خبرگزاری شبستان:دکتر سیدحمید رضا قادری، پژهشگر سینما و رسانه در چهارمین بخش از گزارش"سینما انتقال فرهنگ یا ضد فرهنگ"به بیان نقطه نظرات خود در خصوص وضعیت سینمای امروز کشور می پردازد که با هم مرور می کنیم:
1. آیا فیلم های ما توانسته اند الگوهای فرهنگی مناسبی به جامعه ارائه دهند؟ این سوال از اساس بر این مبنا مطرح شده که گویا فیلم های ما تاثیر فرهنگی دارند که بعد پرسیده شود تاثیر فرهنگی شان مخرب یا مفید است و حال آنکه سینما، تئاتر و موسیقی ما به دلیل کمیت و همچنین کیفیت پایین اصولا فاقد هر نوع تاثیرگذاری است. گرچه آثار هنری خوبی هم داریم ولی در کشوری که سالانه کمی بیشتر از 200 عنوان اثر هنری در خصوص فیلم سینمایی، موسیقی و تئاتر تولید می شود در مقایسه با بیش از 2 هزار عنوان اثر هنری که در آمریکا و در طول یک سال تولید می شود، نمی توان وظیفه فرهنگ سازی را بر روی شانه های نحیف این صنعت هنری در کشور نهاد. شاهد مثال این ادعا آنکه در کل 30 سال بعد از انقلاب تنها تکه کلام فیلم اخراجی ها (ایول! ایول! داش مجید و ایول) یا یکی دو دیالوگ مرحوم خسرو شکیبایی در فیلم هامون در میان تماشاگران رایج شده است در حالی که رسانه قدرتمندی چون تلویزیون هر سال فقط تکه کلام خالی را ترویج می کند. من قدرت رسانه تلویزیون را بیشتر می بینم و رسانه آینده، تلویزیون است و سیاستمداران و فرهنگمداران ما نیز از شبکه های تلویزیونی ماهواره مثل من و تو و فارسی وان بیشتر دل نگران هستند تا فلان تولید تئاتر و یا فیلمی از آمریکا.
2.مشکل سینما و تلویزیون ما در این خصوص چیست؟ مشکل سینما و تلویزیون ما هر دو این است که قدرت فرهنگ سازی پایینی دارند و چون در این خلاء رخ می دهند، تمرکز روی زندگی آپارتمانی، عدم طرح دغدغه های مردم و عدم طرح درست مشکلات عقیدتی است و در چنین فضایی ناگهان فیلم جدایی نادر از سیمین گل می کند، چون بیشتر به جامعه نزدیک شده است.
3.آیا نگاه سینمای امروز ما به جوان نگاه درستی است؟ اصولا سینمای ما خط مشی مشخصی ندارد و باری به هر جهت است، فیلمسازها بر اساس دغدغه شخصی خود و بر اساس فیلمنامه های خود کارهایی را می سازند و حتی آن یکپارچگی و جهت دهی که مثلا در سینمای هالیوود وجود دارد در سینمای ما به چشم نمی خورد تا اینکه بتوان گفت که سینمای ما جوان را چگونه ترسیم می کند. ولی در کل سیمای جوان ایرانی در سینمای ما سیمایی مبهم، غرغرو، عاشق پیشه، اهل رابطه با جنس مخالف و پول پرست معرفی می شود و نمی توان از آن تصویر جوان بعد از انقلاب را انتزاع کرد یا جوان ایرانی که فاتح قله اورست است، ورزشکار است و یا در پژوهش های سلول های بنیادین موثر است، کارآفرین است، مذهبی است و یا حتی معترض است.
4. زن و دختر ایرانی در فیلم های ما چگونه معرفی می شود؟ در کل زن سینمای ما زن ایرانی نیست و مردمش هم همینطور...شاید تنها در سریال پایتخت توانسته باشیم زن سنتی و البته مقتدر ایرانی را ببینیم... در برخی کارهای رخشان بنی اعتماد هم همینطور و البته مهمان مامان داریوش مهرجویی. کلا درباره زن و دختر دغدغه های تلقین شده فمنیستی است. از زن فعال و اجتماعی موثر ایرانی هم کمتر نشانی می بینیم. در مورد زن های موفق کمتر کار شده است. البته اینکه ریشه این معضل کجاست، نیاز به بررسی دقیق تری دارد. و نباید با های و هوی ژورنالیستی و سیاسی به بررسی آن پرداخت. میان فیلمسازان ما حتی فیلمسازان زن، با زن و دختر ایرانی فاصله است. منش و فرهنگ این دو طبقه متفاوت است. اکثر بانوان ما زنان خوب، مذهبی و سنتی و خانواده گرا هستند ولی بدنه سینمای ما گرفتار رفتار، پوشش و گفتارها غیر ایرانی است پس تولیداتشان هم چیز دیگری می شود جدای از واقعیت جامعه. البته وضع در حوزه مرد ایرانی هم خوب نیست به هر حال ما در حال سیاه مشق هستیم.
5. به نظر شما آرایش ظاهری بازیگران ما به خصوص در فیلم های سینمایی مطابق با معیارهای عقلانی است؟ آرایش تعبیر هنری است تا گریم، بله! وقتی شما می خواهی دختری فراری یا بد نام را تصویر کنی یا دختری با روحیات خودنمایی مفرط، باید گریم متناسب با شخصیت پردازی به سمت آرایش برود. نمی شود سر یک زن نابکار چادر کرد! ولی در حال حاضر گریم یا آرایش به وسیله ای برای بزک دوزک بازیگران زن و جلب مشتری تبدیل شده و تناسبی میان گریم موقعیت و شخصیت ها نیست. چنین آرایشی را کمتر در بازیگر زن فیلم های هالیوودی می بینیم. ما در این زمینه بیشتر شبیه بالیوود رفتا رمی کنیم. این مسئله به مردان سینمای ما هم سرایت کرده، نمی دانم آیا می شود با آیین نامه دستوری این مشکل را حل کرد یا نه، ولی بی تفاوت هم نمی شود، ماند.
پایان پیام/
نظر شما