه اشاره شد به طواف مداری بیضی شکل می بخشد. در همراهی با این مجموعه انسانی در گردش به عمیق ترین وجوه انسانی که عشق  و محبت اصلی ترین جوهر آن است رو به رو خواهیم شد.

این ویژگی به خصوص در امتزاج کلیه وجوه تمایز بخش نظیر سن، جنس، رنگ پوست، نژاد . . . از برجستگی خاصی برخوردار است به عبارت دیگر فضای مسجد مطلقا غیر جنسیتی و فاقد هرگونه محدودیت برای سن و سال و سایر عوامل جداکننده انسان هاست در نتیجه در طواف و سعی کودکان دست در دست پدر یا مادر و یا زنان و مردان در دست یکدیگر مشغول عبادت اند. تبادل عاطفی میان این گروه عظیم انسانی به دور خانه از زیباترین جلوه های این مسجد محسوب می شود.

گردش مسلمانان به دور خانه به عنوان اصلی ترین عمل و مهمترین عبادت، با باور آنان مبنی بر وجود بیت المعمور در آسمان هفتم درست در بالای این خانه و طواف فرشتگان به دور آن تشکیل دهنده بنیاد جهان بینی و نظام هستی شناسی مسلمانان بر مبنای کعبه است زیرا تداوم کعبه به آسمان هفتم تشکیل دهنده محوری است که صفحه مسطح هستی را به کره مدور عالم پیوند می زند و این محوری است که تمامی جهان ماده و غیرماده به دور آن می گردند، بر اساس این باور می توان چنین ادعا کرد مسلمانان طواف کننده با حرکت تمامی هستی خداوند و در همان جهت همگام شده است.

نوع حرکت و مدار بیضی طواف، در انتقال این حس که از ریزترین ذرات ماده تا عظیم ترین اجرام آسمانی هم حرکتی یکسان دارند، کمک شایانی می کند. انسان در این جایگاه ضمن گردش به دور خانه در حرکتی انتقالی حرمتی به دور خود به شکلی وضعی دارد، گویی او زمینی است که به دور خورشید که از او نیرو می گیرد تا به دور خود بچرخد، از این زاویه او نیز مرکزیتی برای خود دارد که اهمیت وجودی او را نیز متعین می سازد.

تمرکز مناسک بر فردی بودن و اراده انسان در گردش رابطه جزء و کل را در طواف معنا می بخشد. انسان در آن واحدی هم جزء است و هم کل یعنی ما در طواف هم با فرد انسانی سر و کار داریم و هم با نوع انسان.

حجرالاسود به عنوان قطعه ای از بهشت نماد میثاق ازلی انسان با خداست چنانکه در روایت آمده است چون خداوند از بندگان خود میثاق گرفت آن را در حجرالاسود قرار داد، پس حجر هم یادآور میثاق ازلی آدمی است، هم میثاق او در جهان مادی که جز بر مدار توحید نگردد، بنابراین گردش پروانه وار آدمی به دور خانه از حجر با اقرار بر عظمت خداوند آغاز و به حجر ختم می شود. در انگاره مسلمانان حجر سنگی خاموش و نمادین نیست بلکه ماموری از جانب خداوند است که هم میثاق ازلی آدمی را در خود به ودیعت دارد و هم به میثاق مجدد آدمی در روز قیامت گواهی خواهد داد.

چهار رکن خانه بیانگر وجهی از عبودیت آدمی در مقابل خالق یکتاست(سبحان الله، الحمدالله، لااله الا الله، الله اکبر)، حجر اسماعیل علاوه بر پیوستگی انسان موحد به خداوند بیانگر یگانگی و پیوستگی خدا با انسان نیز هست لذا جایگاه اسماعیل و آرامگاه وی و هاجر جزئی از خانه است که طواف کنندگان به دور آنان می گردند و با حضور آدمی در کنار خداست که گردش از مدار دایره به بیضی تغییر می کند و اینگونه شأن هستی را با بزرگی خود به خداوند دگرگونه و محقق می سازد.

شاید از این روست که میانه حجر اسماعیل و خانه محل انبوه نیاز آدمیان به خداوند است جایی میانه طواف و خانه و شاید از این رو محل ناودان بر روی این محوطه یعنی داخل حجر اسماعیل قرار گرفته تا باران رحمت الهی و نزول مغرفت او از آسمان بر زمین بر آرامگاه اسماعیل و هاجر و گردندگان به طریقت آنان باشد.

روایات متعددی که به پیوند آسمان و زمین و انسان در خانه تاکید می کنند اشکال لطیفی از این هم پیوندی و اغتنام فرصت از گشودگی آسمان را بازتاب می دهند. شاهد این مدعا تاکید بر طواف به دور خانه در هنگام فجر و غروب و یا هنگام باران است.

«زمزم» در ساختار کالبدی خانه چاه زمزم، نشانه رحمت و لطف خداوند به هاجر و فرزندش اسماعیل است که تا ابد برای تمامی طواف کنندگان خواهد جوشید، گویی رحمت خداوند از آسمان و زمین در این نقطه گره می خورد. چه حیات معنوی بی حیات مادی ناممکن است.

صفا و مروه تجلی روشن نری یافته است. خروج از مسیر دایره ای به مسیر خطی و بازگشت به مسیر دایره ای در مناسک مسلمانان می تواند اشاره ای به توقف زندگی مادی و تلاش انسان در میان حیات قبل از تولد و پس مرگ باشد. اگرچه هاجر هفت بار سعی بی حاصل از سرابی به سرابی کرد که خود نمادی از زندگی مادی آدمیان است اما همین موقف کوتاه زندگی است که حیات جاوید آدمی بدان وابسته است.

تلاش و امید در چرخه حیات مادی است که پیوستگی تولد تا مرگ را در محور تولید معنا می کند و اینگونه است که سعی میان صفا و مروه از شعائر خداوند محسوب می شود. انسان طواف کننده و در حال «سعی» در مسجدالحرام مفهومی از حرکت هدفمند است. انباشت حس عاطفه و نگاه مومنانه در فضای مسجد ناشی از حضور میلیون ها انسان در طی قرون و اعصار فضای قدرتمندی از پیوند میان خانه و فرد ایجاد می کند.

قواعد خاص مسجد در ایجاد پیوند مستحکم میان مومنین بی هیچ مرز و تمایزگذاری و نیز در حذف هر نگاه فرقه ای  و محدودکننده و حاکمیت بلامنازع برخی قوانین از یک سو محدودکننده و از دیگر سو رهایی بخش مسجدالحرام. احساس متمایز بودن این فضا را به سرعت به ذهن فرد متبادر می کند. تمایزاتی که این فضا در هویت بخشی و القا شخصیت خاص به فرد مسلمان می دهد از جمله روابط منتشر در فضای مسجد محسوب می شود. این احساس که ناشی از فراخوانده شدن از سوی خدا و مواجهه رو در رو است حس نابی از بازگشت به عظمت گمشده آدمی در مفهومی انسانی خود است.

مسلمانان همواره مجموعه ای از باورها، خاطرات فردی و جمعی، آروزها و نیازهای خود را در فضای مسجد حمل و برداشت می کنند، به عبارت دقیق تر فضا در این وجه خود هم از انسان معنا می گیرد و هم به او معنا می بخشد و مفاهیم و معانی بنیادین همچون امنیت، ایمان، آرامش، تعالی، قدرت، تکلیف ... و در هسته کانونی همه این مفاهیم، دین و بندگی خداوند در کنار آن وجه کالبدی تمرکز بخش کعبه به شکل گیری فضایی منحصر به فرد برای تحقق امر تجربه دینی کمکی شایان می کند.

در این تجربه دینی امنیت وعده داده شده خداوند و مجموعه شرایط مسجد امکانی است برای تحقق آزادی مطلق از طریق بندگی، ساختار فضایی خانه به گونه ای طراحی شده است که مسلمان گردنده و نمازگزار سلطه هیچ حاکمی یا اندیشه ای و یا اجبار هیچ باور ساخته بشر و حتی فشار و زن و فرزند، قبیله و کشور و کاشانه ای را احساس نمی کند. او به عین بندگی حضرت باری، به آزادی از همه تعلقات و محدودیت های دنیوی رسیده است و این تجربه ای ناب از لذت بندگی و همجواری با بیت الله است که در هیچ مکانی در این کره خاک متصور نیست.

همجواری با کعبه در طواف، پیوند دو محور عمودی و افقی محوریت خداوند است، در تداوم هستی پیش از تولد تا پس از مرگ آدمی. چه حجر نقطه ای است نمادین از میثاق ازلی (انا لله) و در گردش مجدد تجدید همان میثاق (انا الیه راجعون) و طواف کننده در هر بار از گردش هفتگانه خود بر این مدار که به دور او معنا می یابد تاکید می کند و شاید از این روست که «سعی» از جایی آغاز می شود که طواف پایان می گیرد زیرا با درک این گردش است که حیات مادی تبدیل به شعائری از شعائر خداوند می گردد و نماز خاتم بخش طواف بر این قطعه از خاک که بخشی از آسمان است بر زمین. در پشت مقام ابراهیم برپا می شود، ایمان یگانه ابراهیم نشانه ای از مقام رضا و هم نشینی انسان جست وجو گر در نزد خداوند است و این گونه با در میانه قرار گرفتن تلاش، جست وجو، آزمون و خطا و ایمان، انسان پیشانی بر خاک نهاده مقام بندگی می یابد و این چنین نقطه گسیختگی، هبوط و بحران آدمی از بارگاه قرب خداوندی به نقطه پیوستگی و یگانگی انسان به خداوند تبدیل می شود.

 

جمع بندی

اصلی ترین عنصر و محوری ترین معنا در تحلیل فضایی مسجدالحرام کعبه است. مفهوم مرکز و تاکید این معنا در صورت های متعدد ذهنی و عینی در فهم فضا و تحلیل آن حضوری دائمی دارد. عینیت درون و بیرون برای مسلمانان در مجاورت کعبه و قرار گرفتن در داخل مسجدالحرام محقق می شود. قرار گرفتن در فضای مسجد حسی از یگانگی، هویت و امنیت و در «درون بودن وجودی» را برای مسلمانان و به تعبیری هر انسانی فراهم می سازد.

انطباق انگاره های کیهانی از طریق دایره و چرخش آدمیان به دور محور و نقطه ای مرکزی که تمامی حرکات افقی آن به هم پیوند می خورند، توضیح دهنده وجه مقدس مرکز است زیرا «مجسم انگاشته شدن محور قائم تحت عنوان بعد مقدس فضا از آن روست که محور قائم معرف مسیر و راهی است که به واقعیت منتهی می شود، واقعیتی کهن که می تواند برتر یا پست تر از زندگی روزانه باشد واقعیتی که یا بر جاذبه زمین چیره شده و یا اینکه مقهور آن می شود لذا محور جهان مکانی است برای برقراری ارتباط بین حوزه های جهان هستی، مکانی که در آن امکان رخنه از یک حوزه به حوزه دیگر فراهم می آید(شولتز) و این مهم در مسجدالحرام و خانه کعبه هم از طریق عنصر مادی، هم به وسیله مناسک و هم به دلیل گشودگی خانه به آسمان فراهم می شود. در مسجد الحرام نه تنها امکان گریز از جاذیه زمین، بلکه رابطه میان جهان ماده و معنا، درون وبیرون صفحه افقی و محور عمودی جهان هستی برای آدمی فراهم است.

هندسه متمایز و ممتاز کعبه در درون مسجد نشأت گرفته از بن مایه های هنر ازلی نه تنها عمیق ترین معانی را در قالب رمز و تمثیل با خود حمل می کند، بلکه در صورتی فراتاریخی پیوند دهنده تمامی ادیان توحیدی در قالب حضرت ابراهیم(ع) تا پیامبر اکرم(ص) و به شکلی استعاری با اولین انسان ساکن بر زمین یعنی حضرت آدم(ع) است.

نکته حائز اهمیت دیگر در تحلیل فضایی مسجدالحرام و به ویژه مرکزیت قدرتمند آن خانه (کعبه) حضور انسان به مفهوم عام آن است. حضور دائمی انسان در این مکان و گردش شبانه روزی او به دور محوری که با محور هستی یگانه و یکی است موجب شده است که انسان جزئی لاینفک از عناصر خانه و در نتیجه بخش اصلی تحلیل مسجدالحرام محسوب شود.

معانی منتشر در مناسک که هریک به گونه ای رازهای زندگی بشر بر زمین و زیر پهنه آسمان را از زاویه درون و بیرون، از لحظه ورود تا خروج از زمان تولد تا مرگ به نمایش می گذارد از دیگر وجوه قابل تامل در هندسه این خانه است.

انسان گردنده به دور خانه، تمثیلی از اولین انسان، اولین خانه ساخته شده بر کره مسکون، اولین سکونت است این مسجد مکانی برای یادآوری یگانگی خداوند و یگانگی خانه او و خانه انسان است.

پایان پیام/

 

 

 

 

 

 

کد خبر 407881

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha