خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: امام صادق علیه السلام فرمود: "هیچ بنده ای دست به جانب خدای عزیز و غالب بالا نمی برد جز این که خداوند حیا می کند آن دست را خالی و پوچ برگرداند. از این رو آنچه می خواهد از فضل خویش در آن دست قرار می دهد. بنابراین هرگاه یکی از شما دست به دعا برداشت، پایین نیاورد جز این که به صورت خویش بکشد." این معنا غیر از ثمره ای است که از ذکرهای قنوت عاید بنده می شود. ذکرهایی که بیانگر التماس و لابه و بیچارگی عبد است و می فهمانند که حالت خاکساری از بنده جدایی ناپذیر است و او نمی تواند از چنن حالتی خارج گردد. مانند دعایی که در نماز وتر خوانده می شود: " ... پروردگارا بد کردم ... این دست های من به کیفر بدکرداری هایم در برابر توست، و این گردن من است که در مقابل آنچه انجام داده است خضوع دارد..."
نماز اسرارآمیزترین رابطه انسان با خداست و به هر اندازه که روح و قلب آدمی انشراح می یابد و به سعه صدر می رسد، نماز انسان نیز وسعت و معنای بیشتری به خود می گیرد. پس ائمه معصومین (ع)، اولیا و عالمان دینی به معانی باطنی نماز پی می برند. معانی ای که از چشم افراد عادی عموما پنهان می ماند. "رازهای نماز" اثر مفسر و عالم بزرگ معاصر، آیت الله جوادی آملی پرتوی به این معانی انداخته است.
شکی نیست که جهان تکوین با زیرساخت فرمان پذیری و هدایت، نظم یافته و در آن مجالی برای نافرمانی و گمراهی نیست زیرا مهار هر موجود تکوینی تنها به دست خدای سبحان است و آن پروردگار بلندمرتبه بر راه راست است و هرچه مهار هستی اش به دست کسی باشد که بر راه راست است، قطعا ره یافته و هدایت شده است. این نکته از این آیه استفاده می شود: "وَ ما مِن دابّه اِلّا هُوَ اخِذ بِناصیتها اِنَّ رَبّی عَلی صِراط مستقیم"
گمراهی و فریبکاری در جهان تشریع است
این آیه بر دو اصل مذکور دلالت دارد و چون در جهان تکوینی، عرصه ای برای سرپیچی، تمرد و نافرمانی نیست پس در جهان امکان، هر موجودی با کمال میل و رغبت، از پروردگار خویش فرمانبردار است چنان که از این آیه استفاده می شود: " فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ / به آسمان و زمین فرمود: خواه ناخواه بیایید، آن دو گفتند: فرمانبردار آمدیم."
بنابراین آنچه از گمراهی و فریبکاری مشاهده می شود تنها در جهان تشریع است چون مکلف در پیمودن هر یکی از دو راه هموار یا فریبنده اختیار دارد و به راستی عبادت - به ویژه نماز- برای هماهنگی دو نظام، تشریع شده است پس در نماز، احوال تمثّل نظام تکوین از قبیل فرمان پذیری و هدایت تشریع یافته است.
خضوع بنده در قنوت و جود خدا در عطا
از جمله احوال نمایانگر خضوع، قنوت است زیرا قنوت عبارت است از لابه ، مویه و تبتّل یعنی ترک محبت دنیا و توجه و اخلاص در برابر پروردگار جلیل و چون خدای سبحان "جواد" است آرزومندانش را ناامید و گدایان درگاه خویش را مأیوس نمی کند.
امام صادق علیه السلام فرمود: "هیچ بنده ای دست به جانب خدای عزیز و غالب بالا نمی برد جز این که خداوند حیا می کند آن دست را خالی و پوچ برگرداند. از این رو آنچه می خواهد از فضل خویش در آن دست قرار می دهد. بنابراین هرگاه یکی از شما دست به دعا برداشت، پایین نیاورد جز این که به صورت خویش بکشد." این معنا غیر از ثمره ای است که از ذکرهای قنوت عاید بنده می شود. ذکرهایی که بیانگر التماس و لابه و بیچارگی عبد است و می فهمانند که حالت خاکساری از بنده جدایی ناپذیر است و او نمی تواند از چنن حالتی خارج گردد. مانند دعایی که در نماز وتر خوانده می شود: " ... پروردگارا بد کردم ... این دست های من به کیفر بدکرداری هایم در برابر توست، و این گردن من است که در مقابل آنچه انجام داده است خضوع دارد..."
روایت امام حسین (ع) از قنوت های پیامبر (ص)
درباره اهمیت قنوت که نمودی از یک راز تکوینی است و سبب همسانی راز تکوینی و نظام تشریع است، حضرت حسین بن علی علیه السلام فرمود: "از آن زمان که پسری شش ساله بودم می دیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلّم در همه نمازها قنوت می خواند." آن حضرت به گونه ای بود که در همه نمازهای جدش حاضر می شد و فردی پاک، هوشمند، مراقب و حسابگر بوده همه چیز را زیر نظر داشت تا هر آنچه را جدش انجام می دهد برایش روشن شود زیرا مردم مأمورند احکام را از سنت و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم اخذ کنند.
کمال برتر نماز به قنوت است
امام صادق علیه السلام نیز درباره اهمیت قنوت می فرماید: هرکس عمدا قنوت را ترک گوید نماز نخوانده است "من ترک القنوت متعمّدا فلا صلاه له" یعنی نمازش کامل نیست زیرا هدف نماز هدایت به نظام تکوین است یعنی پیروی کامل و هدایت فراگیر و قنوتی که مظهر تامّ انقطاع و بریدن از دنیا و پیوستن به پروردگار جلیل و لابه به درگاه اوست سبب کمال نماز است و آنگاه که ترک شود نماز کمال برتر خویش را از دست داده است.
راز تشهّد در معراج رسول الله (ص)
اصل تشهّد، در معراج به شکل کنونی درآمد چون وقتی رسول خدا در نماز خواست بپا خیزد گفته شد: ای محمّد بنشین. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم نشست. در این هنگام وحی آمد: ای محمد! چون نعمت خویش بر تو ارزانی داشتم نام مرا ببر. از این رو به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم الهام شد بگوید: بسم الله و بالله و لا اله الّا الله و الاسماء الحسنی کلّها لله" به نام و کمک خدا و هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و نام های نیک همه از آن خداست. سپس خدا به او وحی فرمود که ای محمّد بر خود و اهل بیت خویش درود بفرست. پیامبر گفت: صلّی الله علیّ و علی اهل بیتی / درود خدا بر من و اهل بیت من.
تأویل تشهد بنابر آنچه در روایات جابر بود عبارت است از تجدید ایمان، بازگشت به اسلام و اقرار به برانگیخته شدن پس از مرگ و تأویل گفتن درودها گرامی داشت خدای سبحان و بزرگداشت اوست از آنچه ستمگران گفته اند و الحاد پیشگان وصف کرده اند.
تجلی رازهای تشهّد در روز قیامت
قبلا این نکته گذشت که تکرار سجده ها، اقرار به آغاز آفرینش انسان از خاک و بازگشت به آن و پراکنده شدن و برخاستن از آن است. بنابراین وقتی نمازگزار برای تشهد می نشیند گویا از خوابگاه گور به پا خاسته و به برانگیخته شدن پس از مرگ اقرار می کند و در این دنیا - به تعلیم خداوند - از آنچه پس از مرگ و برانگیخته شدن از گور مشاهده کرده سخن می گوید.
بنابراین همان گونه که قرآن دارای تأویلی است که در روز قیامت خواهد آمد - چنان که خداوند متعال به آن خبر داده - تشهّد نیز دارای راز خارجی و تأویل تکوینی است که در روز قیامت راز آن تجلّی می نماید زیرا در روز قیامت همه پرده ها بالا می رود و رازها برملا می شود چنان که با گسترده شدن نظام حقیقی طومار نظام اعتباری در هم پیچیده می شود.
راز تورّک و رابطه آن با اصحاب یمین
نحوه نشستن در حال تشهّد کیفیتی استحبابی است و آن "تورّک" است. تورّک یعنی بر نشیمنگاه و ران چپ نشستن و پای راست را بر کف پای چپ قرار دادن. تأویل این گونه نشستن - چنان که در روایت کتاب "من لا یحضره الفقیه" آمده - این است که "اللهم اَمِتِ الباطل و اَقِمِ الحق" خدایا باطل را بمیران و حق را برپا دار. زیرا راست، مظهر حق و راستی و چپ کنایه از باطل و دروغ است. مسأله راست و چپ در آداب و سنت ها رعایت شده تا کلمه الله همان کلمه برتر باشد و گرنه انسان مؤمن هر دو پایش مبارک و راست است چنان که دو دست او نیز خجسته و راست است زیرا او از اصحاب یمین و مبارک است و غیر مؤمن هر دو پا و دست های او چپ است. اصل در این راست و چپ، روایتی است در حق خداوند سبحان که هر دو دست خدا راست و مبارک است با این که خداوند را نه دست است و نه هیچ عضو دیگر زیرا او منزّه است از آن که عضوی او را درک کند و حسّی او را بیابد.
پایان پیام /
نظر شما