به گزارش خبرنگار سینمایی شبستان فیلم سینمایی «316» این روزها در گروه هنر و تجربه به روی پرده رفته است. در این فیلم تمامی مراحل زندگی یک زن از بدو تولد تا مرگ از زبان خودش به تصویر کشیده شده است. فیلم«316» بر اساس طرحی از پیمان حقانی، کارگردان آن و فیلمنامه مشترک او و حمیدرضا کشانی ساخته شده است و نکته بسیار جالب و قابل توجه این است که در هیچ صحنهای از آن، چهره بازیگرانش دیده نمی شود بلکه روایت تصویری قصه بر عهده کفشها، دستها و پاها است، کفشهایی که از به دنیا آمدن تا زمان مرگ با ما هستند و شاید ما به آنها اهمیتی ندهیم و ساده از کنارشان عبور کنیم. بخشی از قصه این فیلم در تاریخ معاصر روایت می شود و برخی از اتفاقات مربوط به انقلاب اسلامی ایران و سال های جنگ و هشت سال دفاع مقدس به تصویر کشیده می شود. بر همین اساس با کارگردان و نویسنده این فیلم تجربی و جذاب به گفتوگو نشستیم که در زیر سخنان یکی از نویسندگان آن را می خوانید.
حمیدرضا کشانی به خبرنگار شبستان در مورد چالشهای پیش روی ایده فیلم سیصد و شونزده گفت: مهمترین چالش این ایده سرگرم کننده بودن آن بود. قرار بر این شد که برای مخاطبی که قرار بود هفتاد هشتاد دقیقه آن را تماشا کند خسته کننده نباشد.
وی تشریح کرد: وقتی که متوجه می شوی چه میخواهی انجام دهی کار برایت آسان می شود. من می دانستم که وقتی می خواهم کار سرگرم کننده باشد نیاز به داستانکهای زیادی داریم. دومین راهکار ما این بود که باید از چیزهایی استفاده کنیم که برای مردم آشنا باشند، یعنی وقتی آنها را میبینند با آن احساس همذات پنداری کنند، با داستان شریک شوند و لذت ببرند.
کشانی افزود: بنابراین این دو نکته ای بود که برای خود الگو قرار دادیم و دیدیم که بهترین حالت ممکن این است که قصه مقطعی از تاریخ این مملکت را بیان کنیم و به تدریج به این رسیدیم که این داستان از دریچه نگاه یک زن از قبل از به دنیا آمدنش تا وقتی که می میرد روایت شود. از این طریق اتفاقات تاریخی این مقطع هم در این داستان دیده می شود و جذاب هم می شود.
این فیلمنامه نویس در پاسخ به مقایسه سن خود و کاراکتر داستان گفت: من متولد 1362 هستم و کاراکتر مورد نظر متولد دهه 40 که البته بسیار پیرتر از ما هم می شود و از زمان حال هم عبور می کند تا به لحظه فوتش می رسد. من به شدت به تاریخ و بویژه به دوره بعد از مشروطه تا هم اکنون علاقمندم و در این زمینه بسیار مطالعه می کنم.
کشانی در پاسخ به این نکته که شما در روایت خود هیچ موضعی نداشتید گفت: دلیلی برای موضع داشتن وجود نداشت و اگر موضعی می گرفتیم کار احمقانه می شد! این نگاه و روایت یک زن معمولی است.
وی تاکید کرد: از سوی دیگر مدلی که لورنس استرن نویسنده کتاب بسیار معروف تریسترام شندی، که کتاب محبوب من و پیمان حقانی هم هست، برای روایت داستانش انتخاب کرده بود منشاء الهام ما هم بود و باعث شد که ما هم سعی کنیم به سمت آن فضا حرکت کنیم. یعنی داستان ریلکس و راحتی باشد، اتفاقات وحشتناک را به راحتی بیان کند، اتفاقات بامزه را هم به راحتی تعریف کند و اجازه دهد که قضاوت به عهده مخاطب باشد که از آن مطلب یا فضا چه استفاده ای خواهد کرد. یعنی قاعده ای که استفاده کردیم بیشتر تحت تاثیر این رمان بود.
این فیلمنامه نویس جوان راه رسیدن به فضای زنانه این داستان را چنین تشریح کرد: ما برای این کار تحقیقات میدانی وسیعی کردیم و با طراحی یک پرسشنامه به سراغ هر زن و دختری که در اطراف خود می شناختیم رفتیم و در مورد هر چیزی از قبیل کفش، زندگی و هر چیز دیگر از آنها سوال کردیم و به نظر من درست تحقیق کردن مهمترین کاری است که یک فیلمنامه نویس می تواند انجام دهد. این اتفاقی است که در این فیلم افتاد و در نتیجه کمتر پیش آمده که زنانی که فیلم را دیدهاند بگویند که از لحاظ زنانگی این درست نیست و این مهمترین نکته این فیلم است.
این هنرمند در پاسخ به این نکته که وجود این حجم زیاد از نریشن در برخی موارد تصاویر را شبیه تصویر گری برای متن کرده است، اظهار داشت: البته یک مشکلی که این فیلم به نظر دارد این است که در برخی موارد به دلیل حجم بالای دیالوگ، قدرت تصویرسازی و امکان حدس زدن اتفاقات از مخاطب گرفته شده است. ولی مهم این بوده که به مخاطب این اجازه داده شود که صورت کاراکترها را چگونه تصور می کند و این اجازه داده شود که خودشان را به جای آنها قرار دهند. گرچه ممکن است که عدهای هم این را ضعف اثر قلمداد کنند که اگر راستش را بخواهید ایرادی هم ندارد ولی قاعده راوی را ما در آن رعایت کرده ایم.
کشانی افزود: نکته بسیار مهم دیگر که باید گفته شود این است که فیلمساز محبوب من بیلی وایدر است و گمان می کنم که بهترین الگو برای این است که چگونه در پنج دقیقه اول فیلم یک راوی جذاب بیاوری و فیلم را در دقایق بعدی به پیش ببری. البته همه اینها تنها یک منبع الهام بوده اند و تمام سعی خود را کرده ایم که تنها به عنوان منبعی باشند که می دانیم وجود دارند و تاثیر بیشتری از آنها در فیلم نپذیریم.
فیلمنامه نویس «316» در پاسخ به این سوال که چگونه در این اثر محلی زندگی کردید و جهانی فکر کردید، گفت: گرچه مسافرتها و معاشرتهای خارجی داشته ام اما آنها خیلی نقش ندارد بلکه امروزه سیستمی جاری است که همه چیز جهانی است. چه بخواهیم و یا نخواهیم با اینترنت وارد دنیایی می شویم که یک دهکده جهانی است و همه همدیگر ار می شناسند و احساسات مشترک نسبت به هم دارند. گرچه یک سری دغدغه های سنتی هست که در هر ملت و کشوری وجود دارد اما احساسی مانند اینکه دختری بعد از سالها می خواهد پدرش را ببیند برای همه آشناست و یا احترام به افرادی که برای کشورشان کشته شده اند.
کشانی با اشاره به نشان دادن صحنههایی از انقلاب و جنگ در این فیلم افزود: نقش انقلاب و جنگ در کشور ما وحشتناک قوی است. شما هم اکنون شاهدید که 175 شهید به کشور بازگردانده شدهاند، فارغ از هر عقیده و ایدهای، چه جمعیتی برای تشییع آنها می روند، چرا که هنوز احترام و تصویر آن زمان در اذهان وجود دارد. انقلاب و جنگ در فاصله بسیار کمی از هم اتفاق افتادند و ما نسلی بودیم که در این داستان بزرگ شدیم و نمیتوانیم آن را فراموش کنیم و هنوز تاثیر قوی آن بر ما وجود دارد. کما اینکه آمریکاییها هم ویتنام و فرانوسیها ماجرای جنگ های جهانی را داشته اند، آلمانیها هم ماجرای دیوار برلین را داشتهاند و هر کسی در هر جای دنیا مسئله جنگ را می فهمد.
حمیدرضا کشانی ادامه داد: امیدوارم که هرچیزی را به اندازه و تاثیر گذار در این فیلم مطرح کرده باشیم. برای این کار بارها و بارها فیلمنامه دستخوش تغییر و بازنویسی قرا رگرفت و حتی در حین فیلمبرداری هم در حال تکمیل شدن بود. اما نسخه اولیه آن حدود دو ماه طول کشید.
وی در مورد عکسالعمل مخاطبان خارجی فیلم هم گفت: واکنشهایی که از جشنوارههای خارجی دیدهایم به طرز عجیبی مثبت بوده و چه گفتههای کسانی که در برخی جشنوارهها به همراه فیلم حضور داشته اند و یا مشاهدات خودمان زمانهایی آنجا بوده ایم موید این مساله است.
گفتوگو: محمدصالح حجت الاسلامی
پایان پیام/
نظر شما