به گزارش خبرگزاری شبستان، دکتر محسن اسماعیلی عضو شورای نگهبان در سلسله جلسات شرح نهجالبلاغه در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی تهران با قرائت بخشی از نامه 69 نهج البلاغه گفت: حضرت امیر، ارواحنا لتراب مضجعه الفداء، فرمودند: از سه نوع عمل بر حذر باشید و بترسید؛ سه نوع کاری که مبتنی بر پرسش انسان از قلب و دل و فطرت خود انسان است: اول از خودت سوال کن آیا اگر همین عمل را دیگران انجام دهند، می پسندی؟ اگر نه؛ از آن برحذر باش. ملاک دوم اینکه از خودت سوال کن آیا این کار را حاضری علنی و در مقابل چشم دیگران انجام دهی یا فقط در خفا آن را انجام می دهی؟ اگر علنی آن را انجام نمی دهی، مخفیانه هم آن را انجام نده. این دو بخش را قبلا خوانده بودیم. نوع سوم از کارهایی که باید از آنها بر حذر باشیم این است: فرض کنید دیگران از آن کار مطلع شدند و از شما پرسیدند که چه کسی آن کار را انجام داده؟ شما؟ اگر مسئولیت انجام آن را می پذیری و به آن افتخار می کنی؛ برو انجام بده. اما اگر وقتی سوال کنند، به دست و پا می افتی و آن را انکار می کنی، و یا عذرخواهی می کنی؛ در این صورت آن را انجام نده و اجتناب کن و بر حذر باش.
وی با بیان اینکه خداوند فطرت انسان را طوری آفریده که قادر به درک حسن و قبح اعمال است، خاطرنشان کرد: خیلی اوقات ما در طول شبانه روز با کارهایی مواجه می شویم که مردد هستیم آیا می توانیم آن ها را انجام دهیم یا خیر؟ یک وقت هست که قبح عقلی یا عرفی و یا شرعی کار برای ما معلوم است و جای تردید نیست. اما خیلی وقت ها قبح عمل برای ما معلوم نیست و مردد هستیم. اهل دل و اهل ذکر و اهل تدبیر و نصیحتی هم در دسترس نیست تا مشورت کنیم. انسان می تواند از آن قاضی صادق درونی خودش سوال کند.
مفسر نهج البلاغه با اشاره به اینکه حضرت امیر فرمودند: ««واحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ أَوِ اعتَذَرَ مِنْهُ: از انجام دادن هر کاری که اگر از صاحب آن سوال کنند، به «انکار» یا «اعتذار» می افتی، اجتناب کن»، تصریح کرد: این کلام یک راهنمایی کاربردی بسیار خوبی برای ما در زندگی است که در آن چند نکته وجود دارد: «انکار» که از ماده «نَکَرَ» یا «نُکر» (هم بر وزن فَرَس آمده و هم بر وزن قفل) به معنای نشناختن است. منکِر یعنی کسی که چیز دیگری را نمی شناسد. وقتی من با کسی مواجه شوم و هویت واقعی او را نشناسم، در زبان عربی می گویند که من منکِر او هستم. اصل ریشه انکار به معنای عدم معرفت است؛ ولی استعمالش غالبا برای جایی است که می شناسد و خود را به نشناختن می زند. نمی خواهد زیر بار شناخت و یقین خودش برود. نمی خواهد مسئولیت قبول کند. اینکه قرآن درباره «نعمت» از واژه انکار استفاده می کند از همین روست مثلا در آیه 83 سوره نحل: «یعرفون نعمت الله ثمّ یُنکرونها»؛ نعمت های خدا را می شناسد و می دانند که این ها را چه کسی داده ولی با این حال خودشان را به نفهمی می زنند و انکار می کنند.
وی ادامه داد: انکار خدا و قیامت هم به همین دلیل است. هیچ کس در عالم نیست که خدا را نشناسد. «خدا نشناس» نداریم؛ ولی کسی که خودش را به نشناختن بزند زیاد داریم. قرآن چندین آیه با این مضمون دارد که «وَلَئِنْ سَأَلْتهمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالْأَرْض وَسَخَّرَ الشَّمْس وَالْقَمَر لَيَقُولُن اللَّه فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛ ای پیامبر، اگر از همین هایی که خدا را انکار می کنند، سوال کنی که چه کسی خالق آسمان و زمین است و چه کسی خورشید و ماه را مسخر کرده است؛ «َليَقُولُن» (سه تاکید دارد)، حتما حتما حتما می گویند: الله. در آیه نفرموده «لَيَقُولُن اله»؛ گفته «َيَقُولُن الله». نمی گویند یک خدایی هست که آفریده؛ بلکه می گویند «الله». یعنی خدا را خوب می شناسند. دقیق می شناسند ولی انکار می کنند. هیچ کس نیست که خدا را نشناسد.
اسماعیلی با بیان اینکه «کفر» به معنی پوشاندن است و در عربی به «لیل» یا شب، «کافر» می گویند؛ چون شب با تاریکی خودش همه چیز را می پوشاند، خاطرنشان کرد: در عربی به «زارع» یا کشاورز، «کافر» هم می گویند؛ چون بذر را زیر خاک می پوشاند. می داند که بذر زیر خاک است؛ ولی می پوشاند. «کفر» به معنای پوشاندن با علم است. با اینکه نفس و جانشان یقین دارد ولی انکار می کنند: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ ریشه اصلی «انکار»، نشناختن است؛ گرچه غالبا برای جایی به کار می رود که فرد می شناسد و خود را به نشناختن می زند. بنابراین انکار برای وقتی است که انسان خود را به نفهمی و نادانی می زند. حضرت می فرماید: کاری نکن که بعدا انکار کنی. خودت می دانی که مرتکب شده ای و بد است ولی انکار می کنی!
وی افزود: «اعتذار»، یعنی عذرخواهی، مانند انکار است. «عُذر» یعنی حجت و دلیلی که شخصِ فاعل برای کارش می آورد تا بگوید بد کردم؛ بگوید چاره ای نداشتم تا تبرئه شود. پس کسی که عذرخواهی می کند، خودش می داند که بد کرده است. می خواهد بگوید در انجام این کار بد بی تقصیر بوده و مجبور بوده و... . «عذر» نسبت به گذشته است. حال اگر شخص عذرخواه، تصمیم بگیرد که دیگر تکرار نکند، به آن «توبه» می گویند. «توبه» یعنی عذرخواهی از گذشته به همراه عزم برای عدم تکرار در آینده. هر اعتذاری توبه و انابه نیست؛ ولی هر توبه و انابه ای باید اعتذار داشته باشد. توبه، نَدم از گذشته به همراه عزم برای عدم عود در آینده است.
استاد اسماعیلی با بیان اینکه حضرت می فرمایند کاری که تو را مجبور به انکار و اعتذار می کتد، انجام نده، اظهار داشت: چرا حضرت چنین حرفی می زنند: چون همین انکار و اعتذار دلیلی برای بد بودن آن کار است. اشاره به احکام عقلی است. تعبد نیست. این ملاکی که حضرت می فرمایند برای تشخیص بد بودن یک کار است.
وی ادامه داد: در روایات می فرمایند که انکار کردن خیلی بدتر است. چرا؟ چون انکار کردن نشانه این است که عامل یا قبح عمل را باور ندارد و یا اگر قبح آن را قبول دارد، قصد ترک کردن آن را ندارد. انکار نشانه اصرار است؛ و گرنه، اگر یقین داری که کار بدی است و نمی خواهی تکرار کنی، چرا انکار می کنی؟ عذرخواهی کن. چقدر زیبا فرموده است امیرالمومنین که «المعذره برهان العقل»؛ عذرخواهی و پوزش طلبی نشانه خردمندی است. کسی که عقل دارد، می فهمد که کاری که کرده بد بوده و قصد ترک آن را دارد. لذا عذرخواهی می کند. مفسر نهج البلاغه گفت: حضرت در روایت دیگری می فرماید: «الاقرار اعتذار، الانکار اصرار». اقرار کردن خودش نوعی عذرخواهی است و انکار نشانه اصرار بر موضع است. انکار نشانه بی عقلی است. عاقل کار بد را تکرار نمی کند. کسی که انکار می کند، هم کار بد کرده، هم دروغ می گوید و هم قصد تکرار آن عمل بد را دارد.
وی با تأکید بر اینکه انکار از اعتذار بدتر است، تصریح کرد: اولا اعتذار نشانه این است که قبول داری که کار بدی کردی. خوب چرا کار بد انجام دادی؟ در روایتی حضرت می فرمایند: «ایاک و ما تعتذر منه فانه لا یعتذر من خیر»؛ از کازهایی که شما را مجبور به عذرخواهی می کند بپرهیزید؛ چرا که کسی از کار خوب عذرخواهی نمی کند. ثانیا اعتذار موجب شکسته شدن حرمت انسان و از بین رفتن کرامت و عزت نفسش می شود. وقتی من از کسی عذرخواهی می کنم، وظیفه اوست که عذرم را بپذیرد. دستور دین این است که من عذرخواهی کنم و او بپذیرد. اما به هر حال عذرخواهی باعث نوعی سرافکندگی است. یکی از علت های اینکه افراد عذرخواهی نمی کنند، سختی عذرخواهی است و برای همین انکار می کنند. دین نمی خواهد که مومن سرشکسته شود. وی افزود: مفضل ابن عمر می گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: «لا ینبغی للمومن ان یذل نفسه»؛ جایز نیست که مومن خودش را ذلیل کند. مفضل ابن عمر از امام می پرسد: «بم یضل نفسه؟» ؛ چکونه خود را ذلیل می کند؟ امام فرمود: «یدخل فیما یعتذر منه»؛ وارد کاری می شود که مجبور می شود از آن عذرخواهی کند. مومن عزتش مال خداست و از آن خودش نیست. کرامت را نباید از بین برد. در حکمت 329 نهج البلاغه هست که «الاستغناء عن العذر، اعز من الصدق به»؛ بی نیاز بودن از عذرخواهی عزت بخش تر از آن است که انسان صادقانه از کسی عذرخواهی کند. بعضی از عذرخواهی ها صادقانه نیست. حقه بازی است تا کلاه دیگری بگذارد. حضرت می فرمایند حتی اگر عذر موجه داشته باشی، گرچه عزت آور است، ولی این کجا و عزت ناشی از کار بد نکردن کجا.
وی در پایان با اشاره به اینکه در عذرخواهی، بخواهیم یا نخواهیم، باید گردنمان را در مقابل دیگران، کج، دست تمنا دراز و خواهش کنیم، اظهار داشت: انسان موحد باید کاری کند که جز در مقابل خدا دست دراز نکند و جز در مقابل خدا گردن کج نکند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ایاک و ما تعتذر منه فان فیه الشرک الخفی»؛ از کارهایی که مجبور به عذرخواهی می شوید، بپرهیزید؛ چرا که در آن شرک پنهان وجود دارد. کسی که عذرخواهی شما را می پذیرد نوعی سلطه به شما پیدا می کند. علو و سلطه فقط مال خداست. چرا انسان کاری کند که مجبور به عذرخواهی از بنده های خدا شود؟
نظر شما