از کجا بدانم قلبم در نماز قائم است؟

خبرگزاری شبستان : قلبی که قائم است اثر قیامش در اعضا و جوارح نمودار می شود چنان که خشوع و فروتنی قلب نیز در فرو اندامی و خشوع جوارح تجلی می یابد.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف : "راز و نهان قیام نیز که در سرّ نماز نهفته است منزه از حالت خاص بدنی است، گرچه قیامی که در ظاهر و شکل نماز اعتبار دارد همان قیام بدنی است. از این رو نمازگزاری که با پروردگارش به مناجات پرداخته و به حالت ایستاده در برابر معبود قائم به قسط نمایان شده باید به حال قیام باشد؛ زیرا قلبی که قائم است اثر قیامش در اعضا و جوارح نمودار می شود چنان که خشوع و فروتنی قلب نیز در  فرو اندامی و خشوع جوارح تجلی می یابد زیرا از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم، مردی را نگریست که در حال نماز با ریش خود بازی می کرد فرمود: "انّه او خشع قلبه لخشعت جوارحه" یعنی اگر دل این مرد خشوع می داشت اعضای وی نیز خاشع بود. "

نماز، اگر سیر عروجی انسان به سمت یکتایی و یکدلی با پروردگار باشد که هست در آن صورت این سیر معنوی و عروج روحانی نمی تواند بدون رازهای نهانی باشد. اما از دیر باز تاکنون علما و اندیشمندان شیعی کوشیده اند با استناد به منبع وحیانی و روایی در رمز و رازهای این عروج روحانی دقیق شوند. آنچه در ادامه می آید برگرفته از مکتوب "رازهای نماز" آیت الله جوادی آملی فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن کریم است.

آنچه در برپاداری نماز اهمیت دارد این است که نمازگزار برای خدا برپای ایستد، چیزی او را ناتوان نسازد و هیچ امری از امور او را بر زمین ننشاند، از این رو درباره قیام در حال نماز وارد شده است: "مَن لَم یقم صُلبُه فلا صلاه له / کسی که در حال ایستاده پشت او راست نباشد نمازش کامل نیست" ظاهر این حدیث گرچه بیان حکمی فقهی است که لازم است انسان در حال تکبیره الاحرام، قرائت و قبل از رکوع و مانند آن از مواردی که قیام رکن یا جزء است ایستاده باشد لیکن تأویل حدیث این است که انسان هنگام مناجات با خداوند باید در برابر همه خاطره ها و دلمشغولی های نفسانی ایستادگی کند چه رسد به مصیبت های بزرگ غمبار و رخدادهای ناگوار.

خداوند همواره قائم به قسط است

چنان که زنده کردن عدل، اجرای قسط، کمک به ستمدیده و دشمنی با ستمگر نیازمند نیرویی است که از آن تعبیر به "قیام به قسط" می شود برحسب آنچه در شأن خداوند آمده است؛ "شَهِد الله اَنّه لا اِلهَ اِلّا هوَ وَ المَلائِکهُ وَ الو العِلم قائما بِالقِسط / خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهی می دهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان او و دانشوران نیز گواهی می دهند که جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودی نیست." و چون خدای سبحان پیوسته گواه بر وحدانیّت خویش است، همواره قائم به قسط است. همچنین فرشتگانی که در سخن بر خداوند پیشی نمی گیرند و به فرمان او عمل می کنند و از خداوند که حاکم بر آن هاست بیم دارند و به اندازه یک چشم بر هم زدن هم نافرمانی نمی کنند و نیز دانشوران، زیرا پیوسته بر توحید بودن، مستلزم همواره برپادارنده قسط بودن است، پس خدا پیوسته قائم است و شاید متّصف بودن حضرت بقیه الله اعظم علیه السلام به وصف قیام - قائم - نیز از این قبیل باشد.

قائم واقعی کیست؟

چون قیام برای زنده کردن کلمه الله و اعتلای آن است پس هرکس آن را احیا کند و اعتلا بخشد قائم واقعی است. گرچه ظاهرا نشسته باشد و کسی که این کلمه را زنده نگرداند و بالا نبرد او واقعا نشسته است، گرچه به حسب ظاهر ایستاده باشد، آن گونه که در تفسیر قیام برای جهاد و قعود از آن گفته می شود که مدار و ملاک، زنده کردن دین به جهاد و اجتهاد است و اعتلای کلمه حق به ایثارگری و نثار، خواه شخص زنده کننده و اعتلابخش ایستاده باشد یا نشسته.

مهم قیام قلبی است نه وضعی

افزون بر این، امتیاز قیام از قعود تنها در یک مقوله - عرضی از مقولات دهگانه- است و هر یک از قیام و قعود از مقوله "وضع" به شمار می روند، یعنی اعتماد و عنایتی به برپایی و نشستگی بدنی نیست بلکه مهم قیام قلبی است که احیاگر دین و حافظ این میراث سترگ از ضایع شدن است و شاید از این نوع باشد فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام "وَ ما جالَسَ هذا القرآن اَحَد اِلّا قام عنه بزیاده اَو نُقصان، زیاده فِی هُدی اَو نُقصان مِن عَمی / کسی با قرآن ننشست جز این که وقتی از آن نشست برخاست فزونی یا کاهش یافت، فزونی در هدایت یا کاهش از کورباطنی." و فرمایشی که درباره اوصاف دوستان خدا فرمود: ".... بهم قام الکتاب و به قاموا / کتاب به ایشان و ایشان به کتاب برپا شدند." زیرا مراد از برپایی قرآن به ایشان، آشکار شدن دانش قرآن در دل ها و ذهن های آنان و اثر عملی قرآن در اعضا و جوارح و بدن هایشان به ارشاد و تبلیغ آنان است، چنان که مراد از قیام دوستان خدا به قرآن این است که دانش و کردارشان بر اساس قرآن باشد و مردم را کتاب و حکمت بیاموزند و تزکیه و پالایش بدهند به چیزهایی که آنان را از آتش دور و به بهشت نزدیک شان کند و موجبات تقرّب به لقاء الله را برای آنان فراهم سازد.

نیز از اینجا فرمایش علی علیه السلام در عیب جویی نفاق و سرزنش منافق روشن می شود: " ... قد اعدّوا لکلّ حقّ باطلا و لکلّ قائم مائلا / منافقان در برابر هر حق باطلی و برای هر کار صحیح و مستقیم انحرافی آماده کرده اند ..."

بشارت شیرین الهی درباره قیام کنندگان الهی

حاصل این که:  قیام، تبلور حالتی است که بنده به وسیله آن بر سرعت گرفتن و مسابقه توانمند می شود سپس به بهترین وجه برای امامت قدرت می یابد.  از این رو کسی که به پا ایستد و برای خدا پایداری کند فرشتگان بر او فرود آمده وی را به ولایت نوید می دهند، ولایتی که ترس و اندوه را از بین می برد: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخافوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَبشِروا بِالجَنّه الّتی کُنتُم توعِدون / به راستی کسانی که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگی کردند فرشتگان بر آنان فرود می آیند و می گویند هان بیم مدارید  و غمین مباشید و به  بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید."  بنابراین اگر کسی به پایداری استمرار بخشد ممکن است فرشتگان نویددهنده را ببیند و سخنان شان را بشنود زیرا آنچه ویژه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم است همان است که به خصوص تشریع برمی گردد اما آنچه مربوط به حفظ و نگهداری دین- تسدیدی و مانند آن - است مخصوص او صلی الله علیه و آله  و سلّم نیست- و دیگران نیز می توانند فرشته را ببینند و سخن او را بشنوند و از آن بهره مند گردند چنان که گذشت-  بنابراین آن گونه که قیام خداوند به قسط و عدل،  منزه از حالت خاص بدنی است راز و نهان قیام نیز که در سرّ نماز نهفته است منزه از حالت خاص بدنی است، گرچه قیامی که در ظاهر و شکل نماز اعتبار دارد همان قیام بدنی است. از این رو نمازگزاری که با پروردگارش به مناجات پرداخته و به حالت ایستاده در برابر معبود قائم به قسط نمایان شده باید به حال قیام باشد؛ زیرا قلبی که قائم است اثر قیامش در اعضا و جوارح نمودار می شود چنان که خشوع و فروتنی قلب نیز در  فرو اندامی و خشوع جوارح تجلی می یابد زیرا از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم، مردی را نگریست که در حال نماز با ریش خود بازی می کرد فرمود: "انّه او خشع قلبه لخشعت جوارحه" یعنی اگر دل این مرد خشوع می داشت اعضای وی نیز خاشع بود.

پایان پیام /

کد خبر 458249

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha