خبرگزاری شبستان: ما امروز در جامعه مان نیاز داریم در کنار ابعاد احساسی و عاطفی، ابعاد عرفانی را هم مطرح کنیم، به ویژه ابعاد فلسفی و عقلانی را. اتفاقا اگر ما می خواهیم آن فضای احساسی و عاطفی مستعد حرکت خلاف اسلام و تشیع راستین نباشد نیاز داریم از جنبه عقلی و فلسفی به این مکتب و نهضت نگاه کنیم. تصور می کنم این همان حلقه مفقوده ای است که حضور آن می تواند به تبیین و تجلی حقیقی این نهضت در جامعه و بطن فرهنگ ما منجر شود. حالا اگر ما کار فلسفی، کلامی، فقهی و عرفانی انجام دادیم و در کنار آن کار عاطفی و احساسی هم صورت گرفت خوب است اما در مقابل کارهای عقلی قابل قیاس نیست. ما نیاز داریم در این قسمت کار شود، برای این که رفتارهای عاطفی مان صیقل داده شود. آن چیزی که در محافل ما می گذرد تا زمانی که از زیر تیغ تیز عقل نگذرد و عبور نکند و کاملا در راستای اهداف قیام اباعبدالله (ع) قرار نگیرد نه تنها مکفی نخواهد بود بلکه ممکن است آسیب هایی را هم به دنبال داشته باشد.
بخش پایانی گفتگوی ما با دکتر شریف لک زایی، دانش آموخته حوزه علمیه قم، دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی و عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی به حرکت آگاهانه و مهندسی شده امام حسین (ع) در انتخاب شهادت، سوء تعبیرها از امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ عمومی ما و آسیب های نگاه تک بعدی به حادثه عاشورا می پردازد.
در بخش پیشین گفتگو، اشاره ظریفی به اهمیت برنامه ریزی و مدیریت در حرکت کاروان امر به معروف و قافله سالار آن امام حسین (ع) داشتید که به نظرم به ویژه برای امروز ما می تواند بسیار درس آموز باشد. این که شهادت حقیقی در فضای کور و تاریک اتفاق نمی افتد و کاملا سویه آگاهانه و هشیارانه دارد و به تعبیری امام حسین (ع)، شهادت شان را مهندسی و برنامه ریزی می کنند. اگر مایل هستید فضای بحث را در این باره بیشتر تشریح کنید.
من شما را به کتاب"سفر شهادت" امام موسی صدر ارجاع می دهم که در آن جا امام موسی صدر، روی این مفاهیم درنگ می کند که امام با برنامه ریزی کامل از لحظات این سفر برای تربیت افراد استفاده می کنند. این همان وجهی است که پیشتر هم به آن اشاره شد که امام نمی گفتند حالا که قرار است ما شهید شویم پس هرچه سریع تر این اتفاق بیفتد یا حواس شان به امور دنیایی و یاران و روشنگری در آدمیان نباشد. اصلا این طور نیست. امام در طول مسیر به خصوص ایامی که در کربلا اقامت داشند به ویژه در شب شهادت، با برنامه ریزی دقیق جلو می روند و تربیت نهایی را در دستور کار قرار می دهند.
امام موسی صدر در اثرشان به این موضوع اشاره می کنند که تأکید حضرت به ویژه به اهل بیت (ع) و زنان و حضرت زینب (س) است که بعد از واقعه، هدایت گروه بازماندگان را به نحو شایسته عهده دار باشد و پیام ناتمام عاشورا را اتمام کند. مسلم بدانید اگر حضرت زینب (س) نبود این پیام ناتمام می ماند و آن فریادهای روشنگرانه به گوش مردم نمی رسید، چون رسانه ها دست حکومت بود و آن ها به گونه ای موضوع کربلا را تصویر می کردند که انگار سیدالشهدا (ع) یک خارجی بوده و علیه حکومت خروج کرده بودند و حکومت هم آن فتنه را ساکت کرده است.
اما امام موسی صدر، نکات بسیار دقیق و قابل تأملی در این باره می گویند که امام شب عاشورا موارد متعددی را با حضرت زینب (س) در میان می گذارد تا ایشان آمادگی پذیرش این واقعه و بزرگ تر از آن آمادگی هدایت این جریان بعد از شهادت سیدالشهدا (ع) و یارانش را داشته باشد، به خصوص از عزت و آزادگی و کرامت امام و یاران او حراست کند.
شما نگاه کنید حضرت زینب (س) با چه تعبیری از شهادت امام حسین (ع) یاد می کند: "اللهم تقبل منا هذا القربان / خداوند این قربانی را از ما بپذیر" ما حسین (ع) را برای دین خدا قربانی کردیم و از خدا می خواهیم این قربانی را از ما بپذیرد. در مجلس شام، شماتت ها آغاز می شود اما حضرت بسیار استوار و محکم پاسخ می دهد. تعبیر امام موسی صدر این است که حضرت زینب (س) از طرف امام حسین (ع) برای چنین شرایطی آماده شده، به نوعی انگار تربیت و آموزش دیده شده اند که بعد از واقعه چه کار کند و چگونه هدایت این جریان و نهضت را به عهده بگیرد.
شما به حج امام هم که نگاه می کنید می بینید همین حسابگری ها وجود دارد. حضرت از مدینه بلند می شود و به مکه می رود. درست موقعی که حجاج می خواهند حج را به جا آورند امام، حج را ترک می کنند. تحلیل این است که از طرف حکومت عده ای را فرستاده اند تا امام را همان جا ترور کنند و امام نمی خواهد حرمت کعبه مخدوش شود اما مهم تر از آن هدف امام، ایجاد یک شوک در جامعه است . این که این پرسش در جامعه شکل بگیرد که حضرت چرا حج را به جا نیاوردند و چرا کعبه را ترک کردند. می خواستند پرسش ایجاد شود برای کسانی که خواستار فهم ماجرا هستند و نیاز به خودآگاهی دارند. یزید در مدینه نتوانست از امام بیعت بگیرد یا امام را به شهادت برساند. حال می خواهد این اتفاق در مکه بیفتد. امام این نقشه را هم ناکام می گذارد و از طرف دیگر کسانی هم که به حج مشرف شده اند به نوعی اهمیت واقعه را درک می کنند.
رفتار و سلوک حضرت سیدالشهدا (ع) از لحظه خروج از مدینه تا شهادت در روز عاشورا در استفاده از کوچک ترین فرصت ها برای دعوت انسان ها برای پیوستن به دایره نیکی ها قابل تأمل است اما نکته ای که وجود دارد این است که مثلا فرهنگ عمومی ما تا چه اندازه به آن ذهنیت و مرادی که امام حسین (ع) از امر به معروف و نهی از منکر داشته اند نزدیک است. به این معنا که تحریف معنایی و عملی امر به معروف و نهی از منکر می تواند اتفاقا یکی دیگر از مظلومیت های امام حسین (ع) را رقم بزند. دیدگاه تان در این باره چیست؟
اگرچه امر به معروف و نهی از منکر یکی از فروع دین تلقی شده اما نقش بسیار کلیدی و مهمی دارد و صد البته اجرایی شدن آن هم با دشواری هایی همراه است. به تعبیر آقای مطهری، امر به معروف این نیست که ما به دگمه لباس یا مو و بند کفش کسی گیر بدهیم و در این موارد جزیی محصورش کنیم. امر به معروف یعنی این که شما برای تحقق و اجرایی شدن زمینه ظهور عدالت و برپایی حق تلاش کنی. عدالت امر حقی است و کسی که تلاش می کند این حق را در عرصه های مختلف عینی و عملیاتی کند در واقع امر به معروف می کند. کسی که می کوشد معارف و نیکی هایی چون عدالت در جامعه استوار شود و پیش از آن در درون خود این نیکی ها از جمله عدالت را نهادینه می کند و آگاه و مشرف به آن ارزش هایی می شود که در جامعه و دیگران می خواهد محقق کند آمر به معروف حقیقی است، کسی که بتواند مراتب امر به معروف را بشناسد و با درایت نقاط خلأ را تمییز دهد و آسیب زدایی انجام دهد.
البته همان طور که اشاره کردید در جامعه ما ممکن است این مفاهیم دچار سوء تعبیر و سوء استفاده شود، موضوع مهم اینجاست که مراتب این کار باید به درستی فهم و شناخته شود. این مراتب در فتاوای مراجع ما آمده است اما از آن طرف اصلا شناخت معروف نیاز به اجتهاد دارد به این معنا کسی که امر به معروف می کند باید نسبت به این مفاهیم اشراف و آگاهی داشته باشد. این که تأکید بر روی عدالت، اخلاق، مهرورزی و بسط فرهنگ محبت و دوستی از مهم ترین معروف هایی است که در جامعه ما می تواند قوام و استحکام ایجاد کند ولی نهادینه سازی همه این مولفه ها دشواری های هم دارد و آن گره ها جز با فرهنگ سازی باز نخواهد شد.
- چرا ما با این دشواری ها در عرصه فرهنگ عمومی مواجهیم. دشواری های مقابله با منکرات از کجا نشأت می گیرد؟
خب این طور نیست که معروف ها و منکرها همیشه مرئی و جلوی دید باشد. شما خیابان هستید و کسی را می بینید وقتی چراغ قرمز است از تقاطع عبور می کند. بسیار خب! این جا منکری اتفاق افتاده و حالت مرئی دارد و جلوی چشم است، کسی هم نمی تواند منکر شود اما آیا همه منکرها تا این حد مرئی و آشکار هستند؟ به ویژه در بحث های معرفتی و فکری این دشواری ها پدید می آید. بحث های معرفتی دیگر مثل چراغ قرمز نیست که شما عبور کنید و کاملا واضح به چشم بیاید. آن جا قدری به کار بیشتر تیاز داریم. به یک معنا باید گفت در این ساحت نیاز به اقدامات تدریجی و زمان بر است که منکری را بتوان شناسایی و طرد کرد.
یکی از ظرفیت ها و قابلیت های حادثه عاشورا و نهضت امام حسین (ع) این است که زوایای مختلف ورود به آن باز است. به یک معنا سفره ای است که به ساحت های سیاسی ، فلسفی، معرفتی و عرفانی گشوده شده و نیازهای هر کدام از این ساحت ها را به آن ها می دهد. طبیعی است اگر ما صرفا از یک زاویه و از یک دریچه به این پدیده مهم تاریخ اسلام و تشیع و در یک معنای وسیع تر تاریخ جهان نگاه کنیم حتی اگر نگوییم ممکن است انحرافاتی نسبت به موضوع پیدا کنیم محرومیت هایی در انتظار ما خواهد بود. به ویژه وقتی توقف مان در بعد احساسی و عاطفی طولانی باشد و صرفا از دریچه عواطف به این موضوع نگاه کنیم. اگرچه حادثه عاشورا آن قدر متأثرکننده است که احساسات آدمی را تحت تأثیر قرار دهد.
این یک واقعیت است که جامعه ما به آن بعد احساسی بیشتر توجه کرده است. البته این ارتباط عاطفی اتفاق مبارکی است اما توجه زیاد به ابعاد احساسی این واقعه می تواند آن را مستعد ورود عناصر انحرافی کند. از این زاویه برخی حرکت هایی که صورت می گیرد اساسا روح اسلام را خدشه دار می کند. این نگاه ها و حرکت ها که با روح آن حماسه در تضاد است به خاطر توجه صرف به ابعاد احساسی قضیه است.
ما امروز در جامعه مان نیاز داریم در کنار ابعاد احساسی و عاطفی، ابعاد عرفانی را هم مطرح کنیم، به ویژه ابعاد فلسفی و عقلانی را. اتفاقا اگر ما می خواهیم آن فضای احساسی و عاطفی مستعد حرکت خلاف اسلام و تشیع راستین نباشد نیاز داریم از جنبه عقلی و فلسفی به این مکتب و نهضت نگاه کنیم. تصور می کنم این همان حلقه مفقوده ای است که حضور آن می تواند به تبیین و تجلی حقیقی این نهضت در جامعه و بطن فرهنگ ما منجر شود.
شما وقتی عمیق تر یه حادثه کربلا نگاه می کنید، می بینید اشک ریختن، گریستن و حضور در مجالس عزاداری و سینه زنی و روضه نمی تواند هدف باشد. هدف آن چیزی است که بعد از حضور در مجالس ایجاد می شود. من باید از خودم بپرسم من مسلمانی که در این مجالس شرکت می کنم حضور من در این مجالس چقدر مرا به آن اهداف قیام نزدیک تر کرده است. این هدف نباید از دست برود . حالا اگر ما کار فلسفی، کلامی، فقهی و عرفانی انجام دادیم و در کنار آن کار عاطفی و احساسی هم صورت گرفت خوب است اما در مقابل کارهای عقلی قابل قیاس نیست.
ما نیاز داریم در این قسمت کار شود، برای این که رفتارهای عاطفی مان صیقل داده شود. آن چیزی که در محافل ما می گذرد تا زمانی که از زیر تیغ تیز عقل نگذرد و عبور نکند و کاملا در راستای اهداف قیام اباعبدالله (ع) قرار نگیرد نه تنها مکفی نخواهد بود بلکه ممکن است آسیب هایی را هم به دنبال داشته باشد. معلوم است از این زاویه ما نیاز داریم هر لحظه به فکر بازسازی و بازنگری در این جریان ها باشیم و پیرایه هایی را که به آن هف اصلی بسته می شود پالوده کنیم و حقیقت قیام اباعبدالله (ع) را صیقلی تر در برابر دیدگان قرار دهیم.
پایان پیام /
نظر شما