قیام ۱۵خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را درهم شکست و افسانه ها را باطل کرد

اگر قیام ۱۵ خرداد شکل نمی گرفت نهضت انقلاب اسلامی ایران به سرنوشت حرکت مشروطه دچار می شد و بازیگران سیاسی می توانستند انقلاب اسلامی را به بیراهه کشانده و رژیم پلید شاهنشاهی را دست کم برای عده ای استوار می کرد.

خبرگزاری شبستان/کرمان: با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر ایران می توان دریافت که قیام 15 خرداد 42 یک جنبش منحصر به فرد بوده که با ایجاد دگرگونی ژرف اندیشانه بر مبنای فرهنگ غنی عاشورایی تأثیرات عمیق سیاسی – اجتماعی در سطح جامعه ایرانی به وجود آورده است که این پیامدها و تأثیرات منجر به بستر سازی جهت بروز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 و استقرار حکومت اسلامی بر مبنای نظریه ی ولایت مطلقه فقیه گشته است.

به حق نهضت امام خمینی (ره) به عنوان یک عامل بیدار و مصلح اجتماعی نیز الهام گرفته از مکتب حسینی بوده است و مردم هوشیار، همیشه در صحنه و انقلابی و دین باور نیز به پیروی از شجره طبیه مکتب عاشورا برخاستند و فداکاری عاشوراییان را زنده کردند و رو در روی سنت های اسلام زدا و جاهلی رژیم پهلوی ایستادند. به راستی این قیام 15 خرداد 42 بود که آتش بر باروت جامعه ای خفقان زده و شب گرفته زد و زمینه جنبش و انقلابی شگرف را فراهم ساخت.

قیام بروز امواج نارضایتی در میان یک قشر یا اقشار مختلف جامعه، علیه نظام حاکم است که منجر به طغیان ناگهانی آنها می شود و موجب تغییراتی در برنامه ها، سیاست ها، رهبری و مدیریت و یا نهادهای سیاسی جامعه می شود. ولی ساختار و ارزش های مسلط سیاسی و اجتماعی را دگرگون نمی‌سازد.

زیرا هدف آنها تنها نفس تغییر است؛ بدون آنکه جایگزینی در نظر داشته باشند. به عبارت دیگر یک قیام اجتماعی، اگرچه با بسیج مردمی همراه است، اما طرح و برنامه ای مشخص برای تغییر نهادهای اجتماعی و سیاسی ندارد. از این رو تفاوت اساسی قیام و انقلاب در ایدئولوژی معنا و جایگاه تاریخی آنهاست. بدین ترتیب که هدف قیام اجتماعی برخلاف انقلاب، تخریب و بازسازی سیاسی و اجتماعی یک جامعه نیست؛ بلکه به صورت غیرمستقیم بر نهادهای سیاسی و اجتماعی تأثیر می گذارد و به طور اساسی، به معنی اعتراض خشونت آمیز به وضعیت موجود است.

با این وجود قیام 15 خرداد نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) بوده و بدین ترتیب فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شده است. در حقیقت این قیام 15 خرداد بود که ماهیت رژیم ستم شاهی را بیش از پیش آشکار کرد و نقطه آغازی برای طوفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال مجاهدت و جانبازی مجاهدان به پیروزی رسیدند و شالوده ی رژیم وابسته به ابرقدرت را در هم کوبیدند. همانگونه که امام خمینی (ره) فرمودند: "قیام 15 خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را درهم شکست و افسانه ها و افسون ها را باطل کرد".

چگونگی قیام 15 خرداد

به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در سحرگاه 15خرداد 1342 به مناسبت سخنرانی تاریخی ایشان که علیه اسرائیل و رژیم شاه بوده از نخستین ساعات این روز، اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.

مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب‌ و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیع‌ترین حادثه، قتل‌ عام دهقانان کفن‌پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاح‌های سنگین آنها را قتل عام کردند.

پس از فرو نشستن قیام، اسدالله اعلم نخست‌وزیر، در مصاحبه‌ای با روزنامه "هرالد تریبون" در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد سخنرانی امام راحل و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان از جمله "جمال‌ عبدالناصر"دانست زیرا "جمال ‌عبدالناصر " در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانه‌ای با شاه داشت. در این راستا رسانه‌های رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پول‌ها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.

این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد. چند روز پس از دستگیری امام، 10ها نفر از مراجع و علمای ایران به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند.

بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامی به منزلی در شمال شهر تهران منتقل گشت و تحت نظر قرار گرفت. از نخستین ساعات روز بعد، مغازه داران تهران و شهرستان‌ها برای آزادی نسبی امام بر سر در مغازه‌های خود پرچم نصب کرده و چراغانی کردند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.

شاه که تصور می‌کرد با سرکوب قیام 15 خرداد، دستگیری امام، کوتاه آمدن برخی از علما و از همه مهمتر شایعه تفاهم، امام را منزوی کرده است، به تدریج در جهت عادی نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از این رو " اسدالله علم" را در 17 اسفند 42 بر کنار ساخت و وانمود کرد او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام تحقق یافته است.

"خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یک شنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست باید این مملکت را از این گرفتاری ها نجات داد".

خاستگاه قیام:

جامعه ایران در دوران سلطنت قاجار و بعد از آن در دوره ی پهلوی همچنان جامعه ای چند لایه بود که ارکان قدرت در آن دسته بندی شده اند و کانون در قدرت این جامعه هر یک آن را به سوی خود می کشیده اند بهترین نامی که می توان برای آن به کاربرد جامعه شبکه ای است.

یکی از قدرتمندترین گروه های جامعه شبکه ای ایران که در برابر سیاست های اصلاحی نخبگان روشن اندیش حکومتی جهت تقویت دستگاه دولت مقاومت می کردند، خاندان سلطنتی و منسوبان آنها بودند. آنها دارای وضعیت اقتصادی – اجتماعی ممتاز بودند که توسط یک دیوانسالاری پدرسالارانه حمایت می شد.

شاه و شاهزادگان به رغم عقب افتادگی اقتصادی کشور با دادن امتیازات اقتصادی به شرکت های خارجی و دریافت وام، مبالغی عظیم را صرف حفظ موقعیت اشرافی خود در کشور می کردند. یکی از اهداف اصلی نخبگان اصلاح طلب تقویت اقتدار دولت و بهبود وضعیت آن جهت کنترل مؤثر بر فعالیت های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی مراکز قدرت داخلی و خارجی بود.

میل به این مقصود در درجه اول مستلزم تغییر نظام پدرسالارانه انتصاب حکام ولایات، وضع مقررات دقیق و سخت گیرانه بر خزانه ها و کاهش هزینه های دربار بود که با مخالفت حکام سابق مقامات پیشین اداری و اکثریت مأموران مالیاتی و خاندان سلطنتی روبرو شد. بنابراین خاندان پهلوی به عنوان یک شبکه سازمانی قدرتمند در برابر هرگونه سیاست نوگرایانه که موجب تقویت دستگاه دولت و تضعیف موقعیت و امتیازات آنها و دست اندازی به حوزه اختیارات کنترل اجتماعی آنها می شد به شدت مقاومت می کردند.

دومین و به لحاظ اجتماعی تأثیرگذارترین گروه جامعه شبکه ای"روحانیون" بودند خصلت دینی جامعه ایران و نفوذ فوق العاده اعتقادات و آداب و رسوم دینی در این کشور به سخنگویان رسمی آن یعنی رهبران دینی قدرتی قابل ملاحظه بخشیده بود.

در حوزه های دیگر، از جمله قضاوت و تعلیم و تربیت نیز که در کنترل علما بود هیچ گونه اصلاحاتی را تحمل نمی کردند. دولت گرچه بر مقررات اداری و پاره ای قوانین جزایی غیرشرعی کنترل داشت، اما مسئولیت اکثر دادگاه ها و امور قضایی به عهده علما بود. به طور کلی مخالفت می کردند و شاه نیز توانایی رو در رویی با این مخالفت ها را نداشت. به اعتقاد لمتون "ایران در قرن نوزدهم هنوز مجامعه ای سنتی و اسلامی بود. با وجود خصوصیات عشیرتی قاجاریان فضای پیرامون و سهل انگاری آشکارشان در زمینه رعایت برخی از احکام اسلام در حوزه هایی معین هیچگاه راجع به تفوق شریعت اسلام تردید علنی ابزار نشد هرچند که در عمل آن را بسیار نقض می کردند".

در طول قرن، حوزه قضاوت عرف گسترده تر شد اما اکراه بسیار وجود داشت چیزی نوشته شود که ممکن باشد ناقص شریعت یا تخطی از آن جلوه کند چرا که علماء منبر را که قویترین رسانه عمومی و وسیله ارتباط جمعی در آن زمان بود را برای تبلیغ دینی در اختیار داشتند و این وعظ و خطابه میزان قدرت و اثر گذاری علما را بالا می برد.

شاهان قاجار تا حدودی به جلب توجه و نظر مساعد روحانیون نسبت به حکومت علاقه ای داشتند و با توجه به منابع قدرت متعدد که در اختیار روحانیون بود، مجبور به نگه داشتن حریم و نفوذ روحانیت بودند. در واقع نوعی دوگانگی آمریت و اقتدار وجود داشت و هر عمل و اقدامی می بایست علاوه بر تکلیف قانونی و دولتی وضع "شرعی اش" هم روشن باشد. حتی می توان گفت که وفاداری اصلی مردم بیشتر توجه نهاد مذهب بود تا نهاد دولت و در صورت بدبینی روحانیون نسبت به حکومت این بدبینی به سرعت در بین عامه مردم رواج می یافت.

تصمیم در مسایل حقوق فردی، نوشتن و تصدیق اسناد مالکیت، فیصله مرافعات برعهده علما بود، امور تجاری که نیازمند گواهی اسناد بود به آنها ارجاع می شد و آموزش در مقیاسی وسیع در اختیارشان بود. کارکردهای مرتبط با تولد، ازدواج و مرگ همه به کمک علما نیاز داشت. این رخدادها همراه با تظاهرات مذهبی چون تعزیه ها، روضه خوانی ها و گردهمایی های ماه رمضان واقعه های مهمی به شمار می رفت که تنوعی در زندگی یکنواخت مردم عادی ایجاد می کرد و طبقات مذهبی با این فرصت ها بستگی داشتند. از این رو مردم برای به واقعیت درآمدن آرزوهایشان و بالاتر از همه برای به دست آوردن حمایت، به طور طبیعی به آنان چشم می دوختند نه برحکومت.

لذا خاستگاه اصلی قیام از نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروی مردم از روحانیون ناشی می شود. اما به جهت بررسی دقیق تر باید ریشه ها و بستر تاریخی شکل گیری قیام و سپس ابعاد مختلف خاستگاه این حرکت تاریخی و مؤثر را مورد بررسی قرار داد.

انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 امریکا که به روی کارآمدن دمکرات ها به رهبری کندی منجر شد، با تغییراتی در سیاست خارجی آن کشور همراه شد. کندی بر خلاف پیشینیانش معتقد به سیاست انعطاف پذیرتر در رویارویی با بحران ها به ویژه کشورهای جهان سوم بود. او معتقد به پیمان های اقتصادی به جای نظامی‌، فعال سازی قوای امنیتی و اطلاعاتی به جای استفاده از ارتش و تقویت برنامه‌های فرهنگی از قبیل سپاه صلح، ترویج انتخابات کنترل شده و دمکراسی‌های هدایت شده و… بود.

روی کارآوردن دولت های غیرنظامی دست نشانده از جمله ابزارهای دولت کندی برای رسیدن به این هدف بود. در بعد اقتصادی نیز ایجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنایع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفی از برنامه‌های اصلی بود. لازمه رونق اقتصاد سرمایه‌داری‌، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خرید بیشتر مردم است و برای رسیدن به اهداف اقتصادی می‌بایست ساختار سیاسی ـ اجتماعی مناسبی فراهم شود. در این میان در ایران که شاه ـ پس از کودتای 28 مرداد ـ خود را مدیون آمریکا می‌دانست برای ادامه سلطنت‌، علی رغم میل باطنی خود از سیاست‌های جدید کندی راه گریزی نداشت‌.

محصول این سیاست روی کار آوردن دولت شریف امامی و طرح شعارهای آزادی احزاب و فضای باز سیاسی و اصلاحات اداری بود. اما وی چندان مورد تایید کندی نبود و هیئت حاکمه جدید امریکا بر روی "علی امینی" حساب ویژه‌ای باز کرده بود.

امینی در 17 اردیبهشت 1340 به نخست وزیری منصوب شد و شعار مبارزه با فساد و همچنین انحلال مجلس‌، اولین ژست وی برای ایجاد اصلاحات مورد نظر امریکا بود. در این راستا قانون موسوم به"اصلاحات ارضی"در دی 1340 مورد حمایت مقامات آمریکایی قرار گرفت و سپس برای تأمین هزینه این"انقلاب‌" کنسرسیوم نفت‌، با اشاره امریکا تولید نفت را افزایش داد و ایران را به سومین صادرکننده نفت جهان رساند.

با این حال امینی با توجه به تجارب دوران حکومت مصدق‌، بر کنترل ارتش نیز اصرار داشت‌، چیزی که مخالف خواست شاه بود. این اختلاف به تدریج عمیق تر شد. در پی سفر فروردین 1341 شاه به آمریکا و اطمینان دادن وی به کندی در مورد اجرای برنامه‌های مورد نظر واشنگتن‌، باعث شد کندی با تغییر دولت در ایران به عنوان راه تضمین حکومت شاه موافقت نماید. در نتیجه شاه در بازگشت دولت امینی را برکنار و در 28 تیر 1341 "اسدالله علم" را جایگزین وی کرد. از این رو دوران حکومت علم سر آغاز یکپارچگی در ساختار حکومت شاه و شروعی بر دیکتاتوری مطلق وی در کشور بود.

در 16 مهر 1341، اولین اقدام دولت علم در جهت اجرای سیاست‌های جدید اعلام شد و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. این لایحه در غیاب مجلس‌، حکم قانون را داشت و در واقع‌، زمینه سازی برای لوایح و قوانین دیگر بود.

این لایحه که در آن به لزوم حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس و لزوم سوگند به "کتاب آسمانی" به جای قرآن و همچنین به ضرورت آزادی زنان در فعالیت های اجتماعی اشاره شده بود، مقدمه‌ای برای اسلامزدائی و محو ارزش های اسلامی در جامعه ایران بود. لایحه با مخالفت قاطع و سرنوشت ساز حضرت امام به همراه اعتراضات مکرر علماء، وعاظ و مراجع، ارسال نامه‌های سرگشاده به شاه و مقاومت مستمر در برابر توطئه "حذف اسلام" و تضعیف دین و روحانیت به شکست انجامید و علم به ناچار در آذر 1341 طرح خود را پس گرفت‌.

"علم" در مرحله بعد وعده تحقق"انقلاب سفید" را داد و تصمیم گرفت تا نقشه‌های امریکا را در قالب دیگری احیا کند. شاه در بهمن 1341 با سفر به قم تلاش کرد تا طرح "انقلاب سفید" را برای مردم توجیه کند و اگر بتواند میان علما و مراجع حوزه علمیه راجع به نقشه‌های ضداسلامی خود تفرقه ایجاد کند.

اما تحریم شاه توسط مردم و روحانیون و تعطیل شدن شهر قم‌، خشم شاه را برانگیخت به طوری که وی از روحانیت به عنوان «ارتجاع سیاه‌» یاد کرد. با این همه‌، رژیم شاه مبادرت به برگزاری یک همه پرسی صوری برای نشان دادن حمایت مردم از طرح "انقلاب سفید" کرد.

امام در مراحل بعد با سخنرانی‌ها و اقدامات خود از جمله با اعلام عزای عمومی در نوروز 1342 و تحریم جشن‌های نوروزی، نقشه‌های ضداسلامی شاه و توطئه ایجاد اختلاف در حوزه علمیه را خنثی کرد.

این مقاومت و هوشیاری زمینه‌ساز فاجعه حمله به فیضیه در فروردین 1342 و یورش مأموران رژیم شاه به مجلس سوگواری شهادت امام جعفرصادق‌(ع‌) شد. در پی این فاجعه که در آن دهها تن شهید و مجروح شدند، امام پیام مفصلی برای علما نوشتند که در واقع از عوامل زمینه ساز قیام مردم در 15 خرداد 1342 و روند جدیدی در مبارزه با رژیم بود.

همچنین امام در چهلمین روز فاجعه فیضیه، پیامی خطاب به ملت صادر کردند. با صدور و انتشار پیام امام و حرکت علما در نجف رژیم متوجه شد که برنامه اجرا شده در فیضیه‌، آثار منفی برای رژیم دربر داشته و بنابر این نیاز به حرکت دیگری است. چون اقدامات انجام شده نتوانسته بود اهداف مورد نظر را تأمین کند، لازم بود عملیات در مقیاس وسیعتر و با شدت بیشتری به مرحله اجرا در آید. شاه در سخنرانی 28 اردیبهشت 1342 تهدید کرد که اگر این گونه کارها متوقف نشود، دست به کشتار وسیعی خواهد زد و کلیه علمایی که به نحوی در راه‌اندازی این حرکت‌ها سهیم باشند، دستگیر خواهند شد. او گفت‌: "اگر لازم باشد که انقلاب بزرگ با خون یک عده بی گناه‌، یعنی مأموران دولت و یک عده بدبخت گمراه متأسفانه آغشته شود، این کاری است که چاره‌ای نیست و خواهد شد".

ماه محرم از راه می‌رسید و رژیم تردید نداشت که در این ماه سخنگویان مذهبی پیرو امام از جنایت های دستگاه سلطنت سخن خواهند راند. ساواک برای پیشگیری از آنچه در وقوعش شکی نبود، جمعی از گویندگان مذهبی را احضار کرد و با تهدید و ارعاب به آنان یادآور شد که در سخنان خود چند مطلب را رعایت کنند:بر ضد شخص شاه مطلبی نگویند، از اسرائیل و آنچه مربوط به اسرائیل است‌، مطلبی گفته نشود، نگویند اسلام و قرآن درخطر است و دستگاه را ضداسلامی نخوانند و زمانی که امام از این امر مطلع شدند، با صدور بیانیه‌ای خطاب به وعاظ و گویندگان دینی چنین هشدار دادند: «این التزامات علاوه بر این که ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند… سکوت در این ایام‌، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است‌.»

با صدور این بیانیه‌، تحرک تازه‌ای در بین وعاظ و روحانیون پدید آمد تا در شهرها و روستاها، جنایت های رژیم را افشا کنند.

راهپیمایی‌های مذهبی و شعارهای تند انقلابی علیه رژیم و در طرفداری از مواضع امام در تهران و شهرستان ها هر روز گسترش می‌یافت و این موج به ویژه پس از سخنرانی پرشور امام در روز عاشورا در فیضیه شتاب بیشتری به جریان جاری در قم‌، تهران و سایر شهرستان ها داد. چنانکه به رغم دستگیری روحانیون انقلابی و ایجاد محیط رعب و وحشت‌، شب یازدهم محرم‌، تظاهرات باشکوهی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد.

همچنین روز یازدهم محرم در مسجد شاه (مسجد امام خمینی(ره) ‌) نیز مجلس باشکوهی ترتیب یافت و شعارهایی چون"خمینی‌، تو فرزند حسینی‌" در فضای مسجد طنین افکند و تظاهرکنندگان سپس به حرکت در آمدند و با گذشتن از خیابان ناصرخسرو، وارد خیابان فردوسی شدند و در مقابل سفارت انگلیس اجتماع کردند و سخنرانان به افشاگری علیه رژیم پرداختند. در این شرایط و با همه گیر شدن تدریجی مخالفت با حکومت شاه و برنامه‌های ضد اسلامی آن‌، رژیم تنها چاره کار را دستگیری امام دانست.

منشاء و خاستگاه سیاسی:

منشأ سیاسی قیام 15 خرداد به نقش و جایگاه روحانیت شیعه و همراهی مردم به آنها باز می گردد که در طی یک صده مردم را علیه سیاست های غیر اسلامی سلسله های قاجار و پهلوی شورانده است. در طی سال ها سطح هوشیاری ایرانیان بالا رفته و درک آنها از مسائل سیاسی به تدریج تغییر کرده است و این به علت سیرتکاملی مسلک شیعه از طریق اجتهاد است.

از این رو، تفاسیر مربوط به سیاسی کردن، انکار مسلمانان است. که این مدعا در ایران ابتدا علیه امتیاز تنباکو شکل گرفت، سپس انکار عدالت جویانه در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. اوج انکار واقع گرایانه نیز در جنبش ملی شدن نفت پدیدار شد. اما در مرحله بعد به تدریج و به صورت نامحسوس در صحفه اصلاحات سیاسی، اقتصادی فرهنگی و اجتماعی رژیم پهلوی نمودار گشت و طی سه سال به قیام 15 خرداد 1342 منجر شد.

منشأ و خاستگاه اقتصادی قیام:

با توجه به حضور اکثر طبقات اقتصادی جامعه در قیام 15 خرداد به نظر می رسد، هدف اقتصادی در این قیام بالغ بر اهداف یک طبقه اقتصادی خاص بوده باشد؛ چرا که منافع اقتصادی تمام اقشار جامعه از سوی آمریکا و رژیم دست نشانده اش به مخاطره افتاده بود.

پس از جنگ جهانی دوم، مبنا و اساس سیاست خارجی آمریکا، بر سیاست سرتوزکمونیسم استوار شده بود. ایران نیز به عنوان یکی از مراکز مهم و استراتژیک جهان در کانون توجه برنامه ریزان آمریکایی قرار گرفت. زیرا منافع این کشور ایجاب می کرد که پایه های قدرت سیاسی، اقتصادی " محمدرضا پهلوی" را تحکیم و تقویت کند. لذا رژیم محمدرضا شاه به رژیمی دست نشانده بدل شد و آمریکا اقدام به انعقاد قراردادهای دو جانبه اقتصادی، فرهنگی و امنیتی با ایران کرد.

با این روش آمریکا هم نفوذ خود را در نظام سیاسی، اقتصادی ایران افزایش داد و هم نظم سیاسی، امنیتی دلخواه خود را در منطقه مستقر کرد. بنابر این تداخل سیاست "سرنفوذ" و منافع اقتصادی آمریکا موجب پیدایش حکومتی استبدادی در ایران شد. نتیجه این روند، نفی استقلال و مالکیت ملی ایران بود، به طوری که شاه نمی توانست منافع ملی را تأمین کند. بلکه هدف اصلی شاه در برنامه ریزی سیاست داخلی و خارجی، حفظ خود و تأمین منافع آمریکا بود.

هدف طبقات مختلف اقتصادی از شرکت در این قیام علاوه بر مسائل مذهبی کوتاه کردن است اجانب از منابع ملی و اقتصادی کشور و جلوگیری از غارت این منابع و منافع اقتصادی عمومی مردم بود.

خاستگاه فرهنگی قیام :

فرهنگ هر جامعه سازنده ترین بخش آن جامعه است که در عین حال آسیب پذیرترین نقطه برای تسلط به یک جامعه نیز می باشد. چرا که بیگانگان ابتدا با همزمانی و همدلی به تخریب باور داشت های ملی و مذهی یک کشور پرداخته و سپس ارزش ها و آرمان های مورد نظر خود را جایگزین می کند و در نهایت آنها را به انقیاد خود در می آورند.

گفتنی است که نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت به عنوان مدافعان ارزش ها و بارورهای بومی و آئینی در مقابل به تلاش و حرکت هایی پرداختند. مثلاً بعد از ناتوانی نیروهای لیبرال و دموکرات در هدایت جنبش های تجدد خواهی مشروطه و ملی کردن صنعت نفت و برغم فشارهای روزافزون رژیم در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، روحانیت با گردآوری اقشار و استفاده از پرمخاطب ترین رسانه زمان در مساجد، حسینیه ها و تکایا بازگشت به هویت ایرانی اسلامی را موعظه می نمودند و به احیای فرهنگ سنتی و مقابله با فرهنگ وارداتی همت گماشته بودند، بنابراین تهاجم به فرهنگ ناب و اصیل ایرانی و اسلامی را مردم برنتافته و پس از توهین به روحانیت و تهاجم به این فرهنگ به انگیزشی تاریخی پرداختند.

خاستگاه اجتماعی قیام:

قیام 15 خرداد قیامی مردمی بود که در آن همه صنوف جامعه دست در دست هم داده و به دفاع از ارزش ها پرداختند، همان گونه که از اسناد موجود مشهود است ایدئولوژی قیام به گونه ای بوده که طبقات مختلف اجتماعی اعم از شهری، روستایی، زن و مرد، دانشگاهی و حوزوی، کارگر و کارمند، بازاری و کشاورز همه در کنار هم به پا خاستند. کما اینکه در این بین نقش برخی از این گروه ها بارزتر بوده است همچون بازاریان و حوزویان .

اما در هر حال منشأ اجتماعی این قیام در بطن همه گروه ها نهفته است که این قیام همه اقشار را در بر می گیرد. و به طور کلی از ویژگی های بارز و مهم قیام 15 خرداد از فراگیر بودن و همگانی بودن در کنار خود جوش بودن این قیام است که همه گروه های غیر حاکم را دربر می گرفت.

انگیزه ها و اهداف قیام:

مردم مسلمان ایران از زمان آیت الله مدرس پذیرفته بودند که "سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست". در این میان روحانیون نسل جدید نیز مداخله مسائل سیاسی را امری لازم بر می شمردند و خواستار اجرای شریعت اسلام در کشور بودند و تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام در تفکر آنان جایگاه والایی داشت.

نیروهای مردمی و مذهبی حاضر در قیام 15 خرداد نیز خواستار پیاده شدن قوانین اسلامی در حوزه های مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بودند؛ در مقابل نظام شاهنشاهی تخطی از حدود الهی، عدم اجرای احکام و شریعت اسلامی از جمله دفاع از سنت ها و ارزش ها و باور های اسلامی، حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی منافی با معیارهای اسلام ناب محمدی و تسلط استعمارگران آمریکا و اسرائیل را سرلوحه ی حکومت خویش قرار داده بود.

امام خمینی (ره) از ابتدا با شناخت ابعاد مختلف حکومت رژیم پهلوی درصدد پیشگیری و کنترل زوایای مذهبی رژیم برآمدند اما زمانی که رژیم تهاجم همه جانبه خود را علیه امام و روحانیت و پیروانشان آغاز کرد شکل مبارزه نیز تغییر یافت. یعنی مبارزات که تا آن زمان به شکلی بود که شاید بتوان نام جنگ نرم را بر آن نهاد و بدون هیچ گونه اعتراض علنی و قیام صورت می گرفت حال وارد عرصه جدیدی شد که همانا رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود.

حال انگیزه های امام که دایر کردن یک حکومت اسلامی بود تقویت شده بود. چرا که نفوذ بیگانه و دست اجانب کاملاً‌ در ایران محسوس شده بود. به همین مبنا انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم و عوامل داخلی آنها و حفظ استقلال کشور و جلوگیری از نفوذ فرقه ضاله بهائیت که ستون پنجم اسرائیل در ایران محسوب می شد، بود.

رژیم شاه در سال 1328 به طور غیررسمی اسرائیل را به رسمیت شناخته شود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم را در ایران فراهم ساخته بود. بنابراین نیروهای مردمی و مذهبی که از امام خمینی (ره) پیروی می کردند، با انگیزه اولیه مخالفت با دستگیری امام و توهین به روحانیت به عنوان حاکم شرع در بلاد اسلامی و انگیزه های دیگری همچون دفاع از مبانی اسلامی و ارزش ها و احکام آن و قطع دلبستگی و سرسپردگی به استعمار و استکبار جهانی یعنی آمریکا و اسرائیل وارد صحنه قیام شدند و از آن روز نوع مبارزه با رژیم نگین ستم شاهی به یکباره تغییر کرد.

اثرات و نتایج قیام 15 خرداد:

هر قیام و حرکتی در بطن خود حاوی دو گونه تأثیرات است؛ یک دسته تأثیرات کوتاه مدت که در حین شکست یا پیروزی آن قیام به منصه ظهور می رسند و دسته دیگر تأثیرات بلند مدتی که در گذر زمان در حین روند سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بستر جامعه مبدأ اثر می گذارند.

همان گونه که در قسمت بررسی قیام 15 خرداد روشن شد این قیام محدود به روز 15 خرداد نبود و برخلاف تصور عموم، در یک روز خلاصه نشد، بلکه 10 روز تمام طول کشید تا رژیم پهلوی توانست بر اوضاع کشور تسلط شود.

برغم آن که رژیم شاه، با توسل به تبلیغات وسیع سعی داشت از تعطیل عمومی جلوگیری کند، روز 22 خرداد ماه به عنوان شب هفت قربانیان این قیام و در اعتراض به ادامه بازداشت امام خمینی (ره) و دیگر مبارزان، سراسر کشور به حالت تعطیل درآمد.

به هرحال، رژیم شاه با استفاده از فرصت، نیروهای مخالف خود را به طور کامل سرکوب کرد،. زیرا به گفته جیمز بیل «لحظه ی کاربرد روش پشتیبانی (استفاده از تمام ابزارهای سرکوبی) در خرداد 42، وقتی که تظاهرات بر ضد سلطنت شاه در سراسر کشور بروز کرده بود، فرا رسید.

در خلال این جریانات حدود 15 هزار نفر از ایرانیان دلیر و مبارز به دست رژیم ملعون شاه به خاک و خون کشیده شدند و در سایه این مرگ و وحشت، آرامش بر جامعه حاکم شد.

همان گونه که مازندی اشاره می کند که شاه و هیئت حاکم از حرکت تازه و ابعاد گسترده آن و همچنین نیروهایی که دربر می گرفت، به هراس افتادند و کوشیدند با توسل به سرکوب، هر نوع حرکتی را از سوی نیروهای اپوزیسیون قلع و قمع کنند. بدین ترتیب با دیگر آرامش برجامعه حکمفرما شد، همه بر این تصور بودند که مخالفان مذهبی شاه توانایی هر نوع واکنشی را از دست داده اند.

البته بیشتر مردم بر این باور بودند که دیگر توان مبارزه خود را از دست داده اند اما باید دانست همان گونه که بیان شد رفتار جامعه ایران از منظر جامعه شناسی، جامعه ای شبکه ای است که یکی از کانون های قدرت آن روحانیون هستند که بزرگترین و پرمخاطب ترین وسیله ارتباط جمعی یعنی منبر را در دست دارند و بر همین اساس می توانند روش مبارزه خود را تغییر داده و به جای شیوه های مسلحانه و قهرآمیز با شیوه ی مسالمت آمیز و با روش فکری، فرهنگی و روشنفکرانه که امروزه جنگ نرم نامیده می شود، مبارزات خود را تداوم بخشند.

قیام 15 خرداد، دارای ویژگی های منحصر به فردی بود و توانست تأثیرات سیاسی عمیقی را برساختار سیاسی و اجتماعی ایران بگذارد. برخی از این ویژگی ها به طور اجمالی عبارتند از : فراگیری نهضت و حضور همه گروه ها، قشرها و طبقات اجتماعی در روند مبارزه، مذهبی بودن مبارزه و حضور نیروهای مذهبی، به ویژه روحانیت، مراجع، علماء و دیگر روحانیون در صحنه مبارزه که این عالم موجب حضور گسترده مردم در جریان مبارزه شد، پیروی از مبانی دین اسلام در جریان مبارزه، مشخص بودن رهبری مبارزه که وجود امام خمینی (ره) به عنوان مرجع تقلید و رهبری سیاسی مردم متجلی بود، اخلاص و قاطعیت رهبر نهضت، جنبه بیگانه ستیزی جنبش که لبه تیز حملات آن متوجه آمریکا، اسرائیل و شخص شاه بود.

با نگاهی به تاریخ معاصر ایران در می یابیم جنبش های اجتماعی معاصر بسیاری از این خصوصیات را دارا نبوده اند و در هیچ یک از این قیام ها اینگونه خصوصیات کنار هم جمع نشده بودند.

نهضت اسلامی 15 خرداد با ویژگی های بیان شده در جامعه ایران آثار عمیقی به جای گذاشت و در حقیقت سرنوشت سیاسی و اجتماعی آینده این مرزو بوم را ترسیم کرد.

نتیجه گیری:
جنبش 15 خرداد 42 تأثیرات بلندمدت خود را که ناشی از ویژگی های ناب این قیام بود، بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت. و با نتایجی همچون افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزه های علمیه و ورود گسترده روحانیت به عرصه سیاسی، الگو قرارگرفتن مذهب برای مبارزه، تکامل مبارزات در اثر رشد و ‌آگاهی توسط توده مردم، افشای ماهیت منافقانه رژیم، بی اعتباری شرق و غرب به دلیل موضع گیری های منفی آمریکا و شوروی در مقابل قیام مذکور، تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی (ره) با حمایت مردم و تأیید علماء و مراجع، روشن شدن ماهیت گروه های سیاسی وابسته و لیبرال. حضور مردم را در صحنه مبارزات فراگیر کرد و جایگزینی نظام حکومتی اسلامی و اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه را تثبیت کرد و بر همین مبنا گروه های سیاسی غیرمذهبی را به حاشیه راند.

راه مبارزات انعطاف ناپذیر اسلامی را با تعصی از فرهنگ غنی عاشورایی از بیراهه پویی های دارو دسته های خود باخته های ایسم های وارداتی و پیروان مکتب های ملی گرایی، ناسیونالیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی و … جدا کرد و بی پایگی آن مکتب ها و نااستواری و بی ثباتی سیاست بازان حرفه های وابسته به غرب و شرق را آشکار ساخت.

اگر قیام 15 خرداد شکل نمی گرفت بی تردید نهضت انقلاب اسلامی ایران به سرنوشت حرکت مشروطه دچار می شد و بازیگران سیاسی می توانستند انقلاب اسلامی را به بیراهه کشانده و نه تنها رژیم پلید شاهنشاهی را دست کم برای سده ای در ایران استوار می بخشند بلکه راه را برای تاخت و تاز جهانخواران به ویژه آمریکا و اسرائیل هموار سازند و با شعار"دموکراسی" فاشیستی ترین حکومت ها را بر مردم مسلمان ایران بار کنند و شیخ فضل الله هایی را در راه برقراری نظام دموکراسی به قربانگاه بفرستند.

این قیام در حقیقت با دگرگونی ژرف اندیشانه ای در جامعه راه را برای پدید آوردن ایام الله های دیگر هموار کرد و بستر لازم جهت آماده سازی شرایط و زمینه های انقلاب اسلامی را فراهم آورد.
 

منابع :
امام خمینی، روح الله، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1372، ج 19٫
امام خمینی، روح الله، کوثر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371، ج 1٫
بیل، جیمز، شیر و عقاب، روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه: فروزنده برلیان (جهانشاهی)، انتشارات فاخته، تهران، 1371٫
سایت دبیرخانه دائمی قیام پانزده خرداد ورامین


پایان پیام/

 

 


 

کد خبر 43725

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha