خبرگزاری شبستان: سال 79 دانشگاهیان و حوزویان برای نخستین بار از زبان مقام معظم رهبری مفهوم واژه جنبش نرم افزاری و نهضت آزاداندیشی را شنیدند. پس از آن سخنرانی معروف در دانشگاه امیرکبیر بحث تولید علم به یکی از موضوعات همیشگی مورد اشاره ایشان تبدیل شد. خبرگزاری شبستان در سلسله گفتگوهایی به بحث و تبیین پیش فرض ها و مقدمات ضروری تحقق توقع رهبر انقلاب می پردازد.
از دیدگاه مقام معظم رهبری، علوم انسانی برابر و حتی بیشتر از علوم فنی، تجربی، صنعتی و پزشکی دارای اهمیت است و ضرورت پیشرفت و نظریهپردازی در این حوزه احساس می شود. ایشان در جایی میفرمایند: "بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینههاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعهشناسى، در روانشناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند."
با توجه به فرمایشات ایشان، بسیاری از مباحث علوم انسانی مبتنی بر فلسفههایی است که بر مبنای مادیگرایی و عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال و نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان بنا شده است و ضرورت دارد که این علوم انسانی ترجمه شود، چرا که نباید تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم. بنابر این با توجه به ضرورت و اهمیت این امر، بر آن شدیم تا نظر متخصصان این حوزه را جویا شویم، به این منظور گفتگویی با حجت الاسلام دکتر احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) انجام دادیم. ایشان که صاحب تالیفات متعددی است در تمام دوره ها عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است.
جناب آقای دکتر احمدی، با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، با توجه به سوابق، تجربیات و تخصص حضرتعالی به نظر می رسد بهتر است بحث را از اهمیت علوم انسانی شروع کنیم، به نظر شما در درجهبندی علوم اهمیت علوم انسانی نسبت به سایر علوم چیست؟ وجه تمایز علوم انسانی و علوم طبیعی و ریاضی را در چه می دانید؟
علوم انسانی را باید از دو بعد مورد بررسی قرار داد، علوم انسانی در واقع علومی است که سایر علوم را هدایت میکند و به آنها در رفتار و عمل جهت میدهد. تمامی علوم همچون علوم پزشکی، علوم طبیعی و تجربی و کیهانشناسی در نهایت به علوم انسانی باز میگردد. بطور مثال اینکه چرا میگویند ریاضیات علم یقینی است، با خود علم ریاضیات توجیه نمیشود بلکه باید این سوال در بحث فلسفه و شناختشناسی مطرح و به آن پاسخ داده شود.
در واقع تعلیمات علوم هندسه در فلسفه تبیین میشود، علوم انسانی همیشه به رفتار جهت میدهد، به طور مثال اینکه یک پزشک به لحاظ اخلاقی و انسانی بتواند فرد موفقی باشد و یا یک شیمیدان یا یک فیزیکدان چگونه عمل کند که عملش برای جامعه و مردم سودمند باشد و علم مفید او در اختیار بشر قرار گیرد به علوم انسانی مربوط است. اگر چه صنعت پیشرفت کرده اما در بسیاری از مواقع این پیشرفت تکنولوژی، در مسیر نادرست استفاده میشود مثلاً دسترسی به شماره و رمز حسابهای دیگران و سوء استفاده و برداشتهای غیرقانونی یا ویروسهای رایانهای که امنیت کاربران را دچار مشکل می کند و یا ساخت مواد مخدر گوناگون و مضرات آن، اما علوم انسانی به عنوان اساس همه علوم، در شناخت مبنای علوم و جهتگیریهای اخلاقی به ما کمک میکند.
وضعیت کنونی آموزش علوم انسانی را در دانشگاهها چطور ارزیابی میکنید؟ چرا علوم انسانی ما کاربردی نشده و به نیازها و مسایل مردم و جامعه معطوف نیست؟
اگر این مسئله را در مقایسه با قبل از انقلاب بخواهیم بگوییم خیلی تفاوت کرده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاهها در مسیر پیشرفت حرکت کرده اند و بر این اساس تحولات بسیاری را شاهد بوده ایم اما با توجه به توسعه بیرویه دانشگاهها، تربیت نشدن اساتید متعهد و دانشمند، تحولات سیاسی- اجتماعی، اوضاع بینالمللی، پیشرفت تکنولوژی و اضافه شدن ماهوارهها و غیره، انتظاری که از دانشگاهها می رفت برآورده نشد و حتی در برخی از موارد نتیجه عکس داد به شکلی که بسیاری از فسادها به دلیل تربیت نادرست خانوادگی افراد از خود دانشگاه ها و از میان دانشجویان شروع میشود. ما در بسیاری از علوم طبیعی مثل نانوتکنولوژی، فناوری هستهای، علوم شیمی و فیزیک شاهد پیشرفتهای خوبی بوده ایم اما در علومی که بتواند ما را در تمامی زمینهها، رشتهها و گرایش ها هدایت کند و سوق دهد خیلی موفق نبوده ایم.
تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاه چه آفاتی را برای دانشجویان و در نهایت جامعه خواهد داشت؟ تفکیک علوم انسانی به غربی و اسلامی آیا در همه علوم ساری و جاری است؟
نمیتوان گفت تمامی علوم غربی بد است، بسیاری از این علوم مفید و سودمند است اما برخی از این علوم هم با فرهنگ ما همخوانی ندارد. علم فیزیک، علم شیمی، علم ریاضی، علوم جامعهشناسی و حتی برخی از گرایشهای رشته حقوق جزء علوم مفید و سود رسان هستند که از غرب آمده اند، حتی در قدیم، علم فلسفه، نجوم و ریاضی غربی بود اما خواجه نصیرالدین طوسی به ویراستاری علم فلسفه پرداخت و فلسفه یونانی را تحریر کرد. ما علم فلسفه را از یونان آوردیم، و سالها هم در جوامع دینی بوده و حتی برخی از نظریات فلاسفه مثل افلاطون و ارسطو هنوز تدریس میشود، بنابراین نمیتوان گفت تمامی علوم مضر است اما باید پالایشی انجام گیرد و جدا از آن بخش هایی که در علوم غربی به آنها نیاز داریم، آن دسته از علوم که به لحاظ فرهنگی مثل فلسفههای الحادی با فرهنگ و آموزه های دینی ما همخوانی ندارند را از متون آموزشی مان حذف کنیم البته باید در حد ضرورت با این علوم آشنا بود و به مطالعه آنها نیز پرداخت تا جامعه در اثر ندانستن این علوم متضرر نشود.
اسلامیسازی علوم انسانی یعنی چه و به عقیده شما میتوان علوم انسانی غربی را اسلامی کرد و یا اینکه باید در این زمینه به تولید علم پرداخت؟ آیا با اسلامیزه کردن مفاهیم و مبانی علومی که از فلسفه غرب بدست آمده اسلامیسازی محقق میشود؟
جامعهشناسی غربی مبتنی بر مبانی مارکسیستی است، ما باید در مقابل مسائلی که با کیان، فرهنگ، تاریخ و آموزه های دینی ما درگیر است و اصول و اعتقادات ما را زیر سؤال میبرد مقابله کنیم. باید در نظر داشت که مهمترین مسئله، بحث اساتید متعهد و با سطح آگاهی بالاست، چرا که این اساتید هستند که می توانند از بسیاری انحرافات فکری جوانان جلوگیری کنند.
اگر اساتید آگاه و صاحبنظر باشند بسیاری از مشکلات موجود در سطح دانشگاهها و کشور حل میشود برای مثال ما باید حقوق غرب را مطالعه کنیم و با آگاهی به نقد آن بپردازیم، اگر یک استاد آگاه و اندیشمند باشد میتواند مبانی علوم غربی را با مبانی اسلامی مواجهه دهد و به روشنگری دانشجو و نسل جوان ما کمک کند و از تأثیر منفی و بد این علوم بکاهد. ما باید خودمان تولیدکننده باشیم اما متأسفانه تعداد افراد صاحبنظر در کشور ما اندک است و اگر هم تعداد آنها کم نباشد باید گفت که این افراد در زمینه تولید علم کار جدی انجام نمی دهند. صاحبنظران باید بنشینند و کتابهایی متناسب با فرهنگ خودمان تدوین کنند، به نقد و تحلیل نظریات و حرفهای دیگران بپردازند و متونی که به آنها نیاز داریم را با در نظر گرفتن خطوط قرمز اصلاح کنند.
بحث بومیسازی علوم انسانی چندی است که در محافل علمی مطرح شده است، به نظر شما کدام یک از این دو مقدم است؟ اسلامی کردن یا بومی کردن علوم انسانی و آیا بومیسازی یکی از لوازمش اسلامیسازی است؟
کشور ما یک کشور اسلامی است، بنابراین بومیسازی و اسلامیسازی در واقع به یک معنی و منظور است، اگر نیاز به اصلاح متون در بخشی بود که در رابطه با آن اسلام، نظری نداشته باشد ما باید با توجه به فرهنگ و تاریخ اصیل و کهن ایرانی خود به آن بپردازیم مثلا در شاهنامه مباحثی مطرح شده است که ارتباطی با موازین اسلامی هم ندارد اما نمیتوانیم این نظریات ناب تاریخ و فرهنگ خود را نادیده بگیریم. برای مثال در بخش های مختلفی از شاهنامه به شرف و کیان ایرانی و ارزش تاریخ و آثار باستانی ما اشاره می شود.
در همین زمینه شورایی از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی با مدیریت دکتر غلامعلی حداد عادل تشکیل شده است که بررسی جامع بر روی علوم انسانی را بر عهده دارد، این گروه قصد دارند بعد از گذشت بیش از 30 سال از انقلاب اسلامی به بررسی متون آموزشی دانشگاهها بپردازند و با توجه به ماحصل این تحقیق و بررسی به تقویت و یا اصلاح علوم و رشتهها بپردازند و آن دسته از علوم را که سودمند نیست، حذف کنند و یا در آن اصلاحاتی به وجود آورند.
شما چه راهکاری را برای تسریع و تقویت روند اسلامی کردن و بومی کردن علوم انسانی پیشنهاد میکنید؟ اشکال در متون و منابع است یا در نگاه اساتید؟
من با عنوان "اسلامی کردن" مخالفم، ما قصد داریم علوم انسانی کنونی را ارتقا دهیم و با بررسی جامع و دقیق آن را پالایش کنیم و در نهایت آنچه را که برای مردم و جامعه سودمند است نگهداری و تقویت کنیم و آنچه را که به لحاظ محتوا برای ما مضر و زیان رسان است اصلاح کنیم. در این اصلاح در بخشهایی مسایل اسلامی به آن افزوده میشود و در بخش هایی حذف صورت می گیرد. فرهنگ و تمدن اصیل کشور ما از دو قسمت تشکیل شده است، "تمدن و فرهنگ پیش از اسلام" و "تمدن و فرهنگ بعد از اسلام" که البته فرهنگ بعد از اسلام غلبه بیشتری دارد. این اصلاح منطبق با فرهنگ ایرانی- اسلامی خواهد بود. آیا میشود که ما مثلا باستانشناسی را حذف کنیم؟ آیا می توانیم چند هزار سال سابقه تاریخی که داریم را نادیده بگیریم؟ ما باید تاریخ ایران را بخوانیم و بدانیم و در حفظ آثار باستانی خود کوشا باشیم.
من چند سال پیش به یکی از موزه های انگلیس رفته بودم وقتی آثار باستانی کشورمان را در آن موزه دیدم احساس بیغیرتی کردم و به شدت دچار ناراحتی شدم که چرا بعضیها آنقدر بیهویت و بی اصالت هستند که می توانند آثار باستانی خود را بفروشند. آثار باستانی جزئی از شرف و ناموس آدمی است. اوایل جنگ تحمیلی برخی به "اروندرود" میگفتند "شط العرب"، امام (ره) فرمودند: مگر "اروندرود" چه ایرادی دارد که "شط العرب" می گویید؟ این نشان میدهد که امام هم به مسایل فرهنگی و افتخارات ملی توجه ویژهای داشتند. تمدن و فرهنگ کهن ایرانی و آثار باستانی باید به عنوان نماد شرف و عزت ایرانی حفظ شود. ما علوم انسانی را پالایش میکنیم و ممکن است علم سودمند و مفید، اسلامی یا غیر اسلامی باشد.
در برابر غرب و مفاهیم غربی چه مسایلی را بپذیریم و چه مسایلی را رد کنیم؟ ملاک و شاخص چیست؟
ما نباید علمستیز باشیم بلکه باید گوهر اصلی علم را دریابیم. در غرب بخصوص بعد از دوره رنسانس، فرهنگی رایج شد که اثر نامطلوبی بر جوامع غربی گذاشت بطوری که خودشان را نیز آزار می داد اما نمیتوانستند کاری کنند چرا که همه در آن غوطهور شده بودند. در بخش هایی از فرهنگ غرب قوانینی برای بشر وضع شده که در حقیقت ننگ انسانیت است اما در برخی از موارد قسمت هایی از علوم غربی مثل جامعهشناسی، جمعیتشناسی و جغرافیا مفید است اگرچه در مواردی مثلا در رشتههای حقوق و روانشناسی اختلافاتی وجود دارد اما میتوان نقاط مثبت آنها را گلچین کرد، برای مثال در روانشناسی به روانشناسی فرویدی ایراداتی وارد است اما نظریات یونگ و امثال او را نمیشود کنار گذاشت و یا در فلسفه در برابر نظریات افرادی مثل هگل، مارکس و نیچه افرادی مثل کارل یاسپرز، گابریل مارسل و کیرکگارد هستند که افرادی متدین و متالهه هستند، بنابراین نمیتوان این اگزیستانسیالیسمها را حذف کرد بلکه باید آنها را به دانشجویان تعلیم داد، حتی در افکار نیچه، باید با مطالعه افکار او، به نقد نظریاتش پرداخت اما دلیلی ندارد که این امر در همه جا اجرا شود بلکه لازم است در حوزه محدود و در بین متخصصان انجام شود و صاحب نظران این حوزه به بحث درباره آن بپردازند اما آنچه مهم است این است که باید سبقه اسلامی این علوم رواج کلی داشته باشد.
وقتی از تفکیک علوم غربی سخن میگوییم یعنی باید بخشهایی را به خوبی بپذیریم و آن ها را تعلیم دهیم و در نظر داشته باشیم که بخشهایی از این علوم تنها مربوط به حوزههای تخصصی است و نباید هر کس در این حوزه ها وارد شود. اصل علم، فی نفسه بد نیست اما غرب از بسیاری از علوم در جهتهای خلاف اخلاق استفاده کرده است، علم مثل چاقوبیست که هم میتوان با آن غذا درست کرد و هم میتوان با آن مرتکب قتل شد. علوم انسانی در واقع شیوه استفاده درست را نشان میدهد.
قسمت عمده موفقیت در این حوزه در دست دولت ها است، فضای جامعه، جو سیاسی و فرهنگی تأثیر بسزایی در موفقیت آموزش علوم انسانی و اخلاقی دارد. در این امر نقش بسیار مهم و برجسته به عهده اساتید است، نقش اساتید متعهد بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. ما اکنون دانشگاه معارف داریم و نباید برای داشتن اساتید متعهد و مطلع مثل اوایل انقلاب مشکل داشته باشیم، بنابراین اگر اساتید کاردانی باشند که بتوانند مسایل و موضوعات را بسط و توسعه دهند و با ریشه یابی به عمق آن بروند و برای سوالات و دغدغه های دانشجویان پاسخی درخور داشته باشند تا حد بسیار زیادی، از مشکلات کاسته میشود.
در سالهای اخیر در کنار تمامی محاسن به دلیل توسعه صنعت و پیشرفت تکنولوژی، مشکلات اخلاقی بیشتر شده است، تربیت خانوادگی جوانان و دانشجویان هم امری بسیار مهم است و این تربیت باید به قدری قوی باشد که جوان و دانشجو بتواند با مشکلات جامعه مقابله کند.
جوان تنها در دانشگاه تربیت نمی شود بلکه پیش از ورود به دانشگاه، در جامعه حضور دارد و از محیط پیرامون بسیار تأثیر میگیرد. بیکاری، بیتقوایی، مسایل سیاسی، تبلیغات و توسعه تکنولوژی همه از جمله دلایل بروز این مشکلات است. برای حل این مشکلات نیاز به گروهی متخصص داریم که مسایل را بیپروا و از زوایای مختلف بررسی کنند و حتی در صورت نیاز قانون وضع شود و کارهای فرهنگی متعدد و مفید انجام شود، اگرچه انجام کار فرهنگی مفید و ریشه ای مشکلات زیادی دارد و نمیتوان به راحتی برای آن محدوده در نظر گرفت.
پایان پیام/
نظر شما