خبرگزاری شبستان: عرفان و کشف شهود موضوعی است که همواره از جذابیت خاصی برای انسان برخوردار است و بشر طالب است بداند در عرفان حقیقی چه امور پنهانی نهفته و منجر به چه اتفاق هایی می شود. بررسی این موضوع و نیز عالی ترین سطح عرفان که در کتاب و سنت یافت می شود زمینه گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر، رییس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه را فراهم آورد که از نظرتان می گذرد:
در نگاه قرآن عرفان و کشف شهود چه جایگاه و مراتبی دارد؟
قرآن کریم کتاب جامع و کامل الهی است و در حقیقت صورت تدینی انسان کامل است و انسان کامل هم صورت تکوینی قرآن. در نتیجه این کتاب با انسان از هر جهت مطابقت و هماهنگی دارد. چنان که گفته شده کتاب شریعت مطابق و همدل با کتاب فطرت است. این جامعیت و هماهنگی اقتضائاتی دارد از جمله آن این است که ناظر به همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای واقعی بشر است. از جمله ابعاد وجودی انسان و نیازهایش، بُعد قلبی و باطنی و نیاز معنوی و شهودی است چنان که انسان ساحت عقلانی و جسمانی دارد، ساحت نفسانی هم دارد و ساحت نفسانی ناظر به حقایق معنوی او است.
بنابراین، اگر بخواهیم وارد حوزه عرفان شویم، باید بدانیم عرفان اولا یک مقوله فکری در بخش علمی و عملی است؛ در بخش علمی فطرت خداشناسانه در حد اعلی و در بخش عملی خداگرایانه در حد اکمل است. در حوزه عرفان، عرفان مبتنی بر سه عنصر محوری است یک تزکیه باطن، دوم تزکیه عقل و سوم تضحیه نفس. هر سه عنصر در قرآن به شکل جامع، جالب و جاذب بیان شده است. به خصوص در آیه 8 سوره والشمس خداوند بعد از سوگندهای متعدد قرآنی، می فرماید: قد افلح من زکیها، در اینجا زکیها ناظر به مراتب و درجات گوناگون از نازل ترین تا عالیرترین درجه ممکن است و ضمیر زکیها به نفس که قبل از این آیه وارد شده برمی گردد و این مبین آن است که نفس ناطقه انسان باید تزکیه و تضحیه شود و قرآن راه ها، روش ها، عوامل و دستورالعمل های آن را صادر کرده است.
بنابراین قرآن کتاب عرفان و سیر و سلوک و باب معرفت الله و محبت الله را به روی انسان باز کرده تا او به ملکوت عالم و عالم ملکوت راه پیدا کند و در این راهیابی بتواند به مرحله قرب و لقای الهی دست پیدا کند. انسان باید این تزکیه نفس را با عقلانیت و رشد خردگرایانه یا هوشمندی های لازم پشتیبانی کند تا در عالم سیر و سوک که عالم بسیار ظریف، دقیق و لطیف است، گرفتار خبط و خطاها و وسوسه های نفسانی و تلویحات ابلیسی و توهمات معناگرایانه و تخیلات نشود. طبق روایات این عقل است که معلم انسان قرار می گیرد و بندگی خدا و ورود به جنت را با توجه به اینکه مراتب جنت تا مرحله لقاء قابل دستیابی است را فراهم می کند و سالک به مقام فنای فی الله و پس از آن لقاء الله دست یافته و رنگ و صبغه خدایی به خود می گیرد.
آیا دایره این عرفان و کشف و شهود به اولیاء و انبیای الهی محدود می شود یا همه افراد بشر هم می توانند به این مقام دست پیدا کنند؟
راهیابی به ملکوت و مقام ولایت الهیه، برای همگان ممکن است و اختصاص به انبیا و ائمه (ع) ندارد اگرچه انبیا و امامان عالیترین درجه ولایت الهی را دارا هستند و ولی الله اند اما هر انسانی که دارای ایمان و عمل صالح باشد، خواه مرد خواه زن، می تواند به این مقام منیع و منزلت رفیع دست یابد و به تعبیر علامه طباطبایی در ذیل آیه 105 سوره مائده و در رساله شریف رسالة الولایه راه نیل به مقام ولایت، معرفت نفس است. البته معرفت نفس عملی و شهودی که انسان را به مقام فقر وجودی و انفسی نائل می کند و انسانی که به مقام فقر مطلق خود دست پیدا کند، همه چیز را از آن خدا می داند و می بیند.
ولایت هم به معنای این است که انسان به جایی برسد که عالم و آدم را تحت تدبیر الهی مشاهده کند، در نتیجه مقام کشف و شهود مقامی است که به روی همگان باز است اگر چه ممکن است همه به آن دست پیدا نکنند اما راه برای هیچ فردی بسته نیست. هر انسانی که از طهارت روح و تقوای الهی به معنای کامل کلمه برخوردار باشد و به بیان دیگر واجبات الهی را انجام دهد و از محرمات الهی پرهیز کند در جاذبه کمال قرار گرفته و روزنه هایی از عالم غیب و غیب عالم به روی او باز می شود و ما این را مقام کشف و شهود به معنای عام کلمه می دانیم که در قرآن به زبان عبارات و اشارت بدان ها اشاره شده است.
راه وصول و رسیدن به این کشف و شهود چیست؟
نخستین راه و شاهراه رسیدن به کشف و شهود، خویشتن شناسی و خویشتن بانی است یعنی انسان به یک خودآگاهی و خود نگاه داری و به عبارت دیگر معرفت نفس و آن گاه مراقبت نفس دست پیدا کند. مراقبت بذر ولایت، کلید کمال و شاه کلید شهود است و البته این مراقبت از مراقبت عامه که همان انجام واجب و ترک حرام و مراقبت خاصه انجام مستحبات و ترک مباهات و مکروهات، و مراقبت أخص که تنها به یاد خدا بودن و همه عالم را محضر خدا دیدن و جز او هیچ ندیدن است. دومین راه اخلاص در همه امور چه امور عبادی چه غیر آن یعنی کار را فقط برای خدا انجام دادن است. سوم عبودیت و بندگی خدا کردن یا به بیان دیگر عبدالله شدن به این معنا که غیر خدا را آگاهانه و ناآگاهانه بندگی نکند و به یک آزادی درونی و آزداگی دست پیدا کند و حتی خدا را برای رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم نپرستد بلکه خدا را برای عشق به پرستیدن و رضوان الهی بپرستد. چهارم در همه مراحل سلوک از راهنمایی های پیامبر اعظم (ص) و عترت (ع) او که سنت و سیره آنان دستورالعمل های سلوک صادق است، بهره های لازم و کافی را ببرد و در حقیقت انسان کامل معصوم (ع) را الگوی عملی در همه جنبه های معنوی و عرفانی قرار دهد و به بیان دیگر راهنما و راهبر و استاد حقیقی سلوکی اش را این هادیان الهی قرار دهد. پنجم سلوک مبتنی بر شریعت، یعنی تنها و تنها عمل به فرامین الهی داشته تا در بیراه ها و وادی های خطرناک شریعت گریزانه گرفتار نشود.
چنین عرفان و کشف شهودی چه دستاوردهایی برای بشریت دارد؟
عرفان عقلانی و سلوک خردگرایانه و کشف و شهودهای ناظر به حقیقت و واقعیت هم ره آورد علمی دارد و هم ره آوردهای اجتماعی، سیاسی، تکنولوژی و صنعتی. به این دلیل که عرفان با علم و توسعه و پیشرفت همه جانبه نه تنها تضاد ندارد، بلکه خود یکی از پایه های محوری آن قرار می گیرد و پیشرفت های بشری را هویت و جهت می بخشد؛ توسعه منهای معنویت را ریشه کن و معنویت را بر آنها حاکم می کند و چنان که در منطق عرفانی قرآن آمده: "رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ" مردان الهی همواره به یاد خدا هستند و هیچ چیز حتی تجارت و بازرگانی و غیر آن، آنها را از یاد خدا باز نمی دارد( سوره نور آیه 37). اگر جهان بر اساس عرفان حقیقی و با حاکمیت و مدیریت معنوی و حکیمان عارف و عارفان حکیمی اداره شود، از همه این دردها و رنج ها و آشفتگی های روحی و روانی رها و صنعت و سنت و تکنولوژی و ایدیولوژی در کنار هم به زندگی انسان معنا می دهد و عرفان است که در کنار آسایش، آرامش را هم برای بشریت به ارمغان می آورد.
آیا عرفان و کشف و شهود می تواند سبک زندگی اسلامی را تبیین و عرضه کند؟
اتفاقا یکی از مبانی و منابع سبک زندگی اسلامی، عرفان و معنویت راستین است؛ زیرا زندگی اسلامی به معنای واقعی کلمه، خود تغذیه شونده از عرفان است و زندگی عارفانه سبکی از زندگی اسلامی است چرا که مبتنی بر زهد حقیقی و عبادات واقعی است و در این سبک خانواده، علم و دانش و کار و تلاش و تجارت را یک معنای بلند و عمیق پیدا کرده و از یک کارآمدی خاصی برخوردار است. زندگی که خدا بر آن حاکم باشد، عارفانه است. اگرچه این حاکمیت در زندگی دارای مراتب و درجات است و ظرفیت های آدمیان در این زمینه تعیین کننده رتبه وجودی آنها است اگر خدا در متن باشد نه در حاشیه حاکمیت عرفان قرآنی و اهل بیتی (ع) و صادق در زندگی جاری است نه این عرفان های نوپدید و سکولار که اینها خود ضد عرفان است.
پایان پیام/
نظر شما