به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، این رمان، اثری اجتماعی و درباره دختری به نام مریم است، شاهد لحظههای شکل گیری مریم: تولدش، بلوغش، ازدواجش و تحولش و با روایت دانای کل نقل میشود.رمان «یخ در جهنم» در 29 فصل نوشته شده است و اولین کتاب نسترن هاشمی است.
يخ در جهنم آغازگر روايت تولد دختري به نام مريم است. دورة زماني داستان اواخر قاجاريه را دربرميگيرد و ضمن نشان دادن شرايط آن دوره به اواسط دوره حكومت رضا شاه ميرسد. مريم در كودكي خود را در رقابت با برادر دوقلويش ميبيند و اين احساس باعث تلاش بيشتر او براي تغيير شرايط زندگياش به ويژه در مقايسه با خواهرانش ميشود. او كه در خانوادهاي سنتي متولد شده ابتدا به مكتب و سپس مدرسه ميرود و درس ميخواند. تلاش مريم براي تغيير سبك زندگياش تا آنجا پيش ميرود كه بر خلاف اوضاع و شرايط آن روزگار شروع به آموختن تارنوازي از پدر دوستش ميكند و در جايي كه آموزش نواختن تار ميبيند با افرادي آشنا ميشود كه زندگي او را كاملاً متحول ميكنند.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم: «دختر جان، این کار حرفش یه جوره، کارش یه جور. اگه یه روز خانوم جون یا آقا جونت بفهمن کارت با کرام الکاتبینه. کم کمش اینه که دیگه نذارن درست رو هم بخونی و زود تا خبر درز نکرده شوهرت بدن. تازه اگه دیگرون بفهمن که دیگه هیچ کس پیدا نمیشه بگیردت و میشی انگشتنمای خاص و عام.»
مریم در حالی که اشکهایش آرام از گوشه چشمش پایین میآمد گفت: «ولی من خیلی دوست دارم. واقعا دلم میخواد یاد بگیرم. همه تلاشم رو هم میکنم که هیچ کس بو نبره و اگرم بفهمن خودم راضیشون میکنم. قول میدم.»
و در بخشی دیگر می خوانیم:« اما شا خانوم چه میتوانست بکند؟ مادر بود، دلش همیشه پی بچهاش بود حتی بچهای به ناخلفی فرامرزش. مروارید وقتی دید سوی چشم مادرش باز هم کمتر شده، به پیر چکچک بردش و در آنجا نذر کرد که دلش آرام شود، تا بلکه کمتر خون به دل دخترانش کند و اشکش کمتر بیاید و شاید بیناییاش بهتر شود.
لای در خانه شا جون مانند همیشه باز بود و بوی کندر و اسفند به بیرون میآمد. همان بویی که یادآور تمام روزهای کودکی فرامرز بود و برایش بوی خانه داشت. بوی خوش را به درون کشید و آرام تقهای به در زد. با شنیدن صدای شا جون انگار بند دلش پاره شد. در را به جلو هل داد و لرزان اما مصمم وارد راهرو ورودی شد. شا جون کنار حوض پای هاون سنگی ایستاده بود و گندم میکوبید. با صدای در دسته هاون را رها کرد تا مکنو را روی سرش مرتب کند که با دیدن فرامرز در سایهروشن راهرو سر جایش خشکش زد. این واقعا پسرش بود یا باز هم مثل دفعات پیش وهمی، خیالی بود که مي خواست او را به بازی بگیرد؟ هرچه بود او قصد نداشت تکانی بخورد. همین خیال گاهوبیگاه هم خودش غنیمتی بود، ولی این بار شبح فرامرز بود که تکانی خورد و از سایهروشن به سویش آمد و در آغوشش کشید. نه این بار خیال نبود، واقعی بود...»
این کتاب با 367 صفحه، در قطع رقعی و با قیمت 15 هزار تومان در انتشارات هیلا منتشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما