خبرگزاری شبستان: پیامبر اکرم (ص) از تمام اجرهایی که یک پیامبر از امتش می خواهد اکتفا می کنند به محبت به ذوی القربی. می بینید موضوع تا چه اندازه مهم و حیاتی است که پیامبر می فرماید من هیچ اجری نمی خواهم جز محبت ذوی القربی که فایده اش همان الگو قرار دادن ذوی القربی است چون کسی می تواند دیگری را الگو قرار دهد که نسبت به او محبت داشته باشد. حال در بحث ما ذوی القربی به صورت مشخص درباره امام حسین (ع) و یاران ایشان مصداق دارد. درست است که صحابه حضرت معصوم نیستند اما آن ها هم الگوهای ما می توانند باشند برای این که امام حسین (ع) رفتارهای آن ها را تأیید کرده اند. اهل بیت هم همین طور، با این که اهل بیت معصوم نیستند اما آیا می توان رفتارهای حضرت زینب (س) یا حضرت عباس (س) یا حضرت علی اکبر (ع) را الگو قرار نداد؟ امام حسین (ع) خطاب به یاران شان می فرمایند من اصحابی بهتر و باوفادارتر از شما سراغ ندارم. معنای این سخن امام تأیید رفتارهای صحابه است. بنابراین سخنرانان و اندیشمندان و نویسندگان باید به صورت دقیق این الگوها را به جامعه معرفی کنند.
حجم قابل توجهی از بخش دوم گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد ارسطا مدیر گروه حقوق عمومي دانشكده حقوق دانشگاه تهران - پرديس قم - به گریزناپذیری وجود و اهمیت نقش الگو در زندگی به طور عام و الگوگیری از معصومین (ع) به طور خاص می پردازد.
این فرمایش معصوم (ع) که شما اشاره کردید – ملاک حقیقی مسلمانی، صدق حدیث و گفتار است - در واقع خط کش و عیار مسلمانی و دینداری حقیقی را پیش روی ما می گذارد، به یک معنا خط کش و عیار همه زمانی است. یعنی محکی برای فرهنگ عمومی و دنیای رفتاری امروز ما هم می تواند باشد که واقعا چقدر در ادعای مسلمانی مان صادق هستیم.
ببینید ما متأسفانه گاهی علامت ها و نشانه های خوبی در این باره از جامعه دریافت نمی کنیم. در پاره های از موارد می بینیم وضعیت نگران کننده است. مهم ترین پرسش هم می تواند همین باشد که راستگویی چقدر در جامعه ما ارزش شمرده می شود؟ من اخیرا در سازمانی کار داشتم. مع الاسف دیدم یکی از کارمندان آن سازمان می گوید این جا بسیاری از افراد وقتی می بینند کارشان با دروغ گفتن راحت تر انجام می شود و موانع از سر راه شان برداشته می شود دروغ می گویند و ابایی هم از دروغ گفتن ندارند.خب این علامت خوبی برای ما نیست.
یعنی ما به صورت سیستماتیک آدم ها را در معرض دروغ گفتن قرار می دهیم و این سیگنال را به سمت آن ها می فرستیم که اگر می خواهید کارهایتان روی غلطک بیفتد دروغ بگویید.
این ها تأسف بار است. رواج این مسایل به صورت یک فرهنگ و شایع شدن آن ها باعث می شود ما از موازینی که ائمه برای تدین صحیح ذکر کرده اند فاصله بگیریم. ما این جا فی الواقع مرتکب منکری می شویم از جنس منکراتی که امام حسین (ع) در برابر آن ها ایستاد. آن وقت عزاداری ما از روح واقعی خود تهی می شود و آن مطلوبیتی که باید برای ما داشته باشد و ما را به سمت صلاح و رستگاری رهنمون شود نخواهد داشت و آن تقربی که در پیشگاه خداوند باید حاصل شود حاصل نخواهد شد. معنای این سخن این نیست که عزاداری ها را رها کنیم بلکه در فرصت همین مناسک و عزاداری ها و مجالسی که به نام و برای امام حسین (ع) برپا می شود به این نکات مهم و دقیق التفات کنیم که کاستی های مسلمانی ما کجاست. کجا راه را به بیراهه رفته ایم تا آن عزاداری ها مطلوبیت داشته باشند.
نکته مهم دیگر که در این ایام بیشتر به ذهن انسان خطور می کند ضرورت الگوبرداری از شخصیت های ممتاز حادثه عاشورا است. مسلما آنچه حادثه عاشورا را در فرهنگ ما ممتاز و یگانه می کند نوع سلوک و رفتار و عکس العمل ها و گفتار سیدالشهدا (ع) و یاران و اهل بیت (ع) است، این رفتارها در متن یک مصیبت بزرگ صورت می گیرد و در واقع به ما یاد می دهد که در بزنگاه ها و دشواری ها و سختی ها چگونه باید رفتار کرد. چطور می توان در برابر وحشی ترین موجودات قرار گرفت اما ذره ای از دایره اخلاق عدول نکرد و بارها و بارها برای آن ها وعظ کرد و خطبه خواند. به نظرم می رسد که ما کم تر در این وجه الگوگیری درنگ گرده ایم، با این که شخصیت های کربلا از حیث الگوگیری جایگاه ممتازی دارند.
تصور می کنم سال 1987 میلادی بود که کتابی در آمریکا به چاپ رسید. این کتاب همان سال، پرفروش ترین کتاب سال آمریکا شد. کتابی که بعدها به فارسی هم ترجمه شد و در ایران هم به فروش زیادی دست یافت. پیرو این فروش بالا هم جلسات متعددی برگزار شد تا افراد علاقمند بیشتر با مطالب و محتوای کتاب آشنا شوند. در این کتاب یک نکته کلیدی وجود داشت، آن نکته کلیدی این بود که اگر می خواهید از وضعیتی که به آن دچار شده اید به سمت وضعیت بهتر حرکت کنید، اگر ناراحتید و می خواهید به شادمانی برسید، اگر از وضعیت شغلی و عادت های ناپسندتان کلافه شده اید مهم ترین کاری که برای بیرون آمدن از آن وضعیت باید انجام دهید این است که یک الگوی مناسب بیابید و رفتار آن الگو را پله به پله و مرحله به مرحله شناسایی و آن مراحل را یک به یک پیاده کنید. نویسنده کتاب گفته بود من قبل از این که از چنین شیوه ای برای متحول کردن زندگی ام استفاده کنم فرد مجردی بودم که در یک آپارتمان 40 متری زندگی می کردم و از فرط تنبلی وام حمام ام پر شده بود از ظرف های نشسته، از وضعیت خودم ناراضی بودم. اضافه وزن بالای داشتم و سلامتی ام در مخاطره بود. گاهی اهدافی در ذهنم بیدار می شد اما نمی توانستم آن هدف ها را بیدار نگه دارم و در آن مسیر قرار گیرم تا این که روزی به خودم آمدم و گفتم تا کی باید این وضعیت را ادامه بدهی. کاری که کردم این بود. درصدد برآمدم افراد موفق را شناسایی کنم و ببینم آن ها در چه مسیری حرکت کرده اند تا من هم همان مسیر را دنبال کنم. شروع کردم به شناسایی آن افراد و سعی کردم همان مسیری که آن ها رفته اند طی کنم و آن مراحل را بگذرانم. ظرف چند سال هم توانستم به آن اهداف برسم. نویسنده کتاب نوشته بود من حالا در وضعیتی هستم که با خانم مطلوب و مورد نظرم ازدواج کرده ام و از نظر مالی هیچ کمبودی ندارم و در کنار یکی از سواحل امریکا خانه خوبی برای خودم ساخته ام و دایما هم سمینارهایی برگزار می کنم تا پاره ای از عوامل تحول زا را به شرکت کنندگان آموزش بدهم. شرکت کنندگان در سمینارهای من هم برای حضور در سمینار حدود 200 دلار پرداخت می کنند تا مجاز به شنیدن حرف های من باشند. من در آمریکا و خارج از آن به چهره شناخته شده ای تبدیل شده ام و برای سمینارهای من سر و دست می شکنند.
اما این همه جنجال به خاطر چیست؟ تمام حرف آن نویسنده در ضرورت الگوگیری و تبعیت دقیق از رفتارهای یک الگو و راهی که او رفته خلاصه می شود. حال شما توجه کنید قرن ها قبل از این کتاب، کتابی که آن همه سر و صدا کرده بود و آدم ها برای مطالب آن کتاب سر و دست می شکستند کتابی که اهمیت الگوگیری را برای ما گوشزد می کند خداوند می فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه / شما در وجود رسول الله می توانید آن الگوی مطلوب را بیابید و البته بعد از پیامبر، معصومینی که پیامبر اکرم (ص) بعد از خودشان آن ها را برای هدایت جامعه معرفی کردند.
اصلا وجود الگو محکی است برای این که مردم همواره رفتار خود را با آن الگو بسنجند تا مبادا از آن مسیر اصلی دور بیفتند. حالا این الگو بودن در سیره امام حسین (ع) از جهات زیادی قابل طرح است. یک جهت آن است که در نهضت حضرت و اهل بیت، ما الگوهایی برای سنین مختلف داریم از یک نوزاد که پدرو مادر چگونه پرورش اش دهند و چگونه درراه خدا از او دل بکنند تا حبیب ابن مظاهر، پیرمرد 90 ساله ای که با وجود آن کهولت سنی در رکاب امام حسین (ع) جان خودشان را تقدیم حق می کنند .
می خواهم عرض کنم وظیفه خطبا است که این الگوها را برای مردم معرفی کنند، ما نیاز به بازمعرفی و بازشناسایی این الگوها داریم تا در هر زمانی توجه مردم و فرهنگ عمومی ما به این الگوها معطوف شود.
ممکن است کسی احساس کند نیازی به الگو ندارد و شکل و شیوه زندگی اش را می تواند بدون حضور یک الگو طراحی کند؟
به نظرم این نکته مهمی است که انسان هیچ گاه و در هیچ زمانه ای در زندگی اش بدون الگو نمی ماند. البته ممکن است فردی تصور کند در زندگی اش الگو ندارد. ممکن است کسی به صورت آگاهانه به الگوی خود معرفت نداشته باشد اما قطعا به صورت غیر مستقیم از اعمال و رفتار اطرافیان و شخصیت های پیرامونی اش متأثر می شود و الگوبرداری می کند. پس اکنون که هر شخصی از پاره ای افراد و رفتارها الگوبرداری می کند بهتر آن است که این الگوبرداری را در نظم و قاعده ای خاص قرار دهیم و افرادی را به عنوان الگو شناسایی کنیم که آن افراد صلاحیت الگو بودن را داشته باشند. همچنانا که اشاره شد احدی در الگوبرداری قابل قیاس با آل پیامبر (ص) نیست بنابراین الگو را هم باید در میان آل پیامبر (ص) جستجو کرد چنانچه در آیه قرآن ملاحظه می شود. پیامبر اکرم (ص) از تمام اجرهایی که یک پیامبر از امتش می خواهد اکتفا می کنند به محبت به ذوی القربی. می بینید موضوع تا چه اندازه مهم و حیاتی است که پیامبر می فرماید من هیچ اجری نمی خواهم جز محبت ذوی القربی که فایده اش همان الگو قرار دادن ذوی القربی است چون کسی می تواند دیگری را الگو قرار دهد که نسبت به او محبت داشته باشد. حال در بحث ما ذوی القربی به صورت مشخص درباره امام حسین (ع) و یاران ایشان مصداق دارد. درست است که صحابه حضرت معصوم نیستند اما آن ها هم الگوهای ما می توانند باشند برای این که امام حسین (ع) رفتارهای آن ها را تأیید کرده اند. اهل بیت هم همین طور، با این که اهل بیت معصوم نیستند اما آیا می توان رفتارهای حضرت زینب (س) یا حضرت عباس (س) یا حضرت علی اکبر (ع) را الگو قرار نداد؟ امام حسین (ع) خطاب به یاران شان می فرمایند من اصحابی بهتر و باوفادارتر از شما سراغ ندارم. معنای این سخن امام تأیید رفتارهای صحابه است. بنابراین سخنرانان و اندیشمندان و نویسندگان باید به صورت دقیق این الگوها را به جامعه معرفی کنند. البته مخاطبان و مردم هم نباید صرفا در عرضه متوقف شوند و انتظار داشته باشند حتما باید این معارف در مرحله عرضه قرار بگیرد بلکه آن تمنای درونی و آن تقاضای معنوی در وجود خودشان باید بجوشد و در جستجوی آن معارف برای الگوگیری باشند.
پایان پیام /
نظر شما