تمامی گمانه های متفاوت هاشمی و نصرالله درباره سوریه

چراهاشمی باتوجه به اطلاعات موثق درباره خارجی بودن عامل تحریکات سوریه همچنان درقبال سیاست خارجی نظام اسلامی وحتی موضعگیری شخصیتی چون «سیدحسن نصرالله»ساز ناکوکی رامی نوازد؟برای کشف پاسخ این سئوال ...

 

«مهدی هنری»
 

خبرگزاری شبستان:رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی روز پنجشنبه مورخ 5 خرداد 1390 طیّ اظهار نظری بین جامعه پزشکان کشور گفته بود: «می‌توان منطقه را دید که مردم هوشیار، آگاه، مجاهد و مبارز شده‌اند. مردم یمن ماه‌هاست در خیابان هستند و شهید می‌دهند. در لیبی نیز مردم می‌جنگند و کشته می‌دهند. در سوریه نیز مردم مقاومت می‌کنند. در بحرین که یک مظلمه‌ای است و هیچ پناهی نیز در این دنیا ندارند». (روزنامه وطن امروز، ص3- 10/3/1390) نکته جالب آنکه «سیدحسن نصرالله» رهبر مقاومت اسلامی لبنان (حزب الله) بفاصله چندین ساعت قبل از این نظرات هاشمی رفسنجانی حوالی نیمه روز چهارشنبه مورخ 4 خرداد طیّ نطقی به مناسبت سالروز آزادسازی جنوب لبنان از چنگال رژیم غاصب صهیونیسیتی در منطقه «بُقاع» درباره تشنّجات در خاک سوریه گفته بود: « سوریه چیزهای زیادی به لبنان داده و از تقسیم این کشور و بروز جنگ داخلی در آن جلوگیری کرده است، دمشق در پیروزی‌های سال 85 و سال 2000 از مقاومت پشتیبانی کرده است و در جنگ 33 روزه نیز از مقاومت لبنان حمایت کرده است. رهبران این کشور نیز مانند ملت آن به انجام اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد در این کشور بر اساس گفت‌وگوها و نشست‌های مستقیم معتقدند، "اسد" مصمم به ایجاد اصلاحات در کشور است و می‌خواهد گام‌های بسیار بزرگی در این زمینه بردارد، اما این گام‌ها باید با طمأنینه و مسئولیت‌پذیری برداشته شود. تمام اطلاعات حاکی از آن است که بیشتر ملت سوریه حامی نظام این کشور و بشار اسد هستند. آنها (آمریکا و اسرائیل) می‌خواهند تا رژیمی مانند کشورهای به اصلاح میانه‌روی عربی در سوریه بر سر کار بیاورند.». (خبرگزاری فارس، سرویس سیاسی- 4/3/1390)
 

البته در اینکه اصولاً قیاس بین شخصیت بزرگ و مبارزی چون نصرالله با جناب هاشمی اشتباه است هیچگونه شک، شبهه و تردیدی وجود ندارد. چه آنکه دبیرکل حزب الله لبنان از حاشیه دریای مدیترانه از هر فرصتی استفاده نموده تا ارادات و امتثال امر خویش به نائب عام حضرت بقیه الله الاعظم عج را اثبات کند و هاشمی از تهران هم حاضر نشد هنگام تقریر نامه مشکوک و عجیبش به امام امت متن را با سلام آغاز کند. اولی همیشه خود را سرباز ولایت مطلقه فقیه نامیده و در عمل هم اثبات نموده و دومی خود را یار دیرین رهبر انقلاب اسلامی می خواند و در عمل هم شکها و شبه های بسیاری آفریده است. لذا ابتدائاً باید گفت قیاسی بین دو شخصیت مذکور صورت نمی پذیرد بلکه در دو عمل صادر شده از آنان در موردی یکسان قیاس می پذیرد.
 

سوریه به عنوان سَگک کمربند مقاومت اسلامی علیه "دولت غاصب ماسونی" سال ها ثابت کرده است در منطقه ی سوق الجیشی و استراتژیکی چون بلندی های «جولان» قصد ندارد از حمایت اصول مقاومت دست بردارد و اغلب در انتخاب دو راهی های سیاسی آن مسیری را برگزیده است که خلاف میل غرب و نظام سرمایه سالاری ماتریالیست های بین المللی بوده است. از دیگر سوی این کشور در سال های متمادی در نقش یک هم پیمان منطقه ای قابل اطمینان برای تنها جمهوری اسلامی عالَم ظاهر شده است. کمک های متقابل ایران اسلامی و سوریه پادشاهی حاقل تا پایان سال 1389 ه.ش هیچگاه قابل کتمان نبوده و نخواهد بود. نقطه مثبت دیگر در رابطه با حکومت "اسد" ها بر دمشق مربوط می شود به رعایت مواضع منطقی و استکبار ستیزشان در قبال جریانات داخلی کشور لبنان. لبنان از دیر باز به دلایل مختلف تحت نفوذ سوریه بوده است. «بشّار اسد» و ابوی فقیدش در ماجراهای جنگ داخلی لبنان طیّ دهه 80 میلادی، بازپس گیری جنوب لبنان به سال 2000 میلادی و در جنگ سی و سه روز رژیم غاصب علیه مقاومت اسلامی لبنان نشان داده است بر آن کفه ی ترازو می نشیند که به سنگین تر شدن محور مقاومت و جمهوری اسلامی بینجامد.
 

حداقل از همین حیث باید گفت سوریه تفاوت های چندانی با کشورهای وابسته ای چون تونسِ «زین العابدین بن علی»، مصرِ «حُسنی مبارک»، بحرینِ «حمد بن عیسی آل خلیفه»، یمنِ «علی عبدالله صالح»، عربستان سعودیِ «ملک عبدالله» و اردنِ «عبدالله ماسونی» دارد. کشورهای تحت تأثیر دومینوی بیداری اسلامی همگی دارای حکّامی خودکامه، وابسته به غرب و مخصوصاً اسرائیل، غیر قابل انعطاف در قبال اصلاحات اجتماعی، فاسد و مخالف با محور مقاومت بودند و هستند. این در حالیست که «بشّار اسد» در مورد وابستگی به نیروهای بیگانه و نظام های استکباری، مخالفت با مقاومت اسلامی و عدم انعطاف پذیری در قبال اصلاحات اجتماعی تفاوتی به گستره زمین تا آسمان با همرده هایش در دیگر کشورهای عرب نشین دارد. اسد خیلی زود اصلاحات اجتماعی در سوریه را رقم زد و بر خلاف کسانی چون آل خلیفه، سعودی ها، مبارک، بن علی، صالح و عبدالله که در حین سراسیمگی بسرعت دست به دامان غرب و اوباما شدند؛ هرگز دست احتیاج بسوی شبکه جهانی استکبار دراز نکرد. آنچه در کنار این تفاوت ها اختلاف دیگری نیز بین شرایط سوریه و دیگر کشورهای عربی را ضمیمه می نماید این است که اسناد غیر قابل انکاری که حتی از سوی رسانه های غربی نیز افشاء شده نشان می دهند آنچه از آن به "نابسمانی در خانه اسد" یاد می شود یک طرح نظام مند سعودی- آمریکایی است که با پشتیبانی های مختلفی از سوی رژیم غاصب قدس و اردنِ ظاهراً هاشمی رُخ می دهد. بطور مثال "نتالی پرتز هارئیل" با انتشار مقاله ای در روزنامه دانشگاه حیفا ، تأکید کرد: با مشارکت اسرائیل جنگ روانی و تبلیغاتی علیه سوریه به راه افتاده که واحد جنگ روانی ارتش موسوم به "ملاط" آن را اداره می کند. (شبکه جهانی العالم- 8/1/1390). قابل ذکر است که نقطه کانونی نا آرامی های «سوریه» مربوط می شود به منطقه ای بنام «درعا». بهتر است درباره ی «درعا» بیشتر دانست. «درعا» (به معنای دژ و با نام دوم: «سهل حوران») استانی است در جنوب سوریه که از شمال با استان «دمشق» و از جنوب با کشور پادشاهی «اردن» همسایه است. این استان حدود 916000 نفر جمعیت دارد که اکثراً سلفی هستند. هر چند همین چند نکته کافیست تا به رویدادهای «درعا» مشکوک شد اما باید دانست اواسط ماه مارس سال جاری میلادی (اواسط اسفند 1389 ه.ش) بود که یک میلیون پیامک سازماندهی شده برای مردم سوریه ارسال شد که در آن مردم را به شورش علیه حکومت مرکزی فرا می خواند. این پیامک ها همگی از پایگاهی در اسرائیل ارسال شده بودند. یک یا دو روز بعد چند صد نفر در مسجدی بنام «العمری» در «درعا» دست به تظاهرات زدند که در پی اضافه شدن تعدادی بیشتر با نیروهای امنیتی سوریه درگیر شدند. ما حصل این درگیری ها کشته شدن 12 نفر نیروی امنیتی حکومت بود که در پی این رُخداد تظاهراتی میلیونی برای حمایت از «بشّار اسد» در شهرهای مختلف سوریه حادث شد. همان روز یک پایگاه اینترنتی بنام «فلیکا» که مستقیماً از اسرائیل به روز می شود، فاش کرد «بندر بن سلطان» شاهزاده سعودی (پسر ولیعهد عربستان است که در گذشته ضمن تحصیل در غرب بعنوان سفیر این کشور در ایالات متحده آمریکا ایفای نقش می کرده است، وی دبیرکل شورای امنیت ملی عربستان سعودی نیز هست.) به همراه «جفری فلتمن» معاون وزیر خارجه آمریکا در سال 2008 میلادی طرحی پیچیده با هزینه دو میلیارد دلار برای براندازی حکومت "اسد" ها تدارک دیده بودند. جالب اینکه "بندر" در 12 فوریه 2008 میلادی مقارن با حساسیت های تیم امنیتی سوریه بخاطر ترور شهید «العماد مغنیّه»، در فرودگاه دمشق در حالیکه لباس مبدّل به تن داشت دستگیر شده بود. وی آنروزها به اهدافش برای براندازی از درون حکومت «جمهوری عربی سوریه» اعتراف کرد. از پرداخت بیشتر به جزئیات این طرح بدلیل اختصار کلام پرهیز می شود. (رجوع شود به روزنامه جوان، ص 19، «سوریه در گرانیگاه طرح بندر- فلتمن»- 7/2/1390) القصّه اینکه این اطلاعات به انضمام خبرها، داده ها و اطلاعات موثق دیگری مؤید همین نکته است که نا آرامی در سوریه نتیجه تحریکات بیرونی سعودی ها، اردن، آمریکا و اسرائیل غیرمشروع است.
 

سئوال اینجاست که با وجود این اطلاعات پیش پا افتاده و البته نوع برخورد واضح دستگاه های خارجی جمهوری اسلامی با موضوعات سوریه و حتی واکنش کسانی چون «سیدحسن نصرالله» با این قضیه چرا کسی مثل جناب «هاشمی رفسنجانی» که قطعاً بیش از عامّه مردم به اطلاعات و تحلیل های نابِ رده بندی شده دسترسی دارد؛ در موضوعی به این حساسیت چنان موضع غیر منطقی اتخاذ می کند؟ در جواب این مسئله سه لایه وجود دارد:

 

بطن اول- "خودتو بزن به اون راه"!

هاشمی رفسنجانی از ابتدایی که تحولات و کنش- واکنش های منطقه ای رُخ داد سعی کرده است بر این امر که زلزله سیاسی اخیر در لانه کفتارهای (دیکتاتورهای عربی) وابسته به غرب یک موج بیداری اسلامی نیست تأکید نماید. رئیس دیروز مجلس خبرگان رهبری و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت در هر فرصتی که توانسته بین انتفاضه های اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا با آنچه که به سال 88 در ایران رُخ داد با ایهاماتی ظریف ارتباط برقرار کرده است. در همین راستا شبستان طیّ یادداشتی بنام «تحلیل اطلاعات وارونه یا تحلیل وارونه اطلاعات/ انتفاضه اسلامی- عربی از پشت عینک آقای هاشمی» مورخ 16/1/1390 به تحلیل صحبت های رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد، جناب هاشمی در روز پانزهم فروردین پرداخته بود. او در آنروز گفته بود: «امروزه با ارتباط موجود دنیا و شاه‌راه‌های اطلاعاتی در قالب اینترنت، ماهواره و... اطلاعات علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی خیلی سریع منتقل می‌شود و ما باید از لحاظ فرهنگی و سیاسی به گونه‌ای برخورد کنیم که واقعا این بچه‌ها را قانع کند که دستورات اخلاقی و اعتقادی که ما داریم تمام اینها قابل اثبات است. وی در ادامه اظهار داشت: مطالبه و حقوق طبیعی که هر انسانی دارد حقوقی است که در قانون اساسی آمده، مردم به خصوص جوان‌ها حاضر نیستند به شیوه گذشته زندگی اجتماعی و سیاسی داشته باشند. حتما نیاز هست ما آماده باشیم تا با تقاضاهای مردم فاصله زیاد نداشته باشیم حوادثی که شما در حال حاضر در منطقه می‌بینید واقعا خیلی هشدار دهنده است و خوشحال‌کننده است. ملت‌هایی که در مصر، لیبی، تونس و یمن بریدند.البته مانند ایران نبودند ما ایرانی‌ها بازتر از همه اینها بودیم. وی در پایان خاطرنشان کرد: اولین بار در منطقه مشروطه در ایران آمد و اولین انقلاب مردمی در ایران بوده است ولی در حال حاضر آنها حسابی فعال شده‌اند، در این کشورها قیام می‌کنند و مطالبه حقوق می‌کنند، این اطلاعات و آگاهی و بیداری است.». (پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، دیدار با اعضای واحد آیت الله «آملی» دانشگاه آزاد- 15/1/1390)
آقای هاشمی "بیداری اسلامی" را با نام بیداری اسلامی یاد نکرده و به احتمال قریب به یقین هرگز نخواهد کرد. هاشمی حدوث نهضت ها در منطقه را مربوط به عوامل: توسعه، دانش و ابزار آگاهی می داند. اینکه وی مردم منطقه را فعال تر از امت ایران می داند یعنی آنکه به زعم هاشمی نه تنها انقلاب اسلامی ایران الگوی حرکت های نو منطقه ای نبوده است بلکه آنها الآن در عرصه پیگیری حقوق جلوتر از ایرانیان چرا که جنبش سبز با تمام پشتیبانی های او و حلقه نزدیکانش عقیم مانده است. و درست به همین علت است که هاشمی زاویه ای با فتنه 88 نشان نمی دهد. چون به نظر وی حرکت آنروز عده ای سبز درست بوده است. باید توجه کرد جناب هاشمی هنوز هم مسئولین و نظام را به خطبه های تفرقه افکنانه خود در نماز جمعه معروفش متوجه می نماید. دست آخر اینکه اگر آقای هاشمی قبول کند آنچه در سوریه رُخ می دهد یک توطئه سازمان یافته است و با دیگر کشورهای اسلامی فرق دارد باید قبول کند آنچه در سال 88 به فتنه معروف شد نیز آمریکایی- اسرائیلی بوده است و خوب در این حال باید در دادگاه وجدانش به محاکمه خود بنشیند چون از یک توطئه خائنانه و بیرونی حمایت کرده و حتی زمینه های آن را ساخته است.
 

لذا هاشمی تمام اتفاقات سال 88 ایران، انتفاضه های اسلامی منطقه و نا آرامی های سوریه را در یک خط تفسیر می کند تا ضمن تبرئه ی خود بتواند مقاصدش را در آینده نیز پیگیری کند. از توجه به جملات بالای وی مشخص می شود او هنوز در انتظار یک جنبش سبز دیگر است تا بقول خود آزادی و حقوق مردم با فشار به نظام به مردم باز گردد. جناب هاشمی اخیراً نیز ضمن حمله به جریان نفوذی دوباره از بحث اعتماد مردم و نظام دَم زد. پس به نظر بهترین جملات برای تعبیر این واکنش جناب هاشمی همان ماجرای معروف باشد که: "یارو افتاد تو جوی برای اینکه ضایع نشه صدای قوطی در آورد!".

 

بطن دوم- همپیمانی دیرینه

اطلاعاتی دست به دست می چرخد مبنی بر اینکه جناب هاشمی در دوران سازندگی و ریاست جمهوری خویش ارتباطات نزدیکی با خانواده سلطنتی سعودی ها گرفته است. در همین راستا رفسنجانی در دوران ریاستش بر قوه مجریه، مناسبات دیپلماتیک بسیار نزدیکی با آل‌سعود داشت. جال آنکه این مناسبات در دوران ملک «عبدالله» سعودی و بعد از ریاست جمهوری هاشمی هیچگاه قطع نشد و اگرچه‌ هاشمی دیگر در قدرت نبود اما خردادماه 87 به دعوت رسمی ملک «عبدالله» لبیک گفت و عازم ریاض شد. آنروزها روزگار داغ و پُر التهاب سیاسی ایران بود که هر روز رسانه های همسو با تفکرات هاشمی هر روز دولت مردمی و اصولگرا را به بهانه ای تخریب می کردند. با این حال «اسامه احمد السنوسی» سفیر عربستان در تهران هنگام دعوت از ‌هاشمی برای حضور در کنفرانس بین‌المللی گفت‌وگوی اسلامی (اردیبهشت 87) گفت: «ملک «عبدالله» به دلیل جایگاه والایی که در دنیای اسلام برای حضرت عالی قائل هستند و معتقدند باید از اندیشه و دانش شما بهره کافی برد، شخصا به من ماموریت دادند تا از جنابعالی برای حضور در این اجلاس دعوت به عمل آورم». البته در جریان سفر رفسنجانی به عربستان، پادشاه سعودی اظهاراتی را بر زبان راند که موجب خشم بسیاری از مردم کشورمان شد. او درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران به‌ هاشمی گفته بود: «چرا اجازه می‌دهید هر کسی رئیس‌جمهورتان شود.».
 

البته آنچه گفته شد تمام قضیه نیست و درباره ارتباط‌ هاشمی با خاندان سعودی موضوعات دیگری در فضای سیاسی کشور مطرح شده است. بطور مثال دکتر «محمود احمدی نژاد»، رئیس‌جمهور اسلامی ایران در جریان مناظره های انتخاباتی 88 گفت که هاشمی در سال 84 به ملک‌عبدالله پیغام داده بود که این دولت (احمدی‌نژاد) تنها 6 ‌ماه دوام خواهد آورد. و جالب تر اینکه در جریان فتنه پس از انتخابات اخبار زیادی درباره کمک مالی وحشتناک آل سعود به فتنه‌گران منتشر شد طوریکه برخی کمک مالی عربستان به یکی از سران فتنه را رقمی معادل چندین میلیون دلار اعلام کردند.
 

با این وجود اگر اطلاعات بالا را مدّ نظر قرار داد باید گفت رئیس مجمع تشخیص مصلحت قصد دارد از جایگاهی که فعلاً به آن تکیه زده برای کمک به همپیمان دیرینش در عربستان بهره ببرد. چه آنکه نگاه دستگاه خارجی کشور و رهبری که مرکز های اصلی اعلام نظر درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی هستند، راهی متغیر از آنچه هاشمی انجام داد را در قبال سوریه در پیش گرفته اند.

 

بطن سوم- بنگاه دار سیاست

 

تاریخ و شخصیت جناب هاشمی نشان داده وی مرد معالمه سیاسی است. هر وقت امت اسلامی ایران به انحاء مختلف از طریق رسانه ها و یا محافل سیاسی چون نماز جمعه، راهپیمایی و حتی مراسمات 14 خرداد اعتراض و نقد خود به عملکرد هاشمی و حلقه یارانش را با فریاد نشان داده اند و از قضاء این فریاد ملت با اقدامی از سوی نهادهای بالا دستی نظام نیز همراه شده، جناب هاشمی در تنظیم رفتارها و گفتارهایش به نفع اسلام، نظام اسلام و مردم مسلمان بیشتر کوشیده است. بر عکس هر گاه امت و نظام اسلامی راهِ مُدارا و فرصت دهی را گزینش نمودند او و نزدیکانش یک قدم جلو آمده اند. بارزترین این مصادیق اظهار نظرهای هر چند مبهم اما امیدوار کننده امام جمعه سابق تهران است درباره وقایع 25 بهمن سال 1389 که در آستانه انتخابات ریاست «مجلس خبرگان رهبری» حادث شد.
 

بر همین منوال امروز نیز بحث کناره گیری وی از ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» با افشاگری بسیاری از سایتها و استعفای شخص آقای هاشمی بر سر زبان ها افتاده است. استعفایی که اگر شرایط کشور خیلی متغیر نشود شاید مورد قبول رهبر حکیم انقلاب اسلامی واقع شود. از این حیث نگاه به قضیه تفسیر دیگری خواهد داشت. اقدام غیر عرفی، غیر سیاسی و غیر عقلائی رئیس مستعفی مجمع تشخیص در ارتباط با مباحث کشور «جمهوری عربی سوریه» ساز نا کوکی است در برابر سیاست های کلان خارجی جمهوری اسلامی در تنظیم معادلات پیچیده خاورمیانه و شمال آفریقا که نوید زایش یک خاورمیانه اسلامی را می دهد. با رویکرد بالا جناب هاشمی می خواهد بگوید اگر من در دایره نظام و مسئولیت های رسمی آن تعریف نشوم، سار نا کوک خود را مدام چاق خواهم کرد. به بیان بهتر این نوع سخنان جناب هاشمی در کنار برائت جویی از جریان نفوذی که حرف و حدیث های بسیاری درباره ارتباطش با خود هاشمی رفسنجانی مطرح است سیاست "یکی به میخ یکی به نعل" پیرمرد سیاست ایران است برای آنکه خود را با نظام و امت اسلامی وارد معامله کند. و امیدش هم به این است که این تهدید و تشویق همزمان در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های مجموعه جمهوری اسلامی کارگر اُفتد.

 

با تمام این گَمانه ها معلوم نیست واقعاً هاشمی کدامیک از اهداف بالا و یا آمیزشی از آنان را در نظر داشته ولی مشخصاً تدبیر وی می تواند اثرات سه گزینه بالا را جدگانه و یا با اشتراک با خود بهمراه آورد.

 

پایان پیام/
 

کد خبر 43331

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha