خبرگزاری شبستان: تربیت و اخلاق در یک خانواده مهدوی، با آرمانها و نیز هدف مقدّس حضرت صاحبالزّمان(عج) هماهنگی دارد. در تربیت و اخلاق مهدوی، اعضای خانواده برای قرب و انس با حضرت، یاری و خدمت به ایشان، ساخته میشوند. تربیت و اخلاقی که انسان را به انس با ایشان و یاری و خدمت به آن حضــرت نرساند، تربیتی صوری و شیطانی است که فقط ظاهری فریبنده و باطنی بسیار زشت و خطرناک دارد.
در شماره گذشته قرار بر این شد که مباحث سبک زندگی و خانواده مهدوی را در سه سطح عقیده و معنویت، اخلاق و تربیت و اقتصاد خانواده به خوانندگان عزیز تقدیم کنیم. بنابراین ابتدا از ریشه و اصل وجود انسان یعنی عقیده و معنویت آغاز میکنیم.
عقیده و معنویت
انسان کیست و چیست؟ چرا گفته میشود که انسان اشرف مخلوقات خداست؟ اگر اشرف مخلوقات است، شرافت او به چه چیزی است؟
خداوند تبارک و تعالی که خالق اوست در کتاب عظیم خویش، «قرآن کریم»، که کتاب راهنمای آفرینش انسان و جهان است، درباره انسان چنین میفرماید:
"هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً؛1 اوست که آنچه را در زمین است، برای شما آفریده است."
طبق این آیه شریفه، انسان غایت خلقت زمین و دنیاست و همه آنها به خاطر انسان و برای انسان آفریده شدهاند. پس انسان، خود هدفی والاتر و بالاتر از دنیا و ارزشهای زمینی دارد.
در آیه 13 از سوره مبارکه «جاثیه» میفرماید:
"سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی أَرْضِ؛ آنچه که در آسمانها و زمین است، برای شما (به خاطر شما) تسخیر و آفریده شده است."
حال سؤال بالا را به شکل دیگری تکرار میکنیم که: اگر زمین و آسمانها به خاطر انسان آفریده شده است و انسان غایت خلقت است، غایت خلقت انسان و شرافت او چیست؟
در اینجا ناگزیریم مختصری به ساختار وجود انسان بپردازیم که همه سؤالات و معمّاهای خلقت در ساختار وجود اوست و بدون شناخت این ساختار، هیچ چیز به درستی شناخته نمیشود. بسیاری از سؤالهای ما در حوزه خلقت جهان و انسان، بدون شناخت این ساختار، بیپاسخ خواهد ماند. امیرالمؤمنین(ع) درباره نقش کلیدی شناخت انسان و خودشناسی در حلّ معمّاهای خلقت چنین میفرماید:
"لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِمَعْرِفَةِ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْء؛2 نسبت به خویش جاهل نباش، که هرکس نسبت به خویش جاهل باشد، هیچ چیز را نمیشناسد."
در اینجا قصد نداریم مباحث انسانشناسی را به طور مبسوط بیان کنیم؛ فقط به میزان تناسب با بحثمان و با توجّه به محدودیتهای طبیعی مجلّه به طور اختصار و فشرده درباره ساختار وجود انسان بحث میکنیم.
انسان، در بعد گیاهی که شامل کمالات رشد، تغذیه، قدرت بدنی، تولید مثل، زیبایی و لطافت میباشد، با گیاهان برابر و همسان است. در بعد حیوانی نیز با حیوانات همسان است. کمالات حیوانی، بسیار است که ما فقط در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
شهوت جنسی، گرایش به جنس مخالف، همسرگزینی، تشکیل کانون گرم خانواده، داشتن احساسات و عواطف و تعهّدات خانوادگی، تلاش برای اداره و رفاه خانواده، زندگی اجتماعی، کسب جایگاه و مقام در زندگی اجتماعی، شغل، تفریح، مسکنگزینی، خدمت به خانواده و همنوع و غیر همنوع، تربیتپذیری، امانتداری، وفاداری، غیرت ناموسی، حیا و مخفی نگه داشتن روابط جنسی و دفع ادرار در اکثر موارد، داشتن قوّه غضب به معنای دفاع از حریم خود و همنوع و غیر همنوع در مقابل خطرات و ناملایمات و...
انسان در بُعد عقلانی که طالب علم و کشف حقایق وجود است، با فرشتگان و جنّها مشترک است.
تا اینجا، نقاط اشتراک انسان با سایر موجودات را به طور بسیار فشرده خواندیم؛ امّا شرافت و برتری انسان به اینها نیست. قطعاً در انسان چیز دیگری وجود دارد که او را غایت خلقت آسمان و زمین قرار داده است.
آنچه در انسان موجب برتری او بر سایر مخلوقات شده، قوّه پنجمی در ساختار وجود او، به نام قوّه عقل یا قوّه تجرّد است. انسان به واسطه برخورداری از این قوّه، بر خلاف سایر مخلوقات خداوند، دارای ظرفیّت نامحدود برای کسب کمالات و رشد نامحدود میباشد. این قوّه همان نفخه یا روح الهی است که قرآن از آن، به نفخه خدا یاد میکند که پس از دمیده شدن آن در انسان، ملائکه نیز مأمور به سجده بر انسان شدند. در سوره «حجر» و «ص»، خداوند خطاب به فرشتگان چنین میفرماید:
"فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدین؛3 هنگامی که پیکر او را کامل کردم و از روح خودم در او دمیدم، به او سجده کنید"
وجود همین نفخه الهی، موجب میشود که انسان طالب و عاشق کمال مطلق و بینهایت، یعنی الله شود. الله همان هستی نامحدود و مطلق است که همه کمالات را به طور نامحدود و مطلق، داراست و انسان با وجود قوّه عقل، عاشق چنین موجودی میشود.
بنابراین میتوان درباره انسان و مراتب وجود او چنین گفت: اله و معشوق انسان در مرتبه گیاهی، کمالات گیاهی است.
اله و معشوق انسان در مرتبه حیوانی، کمالات حیوانی است. اله و معشوق انسان در مرتبه عقلی، علم و معقولات است. اله و معشوق انسان در مرتبه انسانی، کمالات مطلق، یعنی الله است.
گزاره «لااله الاالله» که پایه اصلی تمام معارف الهی و آموزههای انبیاست، مربوط به بخش انسانی و قوّه عقل انسان است وگرنه در هر یک از مراتب پایینتر، انسان، خود، مطلوب جداگانه و مناسب خود را دارد. لااله الاالله، یعنی برای انسان هیچ معبود و معشوق و مطلوبی وجود ندارد، مگر کمال مطلق و بینهایت که همان الله تبارک و تعالی است. الله، به هیچ وجه اله و معشوق بخشهای پست و پایینتر انسان قرار نمیگیرد. گزاره لااله الاالله، خبر از موجودی با عظمت و با کرامت میدهد که الله تبارک و تعالی، غایت و معشوق اوست. این موجود با عظمت، انسان است.
انشاءالله در بخش بعدی به شرح بیشتری از حقیقت انسان و نیاز او به عقیده و معنویت میپردازیم.
اخلاق و تربیت
با توجّه به آنچه که درباره انسان و غایت او در بخش عقیده و معنویت گفتیم، بهتر میتوانیم درباره اخلاق، تربیت و ضرورت آنها در سبک زندگی و خانواده مهدوی سخن بگوییم. از آنجا که انسان، غایت و هدفی بینهایت دارد، جهتگیری اخلاق و تربیت او نیز به همین سوست. انسان در ذات خود، طالب قُرب و شبیه شدن به معشوق خویش، یعنی الله است. انسان بدون اخلاق الهی و انسانی، هرگز به معبود و معشوق خویش، یعنی الله نزدیک نخواهد شد و از کمالات نامحدود او بهره نخواهد برد. اینجاست که به رمز این فرمایش رسول اکرم(ص) پی میبریم که فرمودند:
"تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه؛4 به اخلاق خداوند متخلّق شوید."
هدف از اخلاق و تربیت در اسلام، با آنچه که ما در بسیاری از مکاتب اخلاقی بشری میبینیم، بسیار متفاوت است. چنین مکاتبی، انسان را در حدّ یک حیوان خوب و متمدّن میبینند؛ ولی مکتب اخلاقی و تربیتی اسلام، به انسان به عنوان یک مظهر خداوند و یک خلیفه الهی و یک انسان الهی مینگرد. به همین دلیل، پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
"إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق؛5 این است و جز این نیست که من برای به پایان رساندن مکارم اخلاق، مبعوث شدم."
اسلام فقط به دنبال تربیت نازل اخلاقی انسان نیست؛ بلکه اوج اخلاق و بزرگواریهای اخلاقی و به عبارت بهتر، اخلاق خداوند را بر سر راه انسان قرار میدهد و او را به همین اندازه، بزرگ و نامحدود تربیت میکند. هدف از اخلاق در اسلام، رشد انسان تا مرحله دوستی و قرب خداوند و رسیدن به مقام خلافت الهی است. به همین دلیل نیز نیازمند به یک الگوی معصوم، یک خلیفه الهی و یک انسان کامل است.
ما در اینجا، در صدد بیان مبسوط مسائل اخلاقی نیستیم؛ بلکه به تناسب بحث سبک زندگی و خانواده مهدوی، به مباحثی میپردازیم که نیاز یک خانواده مهدوی و منتظر است.
تربیت و اخلاق در یک خانواده مهدوی، با آرمانها و نیز هدف مقدّس حضرت صاحبالزّمان(عج) هماهنگی دارد. در تربیت و اخلاق مهدوی، اعضای خانواده برای قرب و انس با حضرت، یاری و خدمت به ایشان، ساخته میشوند. تربیت و اخلاق که انسان را به انس با ایشان و یاری و خدمت به آن حضــرت نرساند، تربیتی صوری و شیطانی است که فقط ظاهری فریبنده و باطنی بسیار زشت و خطرناک دارد.
چطور ممکن است که انسان نماینده خداوند در روی زمین، امام خویش را تنها بگذارد و از یاری و خدمت به او خودداری یا غفلت کند و با اینحال، به قرب الهی و هدف خلقت خویش نایل شود؟ امام علی(ع) درباره وضعیت امام زمان(عج)در میان شیعیان چنین میفرمایند:
"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِید؛6 صاحب این امر، طرد شده، آواره، تنها و یگانه است."
این الفاظ کمرشکن و کشنده درباره حضرت مهدی(عج)، موجب میشود تا تربیت و اخلاق مهدوی و سبک زندگی یک منتظر، در جهتی باشد که اعضای خانواده، همگی در برطرف شدن این حالات غمانگیز، مؤثّر و فعّال باشند.
مهمترین شاخصه و نیاز یک خانواده مهدوی در درجه نخست، داشتن یک عقیده محکم و برخورداری از معنویت و انس با حضرت است که این بحث را در قسمت اوّل، یعنی عقیده و معنویت، پی خواهیم گرفت.
پس از آن، اعضای خانواده باید از خلقیّات و تربیتی برخوردار باشند که عضویت در لشکر حضرت را برای آنها ممکن و آسان کند که إنشاءالله در شماره بعد، به مهمترین آنها خواهیم پرداخت.
اقتصــاد خانواده
در شماره گذشته مجلّه، علاوه بر بحث مختصری که ما درباره جایگاه اقتصاد تقدیم کردیم، مباحث بسیار خوب و جالبی تحت عناوین «غذای حلال، پلّه اوّل کمال»، «مراقب حلق خود باش» و «پیامدهای لقمه حرام»، تقدیم به خوانندگان عزیز شد. ما دیگر آن مباحث را تکرار نمیکنیم؛ مگر از جهاتی دیگر که لازم باشد.
ساختار وجودی انسان به گونهای است که همه قوا و مراتب نفس انسان در سایر قوا و مراتب تأثیرگذار هستند.
بدن انسان یک امر کاملاً جدا از نفس انسان نیست؛ بلکه یکی از مراتب نفس و مرتبه نازله آن محسوب میشود. به همین دلیل یک دسته از بیماریهایی که ظاهراً روحی هستند، در حقیقت به وضعیت بدنی انسان مربوط میشود. به همین دلیل، به آنها بیماری روانتنی میگویند.
کمبود بعضی از عناصر در خون انسان از قبیل روی، آهن و ... یا کمخونی، آثار روحی آزاردهندهای در انسان ایجاد میکند یا تغذیه موادّ مختلف، حالات متفاوتی را در نفس انسان، به وجود میآورد. همه اینها به سبب وحدت نفس انسان یا وجود قوای مختلف است. پس آنچه درباره تأثیر اقتصاد و از جمله حلال و حرام بودن لقمه میخوانیم و میشنویم، به این حقیقت که عرض کردیم، باز میگردد. لقمه حلال یا حرام، افکار و خیالات متفاوتی را در نفس ایجاد میکند و اینها نیز به نوبه خود، در فهم و دریافتهای انسان و پس از آن در تصمیمات و عملکردهای او تأثیر قطعی و مسلّم دارند.
تأکید بر وجوب حلالخوری و لزوم پرهیز از درآمد حرام و حرامخواری، به سبب تأثیرات شگرف آنها در روحیات و عملکرد انسان است. بنابراین مبالغه نکردهایم اگر بگوییم: لقمه و درآمد، انسانساز است و علاوه بر کیفیّت زندگی دنیایی انسان، در آخرت نیز سرنوشت او را تعیین میکند.
این آثار شگرف، فقط به لقمه و درآمد، وابسته نیست؛ بلکه حلال بودن و حرام بودن در تمام افکار، نیّات و عملکردهای انسان نیز وجود دارد و دارای آثار عمیق میباشد. اساساً خانواده مهدوی نسبت به حلال و حرام بودن در هر چیزی، از جمله لقمه و درآمد، مراقبت و حسّاسیت دارد، از حرام پرهیز میکند و به دنبال امور حلال و خداپسند است.
یکی از مواردی که در مورد حلال بودن و حلال شدن درآمدها، روی آن بسیار تأکید شده و در اسلام از واجبات است، پرداختن خمس و زکات میباشد.
در «قرآن کریم» آیات زیادی به وجوب پرداختن زکات و نیز خمس اختصاص داده شده است. همچنین روایتهای زیادی در این موضوع وارد شده است.
قرآن کریم درباره خمس میفرماید:
"وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه؛7 بدانید که هر چه غنیمت به دست آورید، همانا یک پنجم آن برای خداوند و رسول خدا و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید."
خمس به هر گونه درآمدی که از طریق فعّالیت اقتصادی حاصل میشود، از قبیل مشاغل حلال، معادن، غواصّی، تجارت و... تعلّق میگیرد. چون زکات بر سادات فقیر حرام است، باید از طریق خمس، نیازهایشان تأمین شود؛ بنابراین خمس به دو بخش (سهم) تقسیم میشود: سهم امام، که مصارف عامّه و خیریّه دارد و سهم سادات که به نیازمندان، از سادات تعلّق میگیرد.
خمس، طبق قانون اسلام و فقه شیعه به امام جامعه، ولیّ فقیه، مرجع تقلید، مجتهد عادل یا نمایندگان آنها پرداخته میشود. درباره زکات نیز دهها آیه در قرآن کریم وجود دارد که همیشه آن را در کنار وجوب نماز قرار داده است تا بفهماند در ارتباط با خداوند، بدون ارتباط صحیح با بندگان او و بدون در نظر گرفتن نیازمندان جامعه، نجاتبخش انسان نیست.
وجود مقدّس امام زمان(عج) درباره کسانی که از پرداختن خمس خودداری میکنند، میفرماید:
"مَنْ أَكَلَ مِنْ أَمْوَالِنَا شَيْئاً فَإِنَّمَا يَأْكُلُ فِی بَطْنِهِ نَاراً وَ سَيَصْلَى سَعِیر؛8 هر کس چیزی از اموال ما را بخورد، پس همانا شکم و درون خود را از آتش پر کرده است و به زودی در آتش افکنده خواهد شد."
رسول اکرم(ص) درباره زکات چنین میفرمایند:
"الزَّكَاةُ قَنْطَرَةُ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَدَّاهَا جَازَ الْقَنْطَرَةَ وَ مَنْ مَنَعَهَا احْتَبَسَ دُونَهَا، وَ هِيَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّب؛9 زکات، پل اسلام است. کسی که آن را بپردازد، از پل بگذرد و هر کس نپردازد، از عبور او جلوگیری میشود. زکات، خشم پروردگار را فرو مینشاند."
امام صادق(ع) میفرمایند:
" مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنَ الزَّكَاةِ وَ مَا تَهْلِكُ عَامَّتُهُمْ إِلَّا فِیهَا؛10 خداوند، که نامش بلند باد! چیزی سختتر از زکات بر این امّت واجب نکرد و عموم آنان جز در این مورد هلاک نمیشوند."
امام رضا(ع) درباره کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد، میفرمایند:
"مَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُه؛11 هرکس نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش پذیرفته نیست."
پینوشتها:
1. سوره بقره، آیه 29.
2. غرر الحكم و درر الكلم»، قم، دارالکتب اسلامی، ص 755.
3. سوره حجر، آیه 29.
4. بحارالأنوار»، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج 58، ص 129.
5. همان، ج16، ص 210.
6. كمال الدّین و تمام النّعمه»، تهران، اسلامیه، ج 1، ص 303.
7. سوره انفال، آیه 41.
8. بحارالأنوار»، همان، ج 53، ص 183.
9. میزان الحکمه»، ج 5، ص 2182.
10. همان.
11. همان.
منبع: موسسه موعود عصر
پایان پیام/
نظر شما