جنگ در خاورمیانه تا چه حدّ قریب الوقوع است؟

آنچه مسلّم است اینکه تمدن غرب در تقابل با جمهوری اسلامی ایران بعنوان داعیه دار ساخت تمدن جهانی اسلام روزی مجبور می شود دست به توحش بزند و چون در حوزه های نرم و فکری از پس گزاره های ناب اسلامی بر نمی آید ...

«مهدی هنری»
 

چندی پیش شبستان مورّخ 23/1/1390 طیّ مقاله ای بنام "نگاهی نو به مقصود از ادعای دخالت ایران در بحرین/ شبکه استکبار جهانی می خواهد وحشی شود" طبق تحلیل داده های موجود و برآوردهای استراتژیک مربوط به اطاق فکرهای ایالات متحده و تبلیغات گسترده در فیلم های عظیم هالیوودی و اوانجلیست های آمریکا به ارزیابی تحرکات منطقه ای حکّام عرب در قبال تحولات بیداری اسلامی مللشان پرداخت. مَخلص کلام هم این بود که ادعای مداوم اعضای شورای همکاری خلیج فارس به هر مناسبت مربوط و غیر مربوطی درباره دخالت ایران در مناسبات داخلی کشورهایی چون بحرین و یمن در حقیقت شیب زیاد غرب برای ایجاد درگیری در خاورمیانه ای است که در حال غیر آمریکایی و اسلامی تر شدن است. این گزاره حاصل استنتاجی بود از داده ها و اطلاعات موجود در عالَم واقع بین المللی، گزاره های استراتژیک تینگ تنگ های آمریکا و نیز حرکت منطقی تمدن ها در تقابل با یکدیگر.
 

 

آنچه مسلّم است اینکه تمدن غرب در تقابل با جمهوری اسلامی ایران بعنوان داعیه دار ساخت تمدن جهانی اسلام روزی مجبور می شود دست به توحش بزند و چون در حوزه های نرم و فکری از پس گزاره های ناب اسلامی بر نمی آید بالاجبار به درگیری فیزیکی و سخت روی خواهد آورد. با توجه به راه های رفته غرب برای توقف قطار انقلاب و جمهوری اسلامی و شکست در آنان که مهمترین و آخرینش کودتای مخملین و فتنه 88 بود و نیز نیم نگاهی به تحولات منطقه ای که به ضرث قاطع صدور انقلاب خمینی ره است به کشورهای اسلامی اعراب اثبات می شود این توحش گرایی لاجرم است. بی شک غرب پس از تسونامی سیاسی- اجتماعی در شمال آفریقا و خاورمیانه که در انگاره های ژئو پلتیک «heart land» نظام ارگانیک بین االملل بشمار می آید راهی ندارد جز اینکه این زلزله سهمگین برای ادامه حیات فیزیکی تمدن غرب را خنثی کند. اما واقعاً منظور از حیات فیزیکی چیست؟
 

مدل کوسه- ببری حاکی از آن است که ایدئولوژی های ماتریال دنیا در نزاعی چندین و چند ساله یکی یکی همدیگر را مغلوب کردند تا اینکه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی: Soviet Union به عنوان قطب نظام فکری- سیاسی مارکسیستی- سوسیالیستی بالاخره سامانه فکری- سیاسی «لیبرال دموکراسی» از دل کوسه ببری متولد شد. غرب می انگاشت تا صده ی آینده حاکم بلامنازع جهان همین نوع جهان بینی خواهد بود و لذا از دهه آخر هزاره دوم یعنی حواشی 1990 شروع به طراحی نظم نوین جهانی تا صد سال آینده کردند. این نظم نوین باید با یک جنگ جهانی سامان می یافت و ایده خاورمیانه بزرگ و جدید نیز از دل همین نقشه بیرون ریخت. آنها جنگ جهانی چهارم با کُد واژه ی «جنگ های صلیبی» که از دهان «جورج دبلیو بوش» خارج شد را از سال 2001 میلادی با ماجرای مجعول "11 سپتامبر" را کلید زدند و اول به افغانستان و سپس به عراق هجوم سخت نظامی بردند. ضمن اینکه ایالات متحده بعد فروپاشی شوروی در 1989 میلادی به این فکر رسیده بود که لازم است سخت افزار دنیا تغییر کنید پس از سال 2006 میلادی تصمیم گرفت بصورت عملیاتی یک سامانه سخت افزاری دقیق را بر دنیا سوار کند تا بتواند نظم نوین جهانی مورد نظر را ساپّورت کند. آنان با الگو برداری از پیکره "ارگانیک" بدن انسان بدین نتیجه رسیده بودند که در پی فرسوده شدن سیستم سخت افزاری گذشته که از ابتدای جنگ جهانی دوم ساخته شده بود؛ باید سیستم سخت افزاری جهان را بصورت "ارگانیک" بنا نهند. پس قرار شد مغز این پیکر ارگانیک در آمریکا و قلب آن خاورمیانه تعبیه شود و ما بقی مناطق دنیا بعنوان بازوان و اعضای پیکره عمل کنند. آنها در سال 2006 با ساخت یک فوق ابر رایانه در زیر زمین NSA به مساحت 9 هکتار مغز را بنیان نهادند. این تلاش ها در حقیقت حیات فیزیکی تمدن غرب را تأمین می کردند و می کنند.
 

لیکن به نظر می آید ساخت نرم افزاری و سخت افزاری نظم نوین جهان بر مبنای ایدئولوژی «ماتریالیستی لیبرال دموکراسی» در همان ابتدای راه دچار مرگ نرم افزاری شد چرا که انقلاب اسلامی در حقیقت الگویی کامل از یک نظام سیاسی، حکومتی و اجتماعی را ارائه می داد. الگوی امام راحل ره مبتنی بر وحدانیت و معنویت بود و الگوی غرب مبتنی بر ماده و ماده پرستی. لذا غرب می بایست ابتدا در فاز نرم افزاری ایدئولوژی به میدان آمده را مغلوب می نمود و همزمان در فاز سخت افزاری نیز به ساخت نظام نوین خود می پرداخت. امّا تمدن غرب نشان داد با شعارهای فریبنده «عدالت، آزادی و برابری» در تقابل با تمدن اسلامی مورد نظر جمهوری اسلامی در عرصه فکر کمر خَم کرده است. بواقع غرب دچار مرگ فکری و نرم افزاری شد و ماند ساخت فیزیکی آن که در مرگ کاملش تأخیر ایجاد می کرد. غرب چون لاشه ای بود که فکر ندارد اما هنوز دست و پا می زد. لذا غرب از بعد انقلاب اسلامی هر چند در دهه اول متوجه نشد که ایدئولوژی او دیگر بّرنده نیست فقط داشته حیات فیزیکیش را تأمین می کرده است. بگذارید دو مرتبه به ساخت فیزیکی تمدن غرب پرداخت. غرب در سال های ما بین 1989 میلادی تا 2010 میلادی نظم نوین خود را دنبال می کرد تا بدنه فیزیکی تمدنش زنده بماند.
 

از اواخر سال 2010 و اوایل سال 2011 میلادی خاورمیانه با نفوذ نقش ژئو استراتژیک جمهوری اسلامی ایران قلب پیکره ارگانیک غرب را کاملاً دچار سکته کرده است. تحولات منطقه ای که از آن تحت قالب بیداری اسلامی یاد می شود حیات فیزیکی

غرب را نشانه رفته است چون در بالا گفته شد که مرگ نرم افزاری غرب سال ها پیش رُخ داده و این را خودشان نیز از سال های پایان هزاره دوم بوضوح فهمیده اند. آمار روز افزون اسلام گرایی در جهان و رشد چشمگیر توجه به معنویت و محبوبیت فزاینده جمهوری اسلامی در افکار عمومی قدرت چانه زنی ایران در دیپلماسی عمومی را بالا برد و این همان نقش ژئو استراتژیک ایران است که بدان اشاره شد. لذا الآن غرب نه برای بقای نرم افزار و ایدئولوژی که برای ماندن تنه تمدنش می جنگد. غرب با تسونامی اسلامی منطقه راهی ندارد جز از اینکه به هر شکل ممکن فیزیک تمدنش را حفظ نماید و از مرگ کامل آن جلوگیری کند لذا چون در حال حاضر قلب نظامش دچار سکته شده است پس باید یک شوک الکتریکی بدان وارد کند.
از اینجا به بعد شبکه استکبار جهانی سعی کرد هر طور شده با شوک انتفاضه های اسلامی مردم منطقه را راکد کند. این شبکه در تونس، مصر، لیبی، بحرین، یمن، عربستان، امارات، غزّه و اردن راه هایی را در پیش گرفت. حال به داده های زیر توجه کنید:


• تونس و مصر
این دو کشور که مردمشان سردمداران بیداری اسلامی بودند توانستند حکّام خود را از مسندشان به زیر کشند. در قبال این موفقیت شبکه استکبار جهانی گُمان می برد با بازی های سیاسی و فرسایشی مانند سپردن امور به شورای عالی نظامیان در مصر و گماردن نخست وزیر همسو با غرب در تونس می تواند عزم مردم برای "اسقاط النّظام" را در هم شکند. با این حال تجمع های جوانان تونسی برای محاکمه بازماندگان «زین العابدین بن علی» و خواسته آنان برای برکناری سریعتر نیروهای همسو با دیکتاتور فراری در تونس و در مصر کمک برای ایجاد توافق بین «حماس» و «فتح»، توقف صادرات گاز به رژیم غاصب قدس، تلاش برای تخریب روابط دیپلماتیک با صهیونیست ها، تجمع برای محاکمه عادلانه و قاطع «حُسنی مبارک»، ورود افراد محبوب و نزدیک به مقاومت برای ریاست جمهوری مصر، تلاش برای بازگشایی دائم گذرگاه «رفح»، از سر گیری روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی و نیز اذعان یکی از محتمل ترین افراد کاندیداتوری ریاست جمهوری مبنی بر ایجاد مسیر دیپلماسی فعال مصر- ترکیه- ایران بعد از انتخاب شدن؛ همه حاکی از آن هستند که شوک های سیاسی و فرسایشی غرب در دو کشور تونس و مصر در حال به گل نشستن اند.
• لیبی
در لیبی ورود «ناتو» به یک تهاجم هوایی نظامی و باز شدن مقوله جنگ های داخلی و شهری و از طرفی تمایل یکی از اضلاع انقلابیون به غرب بازی را تا حدّی پیچیده نمود. از ابتدا خیلی از کارشناسان بر این تئوری مصرّ بودند که ورود هوایی به لیبی برای ورود زمینی و تمام عیار به این کشور است تا بتوان از این طریق انقلابیون دو کشور مصر و تونس را مهار کرد. لذا اخبار نشان می دهند «ناتو» در حال تجهیز برای ورود نظامی به شمال آفریقاست.
• بحرین و شورای همکاری خلیج فارس
بحرین نشان داد سرکوب های شدید و رفتار وحشیانه امنیتی که بیشتر شبیه جنایات و تهدیدهای «عبیدالله بن زیاد» و «حجاج بن یوسف» در صدر اسلام است؛ نمی تواند خروش ملل را نا کام گذارد. ضمن اینکه شنیدن اخباری پیرامون استقرار پرچم های «شورای همکاری خلیج فارس» در بحرین و نیز ایجاد «ارتش حافظ جزیره» به انضمام شروع اعتراضات در امارات و ادامه آن در شرق عربستان، همه اثبات می کنند شبه جزیره عربستان در کنترل نا آرامی ها در بزرگترین حوزه نفت خیز جهان نا کام بوده است. لذا تعجب آور نبود اگر یکی از روزنامه های غربی طیّ گزارشی تحلیلی از قصد نهادهای سیاست خارجی ایالات متحده برای تجزیه عربستان به سه بخش کلی در آینده نزدیک خبر دهد. از این نظر تیره شدن روابط عربستان سعودی با آمریکا و ایجاد ارتش چند ملیتی در شبه جزیره کاملاً تفسیر می گردد.
به همه آنچه گفته شد این را هم بیفزایید که شورای فرمایشی خلیج فارس هنوز هم ضمن ادعای دخالت ایران در بحرین هر روز به این مسئله اشاره می کنند که: "ایران از آزمایش توان نظامی شبه جزیره پرهیز کند!".
• سوریه
غرب سعی کرد با فشار به «بشّار اسد» و پیگیری نا آرامی ها و اغتشاشات توسط سلفی ها و پشتیبانی «بندر بن سلطان» در این کشور، تعادل را در منطقه به حالت قبل از بیداری اسلامی بر گرداند. به بیان بهتر شبکه استکبار جهانی خیال می کرد با یک سوریه ضعیف می تواند از تمایل این کشور به بودن در محور ایران و مقاومت اسلامی جلوگیری کند. لیکن توفق اسد و دولتش در مهار نا آرامی ها و نیز بر آورد اطاق های فکر غرب مبنی بر شکست محتمل هر گونه اغتشاش در این کشور؛ باعث گردید غرب از این تاکتیک نیز نا امید گردد.
• یمن
در یمن نیز بازی موش و گربه شورای همکاری خلیج فارس که یک تاکتیک سیاسی و انحراف افکار عمومی بود جواب نداد. مردم یمن نشان دادند با این مناسبات فریادشان ساکت نمی شود. همین شد که «علی عبدالله صالح» خبر از شروع جنگ داخلی بدهد و انقلابیون را با این حربه تهدید کند. در اینباره باید گفت غرب و ایادیشان به خوبی می دانند وقتی سرکوب در کشور کوچک و کم جمعیتی چون بحرین جواب نمی دهد قطعاً در یمن با آن وسعت و بافت خاص جمعیتی هرگز پاسخ صحیح نخواهد بود. لذا به نظر می رسد شروع جنگ داخلی در یمن برای بر هم زدن بیشتر امنیت در خاورمیانه و بهانه حضور نظامی ایالات متحده برای حفظ منافع ملی درباره تأمین نفت شبه جزیره باشد.
• اردن پادشاهی
ملک «عبدالله» به عنوان بزرگترین متحد کشورهای غربی در خاورمیانه ثابت کرد وی هم نمی تواند از پس اعتراضات داخلی کشورش بر بیاید. ادامه اعتراضات و تشنجات در انتقا به وضعیت اسف بار دولت این کشور نشان می دهد، عبدالله اردن نیز در وضعیت خوبی به سر نمی برد و وعده های دولتش برای ایجاد اصلاحات خواسته مردم را تأمین نکرده است. روز «نکبت» نیز باعث شد شبکه استکبار جهانی بفهمد در صورت گردش گردونه به سمت آزادی در اردن قطعاً ملت این کشور متمایل به محور ایران و مقاومت اسلامی خواهند بود.
همه اینها را باید به این سه خبر مهم انضمام کرد: «یک سایت امنیتی معارضان سوری چند روز پیش از احتمال درگیری و تهاجم به مرزهای سوریه در 15 خرداد (4 ژوئیه) خبر داد.»، «نیروهای نظامی اردن در لیبی، بحرین و مرز سوریه مستقر شده اند» و مهمترین آنها اینکه «عبدالله در مصاحبه با «ای. بی. سی نیوز» گفت:منطقه کاملاً برای شروع درگیری مستعد است.».

 

تمامی اخبار بالا و بخصوص تهدید شاه انگلیسی زاده اردن نشان می دهد غرب برای حفظ بدنه فیزیکی تمدنش که در ارتباط تنگاتنگ با انرژی در خاورمیانه است راهی ندارد جز اینکه شوکی غیر سیاسی و مبتنی بر زور وارد نماید چراکه تمامی راه های سیاسی به بن بست شکست رسیده است. از این حیث به نظر می رسد یک سلسله تهاجم و درگیری نظامی در منطقه و شبه جزیره عربستان بتواند راه حلی باشد که اطاق های فکر برای ادامه حیات قلب (خاورمیانه) به نفع غرب، به شبکه استکبار جهانی پیشنهاد کنند.
 

 

پایان پیام/
 

کد خبر 41443

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha