کلام ما هم مثل خانه هامان اندرونی و بیرونی دارد

خبرگزاری شبستان: در ساختارهای بلاغی ایرانیان ۶۸ درصد مفاهیم کنایی و ۶۰ درصد بیان عاطفی وجود دارد. همچنین اکثر خطاب‌ها غیرمستقیم است یعنی کلام ما هم مثل خانه هایمان اندرونی و بیرونی دارد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، نشست «تاملی در شخصیت و منش ملی ایرانی با تاکید بر تقابل دو رویکرد ذات‌انگارانه و جامعه‌شناختی» به عنوان پنجمین نشست از سلسله نشست‌های «فرهنگ و شخصیت ایرانی» روز گذشته سه شنبه، 27 مرداد با حضور مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش‌ عالی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

 

بنابراین گزارش، فراستخواه، استاد دانشگاه با اشاره به اینکه همیشه درباره شخصیت ایرانیان گفتارها و تحقیقات مختلفی بوده است که از هرکدام اینها می‌توان یک نوع سنخ‌شناسی به دست آورد، گفت: مثلا در کارهای کلاسیک مثل کارهای وِبِر،‌جامعه ایران یک جامعه پاتریمونیال خوانده شده است. دسته دیگری از کارها همان‌هایی است که ذیل نظریه عقب‌ماندگی ایران و نظریات مربوط به شرق‌شناسی قرار می‌گیرد که البته این دسته از نظریات یکسری ملاحظات خاص هم دارند. اینکه مثلا ایرانی‌ها همه تنبلند یا آسیایی‌ها چنین و چناند همه جزو این دسته از کارهاست که بارزترین کارهای این حوزه، آثار حسین العطاس است.

 

وی افزود: در ایران هم جلال آل احمد و شریعتی کارهای خوبی در این حوزه انجام داده‌اند مثلا جلال به خوبی درباره شرق و غرب صحبت کرده یا شریعتی در مجموعه آثارش مطرح کرده که ما چگونه به یک اُبژه موزه‌ای تبدیل شدیم. بخش دیگر کارهایی که انجام شده، ایراد گزاره‌ای دارند و در آن تعمیم‌های غیرمجاز صورت گرفته و قضایا در اینگونه از کارها مهملند یعنی معلوم نیست قضایای مطرح شده جزئی‌اند یا کلی چون هیچ گونه قید، اختصاص، صفت، تقید و تخصص... ندارند، نتیجه اینکه یکسری تعمیم‌های غیرمجاز داده می شود مثل اینکه ایرانی‌ها چطورند و فلان.

 

این استاد دانشگاه تصریح کرد: در این میان، کارهایی هم صورت گرفته که گزاره‌های موقت یا فرضیه موقت بیان می‌کنند مثل کتاب فرهنگ رجایی که در بخشی از آن آورده است: «یکی از اساتید فرانسوی که در دهه 50 به ایران آمده بود به من گفت: در ابتدا متوجه شدم که دانشجویان ایرانی سواد تاریخی ندارند،‌ بعد متوجه شدم اساتید دانشگاهی ایران هم تاریخ را نمی‌شناسند و در نهایت فهمیدم که ایرانی‌ها با اینکه تاریخ قوی دارند ولی موجودات ناتاریخی هستند.» یا مثلا نعمت‌الله فاضلی گپ زدن را خصیصه ایرانی‌ها می‌داند همانطور که خصیصه آمریکایی ها تلویزیون دیدن و خصیصه فرانسوی‌ها رمان خواند است. همچنین استاد ندوشن، احساساتی بودن را خصیصه ایرانی ها می داند و درباره آن بحث می‌کند؛ همه این‌ها گزاره‌های موقتی هستند که ممکن است درست باشند ولی موقتند و باید درباره آن‌ها بحث شود تا مشکل‌گشایی صورت بگیرد در واقع این ها فقط  فرضیه ایجاد می‌کنند اما چیزی را ثابت نمی کنند.

 

این جامعه شناس با اشاره به کارهای کمی که در حوزه فرهنگ ایرانی انجام شده است، گفت: در کنار این کارهای کیفی، ‌یکسری کارهای کمی هم صورت گرفته که از عدد و رقم و نمودار برای شرح فرهنگ و منش ایرانی استفاده شده است. مثلا یک پژوهش انجام شده که در آن رابطه میان IQ ملت ها با میزان ثروتشان بررسی شده است که در این تحقیق جایگاه ایران متوسط ارزیابی شده نه خیلی پائین هستند و نه خیلی بالا اما یکی از بهترین پژوهش‌های کمی که به تازگی مطرح شده و انجام می‌شود، پژوهش‌های (  CRIشاخص آمادگی برای تغییر و بحران‌ها) هستند.

 

وی تأکید کرد: بر اساس این پژوهش ظرفیت‌های کسب وکار، حکمرانی و مدنی مردم به عنوان یک شاخص در نظر گرفته می‌شود و در آخر براساس این شاخص ها آمادگی ملت‌ها برای تغییر و مقابله با بحران‌ها مشخص می‌شود. البته این پژوهش بین‌المللی هنوز درمورد ایران صورت نگرفته ولی امیدواریم که بزودی این اتفاق بیفتد.

 

فراستخواه در ادامه سخنانش به موضوع ذات انگاری و ذات باوری اشاره کرد و توضیح داد: وقتی می‌گویند ایرانی‌ها غیرقابل پیش‌بینی‌اند و امثال اینها مسئله ذات باوری مطرح می‌شود، یعنی ذاتی که ما با آن تماس مستقیم داریم. ذات باوری همان تئوری آینه است و ما باید از این ذات باوری پرهیز کنیم چون در آن‌ها غفلت فلسفه علم و جامعه‌شناختی وجود دارد و واقعیت‌ها دیده نمی‌شود. مثلا شریعتی یکسری گزاره‌های ذات‌باورانه نژادی دارد که براساس آن‌ها سامی‌ها را مردمانی با خلق و خوی تند، قضاوت‌های تند، موسیقی تند، عشق تند، غم تند، خوشحالی تند و حتی رقص‌های تند می‌داند و در مقابل آریایی‌ها را مردمانی آرام، صبور، ‌سنگین می‌داند.

 

وی افزود: نکته قابل بحث  من درباره این گزاره‌ها این است که اعتقاد دارم ما احتیاج به مطالعات عمیق در حوزه اینگونه مسائل داریم و باید سر حوصله همت کنیم و سروقت اسطوره‌ها برویم و برنامه مطالعاتی دقیق درباره آن‌ها داشته باشیم. مثلا اگر شما بخواهید درباره اسطوره ایزدبانوی آناهیتا که سرچشمه زندگی است بروید می‌بینید که او هم قهرمان است هم ضد قهرمان و خب این جای سوال و بررسی دارد. خلاصه اینکه ما برای فهم عمیق فرهنگ ایران باید بر کلیشه‌های سطحی که خودمان ساختیم یا از بیرون آمده فائق بیاییم.

 

این محقق و نویسنده کشورمان بیان کرد: جامعه ایران با توجه تنوع و گوناگونی‌هایی که دارد احتیاج به مطالعات عمیق و پیچیده دارد و نمی‌توان آن را با برنامه و مطالعات ساده بازنمایی کرد. مثلا شما ببینید در حال حاضر در جامعه ما طیف وسیع و مختلفی از مردم در کنار هم زندگی می‌کنند مثلا افراد سنتی در کنار افراد مدرن و متجدد هستند و هیچ‌کدام هم کاری به هم ندارند. ما برای درک شرایط زیستی مردم ایران احتیاج به فهم عمیق داریم چون آنتولوژی زیست اجتماعی و اقتصادی در ایران بسیار پیچیده است .درست است که هرجامعه‌ای پیچیدگی‌های خود را دارد ولی این پیچیدگی ها در ایران بیشتر است.

 

فراستخواه همچنین در خصوص کارهای جدی که در این حوزه انجام شده است، گفت: کارهای جدی خوبی در خصوص زبان‌شناسی ایرانیان انجام شده است، همچنین یکی از کارهای جدی این حوزه آثار وپژوهش‌های ناهید موید حکمت است که ساختار زبانی در فرهنگ ایرانی را تحلیل کرده است. براساس تحلیل وی در ساختارهای بلاغی ایرانیان 68 درصد مفاهیم کنایی و 60 درصد بیان عاطفی وجود دارد. همچنین اکثر خطاب‌ها غیرمستقیم است یعنی کلام ما هم مثل خانه هایمان اندرونی و بیرونی دارد. موید حکمت اعتقاد دارد که زبان، حکایتی از تجربه‌های زیسته‌ی ماست. یا مثلا دکتر جوادی یگانه «نظریه بازی» را مطرح کردند که ایرانی‌ها از یک طرف میل به فضیلت دارند تا احمق نباشند اما از طرفی هم عاشق رهایی‌اند. ایشان اصطلاح «بازی در زمین گل‌آلود» را مطرح کردند.

 

فراستخواه بیان کرد: من تصور می کنم که امید اخلاقی در جامعه ما در حال فرسوده شدن است البته منظورم انزوال اخلاق و بی‌اخلاقی نیست بلکه منظورم این است که اعتماد به کارایی اخلاق در جامعه ما در حال از بین رفتن است. یعنی جامعه ایرانی هنوز از خیلی چیزها اشباع نشده ولی همزمان می‌خواهد ترک تعلق کند. به عبارتی آنتولوژی جامعه ما متضاد است. همه‌ی ما در درون چیزی را جستجو می کنیم که در بیرون شایع نیست. ترس فعلی من شکست اخلاق در جامعه ایران مثل شکست بازار که در اقتصاد مطرح است.

 

این جامعه‌شناس ایرانی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: جامعه ایرانی یک جامعه توفیق‌گرا و توفیق زدا یا توفیق سوز است. یعنی مرتبا دنبال توفیق است مثل این اصطلاح : از خدا جوئید توفیق ادب. توفیق هم معنی‌ش  جورشدن شرایط است. ولی این توفیق‌گرایی در کدام یک از نهادها یا آنتولوژی‌های جامعه ما وجود دارد؟ ادبیات ما هم توفیق گراست ولی در جامعه توفیق سوزی اتفاق می‌افتد به خاطر همین من دوگانه  توفیق‌خواهی و توفیق سازی را جایگزین توفیق گرایی و توفیق‌سازی می کنم.

کد خبر 480087

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha