خبرگزاری شبستان – گروه اندیشه: به مناسبت فرا رسیدن دوازدهم فروردین ماه، سالروز تاسیس جمهوری اسلامی ایران با عبدالوهاب فراتی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در خصوص تفاوت گفتمان جمهوری اسلامی ایران با گفتمان سایر جمهوری های رایج در جهان گفتگویی انجام داده ایم؛ مشروح گفتگوی ما با این کارشناس اندیشه سیاسی اسلام و مولف کتاب "اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)" از نظرتان می گذرد:
تفاوت گفتمان جمهوری اسلامی ایران به وِیژه در مسائلی همچون دموکراسی با سایر جمهوری های رایج در سطح جهان را در چه ابعادی می بینید و آیا اساسا در این زمینه وجه تمایزی می توان برای جمهوری اسلامی ایران قائل بود یا خیر؟
وقتی از گفتمان اسلامی صحبت می کنیم، در حقیقت از اندیشه ای ناب و آرمانی سخن به میان می آید که انقلاب اسلامی در طول آن بوده است؛ هر چند این اندیشه آرمانی در عرصه عمل دچار افت و خیز بوده و ممکن است بعضا مورد نقد قرار گرفته باشد اما به دلیل سخن گفتن از گفتمان اسلامیت، بیش از آنکه ناظر به امر واقع باشد، ناظر به واقع امر است. به همین دلیل صحبت هایی که در این باره مطرح می شود، سخن از گفتمانی است که در فرجام انقلاب اسلامی آرزوی همگان بود و اتفاق افتاد.
اما خودِ گفتمان انقلاب یک مدلول معرفتی و تئوریک داشت مبنی بر اینکه انقلاب اسلامی واجد یک تئوری پردازی مشروع از میان گزاره های دینی بود؛ به عبارت دیگر ویژگی اسلامی بودن این انقلاب اقتضا می کرد یک نظریه درون دینی در باب مشروعیت سیاسی تولید و بیان شود که این نظریه، بعدها در قالب قانون اساسی به جمهوری اسلامی تعبیر شد.
حال خودِ جمهوری اسلامی در واقع یک ترکیبی بود که ظاهرا سابقه ای در کشورهای اسلامی نداشت؛ ممکن است کلمه جمهوری یا جمهوری اسلامی در برخی از کشورهای آن زمان وجود داشت، اما فاقد یک عقبه تئوریک در گفتگوهای فقهی بود، اما جمهوری اسلامی که در پرتو انقلاب اسلامی مطرح شد، در حقیقت یک تئوری مستدل بر سنت فقهی داشت که تلاش می کرد از درون آن، مشروعیت سیاسی را برای دولت برآمده از انقلاب تدارک ببیند.
این نظریه که همان نظریه جمهوری اسلامی است، در واقع معتقد بود که مشروعیت سیاسی واجد دو رکن اساسی است.
این دو رکن کدام است؟ لطفا اشاره بفرمایید.
نخستین رکن در واقع بحث اسلامیت بود و دومین رکن، بحث رضایت و اقبال مردم. در این تئوری گفته می شود طبق ادله موجود در منابع اسلامی، این فقیه است که اهلیت دارد بر امور نوعیه مردم حکومت کند. به عبارت دیگر ولایت فقیه بر امور نوعیه مردم نسبت به ولایت دیگران شرعی تر و نافذتر است.
مراد از نصب ولایت فقیه در نظریه های مربوط به ولایت فقیه، اهلیت است در واقع فقیه تا زمانی که مردم به او اقبال نمی کردند و به حکومت راضی نبودند، نمی توانست تشکیل حکومت دهد یا به عبارت دیگر وجوب قبلی حکومت بر فقیه بدون رضایت و اقبال مردم به مرحله تنجیز (قطعیت) نمی رسید.
به دیگر سخن، در واقع رضایت و اقبال مردم از عناصر و ارکان پیشامنصب فقیه به شمار می رفت نه شرایط پس از منصب تا بحث مشروعیت و مقبولیت مطرح شود. اساسا بخشی از مشروعیت دولت فقیه، وابسته به اقبال و رضایت مردم بود به همین دلیل حکومت از نظر امام (ره) دو دسته بود یا دولت شرعی یا دولت غیرشرعی.
دولت شرعی، دولتی بود که واجد این دو صفت بود یعنی اهلیت به اضافه رضایت و اقبال مردم؛ و دولت غیرشرعی، دولتی بود که فاقد این دو عنصر بوده به همین دلیل در گفتمان جمهوری اسلامی، دموکراسی از همان ابتدا در نظریه امام خمینی (ره) وجود داشت و نقش مردم در بنیان مشروعیت جمهوری ترسیم شده بود.
با این توصیف گفتمان انقلاب اسلامی باید تفاوت قابل توجهی با دیگر گفتمان ها داشته باشد؛ این طور نیست؟
بله؛ گفتمان جمهوری اسلامی ایران، دو تفاوت با گفتمان های رقیب دارد؛ نخست در گفتمان های دموکراتیک غربی، اساسا چیزی جز رضایت مردم مبنای مشروعیت نیست اما در گفتمان جمهوری اسلامی علاوه بر رضایت و اقبال مردم، عنصری جدید دخیل داده شده بود که آن اهلیت حاکم و شرایط خاص حاکم اسلامی است.
دیگر گفتمان رقیب، گفتمان اهل سنت بود. آنها نیز در گذشته شرایط خاصی مانند شیعه برای حاکم اسلامی تعریف کرده بودند اما بنا به دلایلی در طول تاریخ از این روش عدول کردند. به طور مثال اگر زمانی قریشی بودن را شرط امیر یا خلیفه بودن می دانستند، آن را دیگر به کنار گذاشته بودند. یا بر فرض، عالم و مومن بودن در برخی ادوار کنار گذاشته شد اما در گفتمان جمهوری اسلامی ایران در شرایط حاکم اسلامی به هیچ وجه کوتاهی صورت نگرفت.
بحث آزادی چطور؟ آیا می توان تفاوتی میان آزادی در نظر گرفته شده در گفتمان جمهوری اسلامی با گفتمان های رقیب قائل شد؟
بله؛ در بحث آزادی نیز در واقع می توان گفت گفتمان جمهوری اسلامی معتقد بود که آزادی تنها یک محدودیت های خاص دارد که در درون این محدودیت ها باید تفکر آزاد شکل گیرد و معتقد بود تمام موانع فراروی آزادی باید برچیده شود. (اینکه میان محدودیت ها تمایز گذاشته می شود، به دلیل آن است که آزادی یکسری محدویت ها و موانع دارد.)
محدویت ها مانند اینکه فرض کنید ارتداد یا نشر افکار یا کتب ضاله محدویت به شمار می رفت و گفتمان جمهوری اسلامی غیر از این محدودیتی برای آزادی بیان و اندیشه معتقد نبود و البته این محدودیت را هم تحت قواعد خاصی تعریف کرده بود که دچار هرج و مرج و قرائت های مختلف نشود.
در درون این محدودیت ها آزادی رواج می یافت. به تعبیر مرحوم شهید مطهری در جمهوری اسلامی همه چیز باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد و انسان آزادانه پیرامون همه مسائل زندگی خود بیندیشد، حتی از وجود خدا تا مسائل جزئی. همچنان که در ادوار گذشته تاریخ اسلامی فرقه ها و گروه های فکری راجع به همه موضوعات مذهبی، مباحثه و مجادله می کردند و بنای یک تمدن اسلامی را بنیان نهادند.
از این رو، شهید مطهری تاکید می کرد به لحاظ آزادی باید به مرتبه ای مانند دوره ولایتعهدی امام رضا (ع) برسیم که یک منکر خدا در یک جلسه عمومی حاضر شود و انکار خدا را مطرح کند و ادله خود را بیان داشته باشد و (حتی در مسجد خدا نیز این مسائل و مباحث افتاق افتاد) اما از آن طرف نیز کسی مانند امام رضا (ع) پاسخ او را بدهد.
بنابراین، جمهوری اسلامی این گفتمان آزادی را درونِ محدودیت های اندک اما در فراخ موضوعات بسیاری می پذیرفت که فکر می کنم این به خصیصه شیعه باز می گشت که آزادانه تفکر خود را بیان می کرد و تاوان این مساله را در طول تاریخ پرداخته بود.
این آزادی در گفتمان یک خصلت خاصی داشت که گفتمان جمهوری اسلامی در محدودیت های شرعی و حقوقی تعریف می کرد و بدین صورت خود را متمایز با سایر گفتمان ها قرار داد.
پایان پیام/
نظر شما