خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: صحیفه سجادیه دعانامه ای بوده که امام سجاد (ع) با خودشان داشته و یک مقدار هم خواص اطلاع داشته اند تا زمان امام صادق (ع). این طور نبوده که بگوییم حالا محتوای دعاهای صحیفه یک بحثی بوده و امام می خواست در رسانه ها مطرح شود و حضرت مباحث عمومی را با آن نیت مطح کرده اند. بحث این جاست که شما نشسته ای در خانه، تک و تنها، حالا با بعضی از خواص هم در میان گذاشته ای. نشسته ای تک و تنها و در سرتاسر این دعای بیست و هفتم که برای اهل ثغور و مرزداران است برای نمونه یک حاجت و درخواست از مجموعه حوایج و درخواست های شخصی در آن نمی بینی ولو این حاجت ها و درخواست ها عرفانی باشد، ولو حتی استغفار باشد. دقت می کنید که کجا را زدم؟
امام دارد در مورد نکته مهم و ممتازی صحبت می کند و به من و شما می گوید اصلا متوجه هستی دنیای تو چی هست؟ متوجه هستی منافع و مضار تو با نشستن در غار و انزوا گزیدن حل نمی شود؟ تو در اجتماعی هستی به نام اجتماع مسلمین و امام زمان عصر دعا می کند برای مرزداران جامعه مسلمان، آن هم کِی؟ موقعی که حاکم آن زمان بنی امیه و بنی مروان است.
به گزارش سرویس قرآن و معارف، سید مجتبی حسینی، اندیشمند و کارشناس دینی در جلسه اول تشریح ابعاد دعای 27 صحیفه سجادیه - دعا برای مرزداران – در سال جدید به واکاوی فحوای این دعای ارزشمند امام سجاد علیه السلام پرداخته است. بخش نخست این نشست علاوه بر فرق و فاصله میان ادعیه امام معصوم علیه السلام با دعاهای دیگر به تشریح مفهوم ثغور یا مرز در صدر اسلام می پردازد. چکیده ای از این بحث در ادامه می آید.
نفسانیات ما در دعاها پیدا است
قبل از این که وارد مفاد دعای 27 صحیفه سجادیه شویم به چند نکته توجه کنیم. اول این که در مذاهب و مسلک ها که جنبه فردگرایی و باطن گرایی دارند در کتب دعا و مناجات و ارتباط هایی که بین انسان و خدا تعریف می کنند چند درصدشان وارد چنین مقوله هایی در دعا شده اند؟ یعنی تا این حد در موضوعات اجتماعی ریز شده اند؟ این یک چیزی است که می شود آمار گرفت. دعاهای آن ها عمدتا درباره خود، خانواده، عرفان و عوالم بالا است.
نکته جالبی است که نفسانیات هر چه بیشتر می شود دعاهای غیر ظاهری و غیر مادی هم به تبع آن بیشتر. اما ائمه ما که نفسانیت داشتند دعا برای بچه شان هم می کنند، دعا برای رزق هم می کنند، از آن سو می بینید در کار این دعاها، دعاهایی هم می کنند که حتی بزرگان عرفان معنی اش را نمی فهمند.
گاهی نفسانیات که در ما بالا می رود یک سری دعاها را حذف می کنیم. شما محتوای خیلی از این مناجات نامه ها را نگاه کنید. از خود آن مناجات نامه می شود فهمید طرف چند مرد حلاج است. این حرف ها واقعا حرف های تو بین خودت و خدا بوده با این ادبیات؟ البته عیبی هم ندارد و این ها جزو محصولات فرهنگی بشر است اما پرسش این است که شما هیچ وقت مشکل مالی در زندگی ات نداشتی که در متن دعایت بیاید؟ مشکل خانوادگی نداشتی؟ مشکل ملموس در زندگی ات نداشتی؟ پس چرا این ها در دعاهایت نیست؟ آنچه در این جا عرض می کنم یک مفهوم متدولوژیک است و خیلی دقیق. یعنی جایی که نفسانیات بیشتر است دعاهای این شکلی در آن کم تر است. ولی امام صادق و امیرالمؤمنین و امام سجاد علیهم السلام که در آن ها نفس به معنایی که ما مراد می کنیم وجود ندارد از این دعاها هم کرده اند. این تازه بحث های فردی است. بعد که نگاه می کنید بحث های عمومی و اجتماعی ندارد.
حتی یک حاجت شخصی در دعای 27 نمی بینید
صحیفه سجادیه دعانامه ای بوده که امام سجاد (ع) با خودشان داشته و یک مقدار هم خواص اطلاع داشته اند تا زمان امام صادق (ع). این طور نبوده که بگوییم حالا محتوای دعاهای صحیفه یک بحثی بوده و امام می خواست در رسانه ها مطرح شود و حضرت مباحث عمومی را با آن نیت مطح کرده اند. بحث این جاست که شما نشسته ای در خانه، تک و تنها، حالا با بعضی از خواص هم در میان گذاشته ای. نشسته ای تک و تنها و در سرتاسر این دعای بیست و هفتم که برای اهل ثغور و مرزداران است برای نمونه یک حاجت و درخواست از مجموعه حوایج و درخواست های شخصی در آن نمی بینی ولو این حاجت ها و درخواست ها عرفانی باشد، ولو حتی استغفار باشد. دقت می کنید که کجا را زدم؟
رفتار امام ما را از لاک انزوا بیرون می کشد
امام دارد در مورد نکته مهم و ممتازی صحبت می کند و به من و شما می گوید اصلا متوجه هستی دنیای تو چی هست؟ متوجه هستی منافع و مضار تو با نشستن در غار و انزوا گزیدن حل نمی شود؟ تو در اجتماعی هستی به نام اجتماع مسلمین و امام زمان عصر دعا می کند برای مرزداران جامعه مسلمان، آن هم کِی؟ موقعی که حاکم آن زمان بنی امیه و بنی مروان است. امام سجاد کِی امامت داشتند؟ زمانی که ایشان بودند سلطان آن زمان که عادل نبوده، امام معصوم که نبوده، اصلا معصوم پیشکش، سلطان عادل که نبوده. آن وقت در این شرایط امام برای مرزداران دعا می کند و عرض می کند: خدایا این چنین و آن چنان کن. آیا این رفتار منحصر به فرد امام برای ما تأمل و تفکر ایجاد نمی کند و ما را از لاکی که در آن خزیده ایم بیرون نمی آورد و ما را به نقاط درستی هدایت نمی کند؟ قطعا می رساند. توجه کنید که این رفتارها از یک امام معصوم سر می زند. اعمالش حجت و درس است. درست است آن زمان این دعا، دعای مخفی بوده و درس اجتماعی نبوده اما از زمان امام صادق علیه السلام عمومی و منتشر می شود.
تعریف مرز و ثغور در صدر اسلام با اکنون متفاوت است
اما برای این که دریافت بهتری از دعای امام برای مرزداران داشته باشیم اول باید ببینیم مراد از ثغور – مرزها - چیست؟ دقت کنید استنباط ما از مرزها با فهمی که در گذشته رایج بوده فرق می کند. جغرافیای سیاسی - اجتماعی زمان قبل منطبق بر فهم امروزی ما از این واژه نیست. در گذشته مرز بین جامعه مسلمان و غیر مسلمان را ثغور می گفتند. یعنی اگر امروز شاهد چند جامعه مسلمان هستیم ما مرز مشترک میان این جوامع را ثغر و ثغور نمی گوییم. ثغور آن مرزهایی انتهای جامعه مسلمانان است که آن طرف سرزمین های جامعه غیر مسلمان یا مشرک آغاز می شود.
حالا این که در سده های اخیر، کشورها یک سری مرزها را برای خودشان تعریف کرده اند آن مفهوم اولیه از مرز را ندارد. اصلا در صدر اسلام جغرافیای محلی یا قومی وجود ندارد. در واقع آن چیزی که در دعای امام سجاد برای مرزداران مطرح است مرز بزرگ جامعه مسلمانان است که آن طرف مرز مشرکان است و این طرف مرز مسلمانان. لذا اگر می خواهیم در این باره تطبیقی بدهیم متوجه باشیم که این تطبیق دادن ها، تطبیق دادن های ظریف و معنادار باشد نه تطبیق های ظاهری، صوری و فرمالیستی.
نام نبردن از سلطان واحد در خطبه ها معنای خروج داشت
آن موقع جامعه مسلمانان یک سلطان داشت و ممکن بود پیروان خیلی از مذاهب و آیین های مسلمانی، این سلطان واحد را قبول نداشتند مثل موقعی که ائمه ما هم بودند ولی سلطان کس دیگری بود. این طور هم نبوده مثلا شیعیان اختلاف رویه با سلطان نداشته باشند. در فرقه های دیگر هم کسان دیگری بوند که شیعه نبوند یا شیعه دوازده امامی نبوند و سلطان را قبول نداشتند اما آن سلطان، سلطان کل بوده و برای کل جامعه مسلمانان. زمانی بوده که زیدیه و اسماعیلیه و امامیه هم بودند و بسیاری از اهل سنت هم بین شان تفاوت های نحله ها و سبک ها بود و اگر کسی از این سلطان خارج می شد به او می گفتند خروج کرده است. بعضی از نشانه های این که سلطان، سلطان همه بوده این بود که در خطبه نمازجمعه در گوشه و کنار جامعه ای به این بزرگی از سلطان یاد می شد و اگر کسی می آمد در خطبه چیز دیگری می خواند به معنای خروج بود. شما نگاه می کنید می بینید فاطمی ها در مصر یا افراد دیگری در بعضی از قسمت های شمال ایران خطبه را به نام سلطان دقت نخواندند و مطرح شد و در تاریخ هم ماند که فلان کس یا گروه آمد خطبه خواند اما به نام آن شخص نخواند.
پایان پیام /
نظر شما