به گزارش خبرنگار شبستان، قرار است ده روز تابلوهای تبلیغاتی زبان به کام بگیرند و اینقدر توی گوشمان نخوانند که چه بخوریم، چه بپوشیم و چطور زندگی کنیم. قرار است ده روز صدای نخراشیده تابلوهای تبلیغاتی را از پس رنگ و لعابشان نشنویم و به جایش چشم بدوزیم به هنر که «زبان بیزبانی است و زبان همزبانی». این بار اما به جای موزه و نگارخانه و مانند آن، آثار هنرمندان نشستهاند روی بیلبوردهای تبلیغاتی پایتخت تا خیابانها و مردمهای سرازیر در آنها را آشتی دهند با رنگ و روحی که هنرمندان بر بوم ریختهاند. اتفاقی که میتوانست بیفتد اگر طرح، حرفهای، سنجیده و با دقت بر جزییات اجرا میشد.
اول آشنایی...
داستان این است که چند سال پیش سعید شهلاپور -یکی از اعضای شورای سازمان زیباسازی تهران که دستی بر آتش هنر دارد- پیشنهاد طرحی که این روزها با عنوان «نگارخانهای به وسعت یک شهر» اجرا میشود، ارایه میکند که به مرحله اجرا نمیرسد. بعد از ریاست جمال کامیاب بر این سازمان و تکرار چندباره طرح، اجرای آن را مجتبی موسوی میپذیرد. آن هم در شرایطی که اجرای طرح حداقل چهارماه زمان لازم بود و او چیزی کمتر از یک ماه فرصت داشت.
نه فصل بهار و نه ماه اردیبهشت انگیزه اجرای طرح با این سرعت نبودهاند. بلکه به گفته مدیر اجرایی این پروژه «اولا تراکم کاری هر کدام از این فضاهای تبلیغاتی در این ماه خلوتتر بود و از طرفی هم شرکتها اعلام کرده بودند که در این بازه زمانی امکان همکاری با این پروژه را دارند». هرچند تاخیر در اجرای طرح، امکان اجرا را به کلی از بین میبرد، اما تعجیل در اجرا صدماتی را نه به شکل اجرا که به هویت طرح وارد کرد.
ظرف و مظروف نامتناسب!
از آنجا که بیلبوردها و پرتابلها و عرشه پلها جای ثابتی دارند، امکان جانمایی دیگری برای گروه اجرایی وجود نداشته، اما انتخاب آثاری که با فضاهای نامبرده تناسب داشته باشند، امری است که در اختیار گروه بوده واز آن غفلت شده. این عدم تناسب با حاشیههای سفید که بیشتر از اثر دیده میشوند، بیشتر به چشم میآید.
به علاوه برای همه تابلوها فارغ از اینکه در خیابان نصب شدهاند یا بزرگراه یک الگو در نظر گرفته شده. حال آنکه سرعت مجاز حرکت ماشینها در هر کدام از عرصههای شهری متفاوت است و طبیعتا دیدی که به تابلوهای تبلیغاتی وجود دارد یکسان نیست. موضوعی که معمولا در تابلوهای تبلیغاتی رعایت میشود، چون دیده شدن تبلیغ برای طراحان و شرکت تولید کننده آن مهم است. سختی بیننده دو چندان میشود اگر بخواهد بداند این اثر متعلق به کیست. همچنین سایز و فونتی که بعضا برای معرفی اثر انتخاب شده آنقدر نامناسب است که مخاطب سوار بر ماشین باید بین اطلاعات عمومی! و احتمال تصادف یکی را انتخاب کند.
امروز که در دست توام مرحمتی کن!
به گفته مدیر اجرایی پروژه «70 درصد آثار به نمایش درآمده ایرانی و 30 درصد خارجی هستند. قرار شد از میان آثار ایرانی فقط آثار هنرمندان فقید انتخاب شوند. هنرمندانی از دوره قاجار و مکتب کمال الملک تا دوران معاصر. و در دورههای بعدی که فرصت بیشتری داشتیم به آثار هنرمندان در قید حیات بپردازیم تا نه حق کسی ضایع شود و نه اعتراض کسی را بربیانگیزیم». به نظر می رسد نبود شورای انتخاب آثار - که انتظار میرود نام هنرمندان حوزه تجسمی و طراحان شهری میان آنها باشد- و نبود وقت کافی، باعث شده آثار انسجام نداشته باشند و در میان آنها از آثار کمال الملک تا اولین نقاشان مدرن ایرانی مثل اسفندیاری و جوادیپور و از آثار ونگوک تا پل کله،کاندینسکی و رنه ماگریت و همچنین عکسهایی از فضاهای معماری ایرانی و حتی اشیای تاریخی پیش از اسلام دیده میشود.
از دیگر سو، بهانه اعتراض هنرمندان برای رجوع به آثار متقدمین چندان موجه نیست. مخاطب امروز با هنرمند امروز که اقتضای زمانه را میشناسد و احتمالا به آخرین تکنیکها دسترسی دارد، ارتباط بهتری برقرار میکند. همچنین دیده شدن کار هنرمندانی که امروز در میان مردم زندگی میکنند و از این راه زندگی میگذرانند به آتیه بهتر آنان و رشد حوزههای هنریشان کمک میکند.
به علاوه هرچند آثار به نمایش درآمده در دوره خود و تاریخ هنر آثار مهم و تحولسازی بوده اند، اما ممکن است در نگاه مخاطب عام این ذهنیت ایجاد شود که «من هم میتوانم چنین چیزی بکشم».
نو که اومد به بازار!
سازمان زیباسازی شهرداری تهران اعلام کرده است که «در این پروژه اکثر موزههای تهران، مراکز فرهنگی، موزه کمالالملک، عکاسان حرفهای که آرشیو خود را در اختیار این پروژه گذاشتند، نشریات تندیس و حرفه هنرمند، نشر نظر، موزه ملک، موزه هنرهای معاصر، موزه فرش، مجموعه نیاوران و ... با سازمان زیباسازی شهرداری همکاری داشتهاند»، اما در این میان، اثری از نام گالریها نیست و این اتفاق بدون تعامل با گالریداران صورت گرفته که در سال های طولانی فراموشی نهادهای حاکمیتی، هنرهای تجسمی را زنده نگهداشتهاند. انتخاب عنوان «نگارخانهای به وسعت یک شهر»، موضع این طرح نسبت به کارکرد گالری ها در تهران را به روشنی تبیین نمی کند. آیا با تغییر مدیریت سازمان زیباسازی و تغییر نگاه به حوزه تجسمی، قرار است نقش و اثر این نهادهای خصوصی نادیده گرفته شود یا طرح بهانه ای برای آشتی دوباره عموم مردم با گالری ها باشد؟
وقت گل نی!
مجتبی موسوی به عنوان مدیر اجرایی «نگارخانهای به وسعت یک شهر» که ضعفهای طرح را مربوط به «مساله کمبود وقت میداند» این نوید را میدهد که «ما نکاتی را از این دوره یادداشت کرده ایم و اگر قرار باشد این پروژه به صورت سالانه استمرار یابد تجربیات خود را از اولین دوره برای پروژه های بعدی به کار خواهیم گرفت تا اجرای پروژه را بهبود بخشیم». حال آنکه معلوم نیست زمان بعدی صرف نظر شرکتهای تبلیغاتی از بیلبوردهای شهری و سازمان زیباسازی از عواید آن چه وقت است؛ هزینه ۱۰ روز حضور آثار هنری بر روی 1600 سازه تبلیغاتی که از محل سهم فرهنگی شرکتهای تبلیغاتی و به خواسته سازمان زیباسازی شهرداری تهران یکجا و به این شیوه پرداخت شده.
پایان پیام/
نظر شما