به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام مهدی دانشمند، امروز یکشنبه 16 فروردین 1394 در حسینیه بنی فاطمه تهران گفت: علمای اخلاق درباره مراحل سیر و سلوک نظرات متفاوتی دارند، عده ای سه مرحله، گروهی هفت مرحله، برخی 40 و دسته ای دیگر 70 مرحله برشمرده اند. تعدادی از علمای اخلاق مانند ملااحمد نراقی نیز 110 قدم برای نردبان سیر و سلوک مطرح کرده اند.
وی با بیان اینکه تمام علمای اخلاق اولین مرحله سیر و سلوک را یقضه دانسته اند، خاطرنشان کرد: رسیدن به یقضه (بیداری) لطف خداوند است، یعنی با وجود اینکه مطالعه کتاب و رفتن به کلاس استاد در طی مراحل سیر و سلوک اثر دارد اما تا لطف خداوند نباشد یقضه ای حاصل نمی شود.
خطیب این مجلس افزود: روزی از استادم پرسیدم چرا امام حسین (ع) در گودال قتلگاه فرمودند "هل من ناصر ینصرنی"، استادم فرمود همین عبارت هل من ناصر ینصرنی قیس و اسعد را که دارای شناسنامه بسیار بدی بودند، زنده کرد. این دو برادر انتخاب شده بودند که ابا عبدالله (ع) را در گودال قتلگاه به قتل برسانند اما چنان کلام حضرت بر آن دو اثر گذاشت که به یقضه رسیدند. قیس از برادر دیگرش اسعد پرسید تا به حال با چه کسی می جنگیدی برادر دیگر پاسخ داد با حسین اولی گفت مگر حسین نوه رسول الله نیست، این دو برادر نزد عمر سعد آمدند و او پرسید چرا کار را تمام نکردی، قیس و اسعد آمدیم کار تو را تمام کنیم و شروع به جنگیدن کردند تا اینکه تیراندازان آن دو را تیرباران کرده و به شهادت رساندند.
حجت الاسلام دانشمند با اشاره به اینکه عاقبت به خیر اشخاصی مانند قاسم جیگرگی، مصطفی دیوونه، رسول ترک، حر ریاحی و امثالهم در نتیجه لطف خداوند است، تصریح کرد: چون خداوند گوهری به نام ادب را در وجود این اشخاص دید چشم آنها را باز کرد.
وی ادامه داد: قاسم جیگرگی فردی لات، چاقوکش و عرق خور بود اما چون محرم می شد دهانش را آب می کشید و مشغول خدمت به مجلس امام حسین(ع) می شد. او علمدار هیئتی شد که هزاران نفر در آن حضور می یافتند و مردم تا متوجه شدند قاسم جیگرگی علمدار هیئت است کم کم از آن هیئت رفتند تا اینکه هیئت امنا تصمیم گرفتند ماجرا را با قاسم در میان بگذارند. اعضای هیئت امنا به منزل او رفته و یکی از پیرمردها گفت قاسم! حسین را دوست داری پرسید کدام حسین را می گویی پیرمرد گفت امام حسین(ع) را می گویم قاسم جیگرگی گفت چه کسی امام حسین(ع) را دوست ندارد جانم به فدای او پیرمرد پرسید دوست داری جلسه امام حسین(ع) شلوغ باشد یا خلوت قاسم گفت دوست دارم شلوغ باشد پیرمرد سوال ها را پرسید و سرانجام گفت وقتی از مردم سوال کردیم که چرا دیگر به هیئت ما نمی آیید گفتند به هیئتی که قاسم جیگرگی علمدار آن باشد نمی آییم قاسم در حالی که متاثر شده و گریه می کرد گفت به مردم بگویید دیگر من نمی آیم ولی شما به هیئت بیایید وقتی محرم شد قاسم در زیرزمین خانه اش پرچم سیاهی نصب کرد و مشغول عزاداری شد چند روز از محرم به همین منوال گذشت تا اینکه تا روز پنجم اعضای هیئت امنا گریه کنان به همدیگر می گفتند دیشب خواب دیدیم که امام حسین (ع) فرمودند شما چه کاره هستید که به کسی بگویید به هیئت بیاید یا نیاید اعضای هیئت امنا که بسیار از این خواب متاثر شده بودند به درب خانه قاسم رفتند بچه او را در را باز کرد و گفت بیایید که پدرم دیوانه شده و خودش را به در و دیوار می زند از قاسم پرسیدند چرا این کار را می کنی و او گفت امام حسین (ع) دیشب در خواب به من فرمودند قاسم تو که محرم و صفر به خاطر ما گناه نمی کنی چرا در 10 ماه دیگر سال گناه می کنی و من به حضرت گفتم بنده ضعیف النفس هستم مرگ مرا در عاشورا قرار بده صبح عاشورا هیئتی ها هرچه انتظار کشیدند قاسم نیامد وقتی به درب خانه اش رفتند متوجه شدند او مرده است.
حجت الاسلام دانشمند با بیان اینکه خداوند ارحم الراحمین و ستارالعیوب است، اظهار کرد: امام صادق (ع) فرمودند خداوند در طول عمر یک فرد تنها یک ملک برای نوشتن گناهان او قرار می دهد اما به ازای هر روز یک ملک متفاوت برای نوشتن خوبی های انسان قرار می دهد. خداوند در روز قیامت می گوید چگونه شهادت این همه ملک را قبول نکنم و تنها شهادت یک ملک را که بدی های بنده ام را نوشته است قبول کنم.
وی در پایان گفت: خداوند سراسر رحمت است و باید مردم را در چنین مجالسی امیدوار کرد نه اینکه از خدا ترساند.
پایان پیام/
نظر شما