خبرگزاری شبستان: کتاب حماسه حسینی با آن که بیش از چهار دهه از طرح مباحث آن می گذرد اما بسیاری از مباحث آن هنوز هم که هنوز است تازگی و طراوت خود را حفظ کرده و برای گروه های علاقمندی که می خواهند با معرفت عمیق تر و زاویه های هشیارانه تر به حماسه حسینی بپردازند جذابیت دارد چرا که با ذهنی نقاد، عالمانه و فلسفی به این واقعه نگریسته شده و پیرایه های عرفی و تحریف های ذهنی را از آن گوهر شریف علوی و حسینی زدوده است. اما یکی از مباحثی که در خلال این موضوع به آن توجه می شود رابطه حماسه حسینی و امر به معروف و نهی از منکر است که مورد توجه این متفکر قرار گرفته است.
سه انگیزه قیام که در عرض هم نیستند و یکی رجحان دارد
شهید مطهری سه انگیزه را در قیام حضرت ابا عبدالله (ع) مهم و اساسی ارزیابی می کند؛ سه انگیزه ای که البته در عرض هم نیستند و یکی از آن دو مهم تر و اساسی تر از بقیه است اما از منظر آیت الله مطهری آن انگیزه ای که وزن بسیار بیشتری در برابر دو عامل دیگر -دعوت مردم کوفه و بیعت نکردن- دارد عامل یا مولفه امر به معروف و نهی از منکر است که به صورت مستمر و با استناد به احادیث پیامبر در کلام حضرت اباعبدلله (ع) منعکس می شود. این متفکر با اشاره یه این که رمز جاودانگی نهضت ابا عبدالله امر به معروف و نهی از منکر است می نویسد: این عامل آموزندگی بیشتری دارد، زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت؛ یعنی اگر دعوتی از امام نمیشد، حسین بن علی علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت میکرد. اگر هم تقاضای بیعت از او نمیکردند، باز ساکت نمینشست. موضوع خیلی فرق میکند و تفاوت پیدا میشود.
به موجب عامل اول، چون مردم کوفه دعوت کردند و زمینه پیروزی صدی پنجاه یا کمتر آماده شده است، امام حرکت میکند. یعنی اگر تنها این عامل در شکل دادن نهضت حسینی مؤثر بود، چنانچه مردم کوفه دعوت نمیکردند حسین علیه السلام از جای خود تکان نمیخورد. به موجب عامل دوم، از امام بیعت میخواهند و میفرماید با شما بیعت نمیکنم. یعنی اگر تنها این عامل میبود، چنانچه حکومت وقت از حسین علیه السلام بیعت نمیخواست، او با آنها کاری نداشت، میگفت شما با من کار دارید، من که با شما کاری ندارم؛ شما از من بیعت نخواهید، مطلب تمام است. پس به موجب این عامل، اگر آنها تقاضای بیعت نمیکردند، اباعبداللَّه هم آسوده و راحت بود، سر جای خود نشسته بود، حادثه و غائلهای به وجود نمیآمد.
اما به موجب عامل سوم، حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردی است انقلابی و قیام کننده، یک مرد مثبت است. دیگر انگیزه دیگری لازم نیست. همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام، و حرام خدا حلال شده است، بیت المال مسلمین دراختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف میشود و پیغمبر اکرم فرمود: هرکس چنین اوضاع و احوالی را ببیند «فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ» و درصدد دگرگونی آن نباشد، در مقام اعتراض برنیاید «کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ انْ یدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ» شایسته است (ثابت است در قانون الهی) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییردهندگان دین خدا میروند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد. به گفته جدّش استناد میکند که در چنین شرایطی کسی که میداند و میفهمد و اعتراض نمیکند، با جامعه گنهکار خود سرنوشت مشترک دارد.
فرجام آنان که امر به معروف را به همدیگر تعارف می کنند
اما حدیثی از پیامبر به نقل از امام رضا از سوی مولف انتخاب می شود که هم هشدارآمیز است و هم اهمیت این اصل را از زبان پیامبر بیشتر فاش می کند: اذا تَواکلَتِ النّاسُ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ فَلْیأْذَنوا بِوِقاعٍ مِنَ اللَّهِ قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی انْ یبْعَثَ عَلَیکم عَذاباً مِنْ فَوْقِکمْ اوْ مِنْ تَحْتِ ارْجُلِکمْ اوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً وَ یذیقَ بَعْضَکمْ بَأْسَ بَعْضٍ / هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند - یعنی هرکس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و درنتیجه هیچ کس قیام نکند- پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند. چه عذابی؟ عذاب الهی در آیه قرآن چنین تفسیر شده است: بگو خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذاب بفرستد یا از زیر پای شما عذاب را بجوشاند یا شما را دسته دسته کند، یا اینکه زیان خود شما را به خود شما برساند - یعنی خودتان را به جان یکدیگر بیندازد - اهل بیت در روایات خود چنین معنی میکنند: عذاب بالای سر یعنی شما از مافوقها عذاب میبینید، عذاب از زیر پا یعنی از طبقه مادون عذاب میبینید. پیغمبر اکرم فرمود: وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، منتظر و مطمئن باشند که پشت سر آن عذاب الهی میآید.
تعبیر لطیف غزالی از بیان پیامبر درباره امر به معروف
مولفه کتاب حماسه حسینی در ادامه مباحث مربوط به امر به معروف و نهی از منکر به نکته مهمی با استناد به حدیثی از پیامبر می پردازد و با بیان این که طبق گفتار پیامبر بین "عزت خواهی" و "امر به معروف" رابطه دوسویه ای وجود دارد به دو فهم رایج و فهم لطیف غزالی از این سخن پیامبر می پردازد و می افزاید: پیامبر می فرماید "لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْروفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکرِ اوْیسَلِّطَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ شِرارَکمْ فَیدْعوا خِیارُکمْ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ" یعنی باید امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشید، این دو باید وجود داشته باشند وگرنه بدان شما بر شما مسلط میشوند، بعد خوبان شما میخوانند و به آنها جوابی داده نمیشود. اکثر اینطور معنی میکنند که بعد از آنکه بدان شما بر شما مسلط شدند، نیکان شما به درگاه الهی مینالند و خداوند دعای آنها را مستجاب نمیکند. یعنی قومی که امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، خاصیتشان این است که خداوند رحمت خود را از آنها میگیرد؛ هرقدر خدا را بخوانند دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمیشود. ولی غزالی معنی لطیفی برای این آیه کرده است و میگوید معنی این جمله - فَیدْعوا خِیارُکمْ فَلایسْتَجابُ لَهُمْ - این نیست که خدا را میخوانند و خدا دعای آنها را مستجاب نمیکند. معنایش این است: وقتی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند آنقدر پست میشوند، آنقدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، کرامتشان از بین میرود که وقتی به درگاه همان ظَلَمه میروند، هرچه ندا میکنند به آنها اعتنا نمیشود. یعنی پیغمبر فرمود: اگر میخواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید اولین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمیکند. آن وقت مثل یک برده و بنده، هرچه التماس کنید کسی جوابتان را نخواهد داد. معنی بسیار لطیفی است. ما چنین اصل قطعی در اسلام داریم و وجود مقدس اباعبداللَّه علیه السّلام به این اصل استناد کرده است و چنین میفهماند که فرضاً مردم کوفه مرا دعوت نمیکردند، فرضاً دستگاه یزید از من بیعت نمیخواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهی از منکر ساکت نمینشستم.
پایان پیام /
نظر شما