وبلاگ/ سوریه، غرب و معیارهای دوگانه

حمایت غربی‌ها از گروه‌های تحت سلطه، با جنجال تبیلغاتی و رسانه‌ای، صدای حق‌طلبانه‌ ملتی را خاموش و صدای جمعیتی را فریاد می کنند.

خبرگزاری شبستان: شکی نیست که حاکمیت طولانی مدت استعمار در کشورهای موسوم به جهان سوم، تغییراتی بنیادین در ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این کشورها به وجود آورد که آثار و تبعات آن هنوز هم به اشکال مختلف در این کشورها باقی مانده است. به همین علت بسیاری از صاحب نظران، عقب ماندگی‌های فعلی این کشورها را ناشی از دوران استعمار می‌دانند.

گستره استعمار در قرن هفدهم میلادی


تغییرات به وجود آمده در کشورهای تحت سلطه، بیش از آنکه در جهت منافع داخلی و مردم باشد، در جهت منافع استعمارگران بوده است. مثلا انگلیسی‌ها در خلال حضور طولانی مدت خود در خلیج فارس هیچگونه تغییری در حیات اقتصادی و سیاسی مردمان این منطقه ایجاد نکردند. همچنین طی قرن نوزدهم تا نیمه‌های بیستم هیچ اثری از تاسیس نهادهای جدید آموزشی، بهداشتی و غیره در منطقه‌ی خلیج فارس دیده نشده است در حالی که استعمارگران در برخی مناطق دیگر دنیا تقریبا به طور ناچیز اقداماتی را انجام می‌دادند. بسیاری از صاحب نظران، اوضاع ایران را در این برهه از زمان وخیمتر از سایر کشورهای منطقه می‌دانند (مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم نوشته دکتر احمد ساعی)
یکی از تاثیرات مهم حاکمیت مستقیم استعماری بر کشورهای منطقه، شکل بندی جغرافیایی سیاسی و مرزبندی‌های این کشورها بر اساس مصالح استعماری بود. مرزبندی‌هایی که انواع ناسازگاری‌ها و منازعات قومی، مذهبی و سیاسی را به همراه داشت. کردها بین ایران، سوریه، ترکیه و عراق تقسیم شدند. لبنان کشوری شد با ترکیب ناهمگونی از طوایف، اقوام و مذاهب مختلف. قدرت سیاسی این کشور بر اساس مصلحت فرانسوی‌ها بین اقوام مختلف به صورتی متزلزل تقسیم شد و به این ترتیب زمینه‌ی درگیری‌های دائمی قومی و مذهبی فراهم شد. با حمایت استعمارگران و به طور خاص انگلستان، یهودیان و صهیونیست‌ها سرزمین فلسطین را اشغال کردند و منطقه را به جنگی طولانی مدت گرفتار کردند و …

 

دامنه استعمار در سال 1945

همه اینها، علاوه بر اینکه به حاکمیت و نفوذ سیاسی و اقتصادی غرب در این منطقه –چه در دوران قیمومیت و چه بعد از آن- کمک کردند، بذرهای بسیاری از مناقشات بعدی را نیز در منطقه کاشتند. مناقشاتی که از یک سو این منطقه را طی نیم قرن بعد از خاتمه قیمومیت با مشکلات، نابسامانی‌ها و خونریزی‌های زیادی مواجه کرد و از سوی دیگر زمینه نفوذ و حضور بعدی قدرت‌های خارجی را در این منطقه فراهم کرد
به عبارت ساده‌تر شاید دوران قیمومیت ظاهری و نظامی استعماگران در منطقه به پایان رسیده باشد، (البته هنوز هم دخالت های آشکار نظامی و گاهی اشغالگری را در برخی مناطق می‌بینیم) اما حضور و نفوذ استعماری هرگز به پایان نرسید بلکه با تغییر ظاهر، به اشکال مختلف کشورهای منطقه را همچنان تحت سلطه‌ی خود دارند که اکثر کشورهای عربی و نظام‌های پادشاهی و دیکتاتوری خاورمیانه از این دسته هستند. در این میان برخی هم علی‌رغم برجای ماندن تبعات مختلف ناشی از دوران استعمار، توانستند خودشان را لااقل از لحاظ سیاسی از زیر بار قیمومیت و سلطه استعمارگران نجات بدهند.
ذکر این نکته لازم است که صاحب نظران در ریشه یابی دلائل بروز استعمار، با آنکه مسائل اقتصادی را جزو دلائل اصلی و مهم می‌دانند، اما از جنبه‌های سیاسی و نظامی غافل نیستند. چون بهره‌کشی کشورهای استعمارگر از کشورهای تحت سلطه، بدون جنبه‌های سیاسی و نظامی ممکن نبود. به همین علت لازم بود که آنها بر جوامع تحت سلطه خود، نظارت سیاسی و حتی فرهنگی داشته باشند. پس امروز هرگونه استقلال سیاسی نسبی، مورد خوشایند استعمارگران نیست و قطعا با واکنش آنها مواجه خواهد شد .
آنچه امروز به بهانه‌ی انعکاس اخبار سوریه در رسانه های غربی و دنباله‌‌های عربی منتشر می‌شود، از همین نوع است. با جنجال تبلیغاتی و رسانه‌ای، اوضاع سوریه را به شکلی وارونه منعکس می‌کنند تا زمینه را برای رسیدن به خواسته‌هایشان آماده کنند. البته نظام حاکم بر سوریه نظام ایده‌آل ما نیست، اما همین دولت با همه اشکالات و اشتباهاتش، جزو مردمی‌ترین، مستقل‌ترین و مقاوم‌ترین دولت‌های منطقه است. (فعلا کاری به حمایت‌های سوریه از ایران در دوران سخت جنگ تحمیلی و قطع روابطش با رژیم صدام و بستن مرزهایش با عراق آن‌هم تا پایان جنگ تحمیلی نداریم)
طبعا اگر مواضع سوریه در حمایت از جمهوری اسلامی، جریان مقاومت، حزب‌الله و گروه‌های فلسطینی نبود، ائتلاف شوم عربی و غربی هم اینگونه علیهش به راه نمی‌افتاد. ائتلافی که چشمها، گوش‌ها و قلبهایش را بر مظلومیت ملت بحرین بسته‌ است، چرا که نظام حاکم بر آنجا، چشم و گوش بسته غلام حلقه به گوش همین ائتلاف شوم است.
اولین خواسته‌ی مشترک این ائتلاف، تغییر نظام سوریه و خارج کردن آن از جریان مقاومت و در صورت عدم تغییر نظام، تضعیف و تشویق آن به کنار آمدن با اسرائیل و عدم همکاری با جمهوری اسلامی است. مخصوصا در زمانه‌ای که سایر متحدان و همسایه‌های اسرائیل، یکی پس از دیگری پیمان‌هایشان را با او می‌شکنند.
بی جهت نیست که گروه‌های مسلح مخالف دولت سوریه بعد از تصرف برخی شهرها و بعد از اقدامات خشونت‌آمیز، پرچم ایران و حزب‌الله و تصاویر سید حسن نصرالله را می‌سوزانند و گاهی در برخی مناطق پرچم اسرائیل را به اهتزاز در می‌آورند و درباره کنار آمدن با اسرائیل سخن می‌گویند!
بنابراین با توجه به تاریخ پر از خیانت و جنایت استعمارگران در حق مردم منطقه و با توجه به اینکه آنها فقط دنبال منافع خودشان هستند و اصلا و ابدا در جهت منافع ملت‌های منطقه قدمی برنمی‌دارند؛ پس هرگونه حمایتشان از حرکت‌های مشکوک منطقه قطعا در راستای همان سیاست استعماری سابق است. (این یک معیار صرفا سیاسی نیست، که معیاری کاملا منطقی و عقلانی است و مخالفان برای رد آن باید دلایلی منطقی ارائه کنند)

 

تصویر مورد استفاده در شبکه العربیه. همه هستند الا بحرین! گویا اصلا هیچ خبری آنجا نبوده! این تصویر هم اکنون در صفحه اصلی سایت العربیه موجود است

البته حمایت غربی‌ها از گروه‌های تحت سلطه، به حرفه‌ای‌ترین شکل ممکن صورت می‌گیرد. با جنجال تبیلغاتی و رسانه‌ای، صدای حق‌طلبانه‌ی ملتی را خاموش و صدای جمعیتی خودخواه را آنچنان به نام ملت جا می‌زنند که جای هیچگونه شک و تردیدی در حقانیتشان باقی نمی‌ماند و اگر کسی به خودش جرات چون و چرا در وحیِ منزل غول‌های رسانه‌ای و بوق‌های تبلیغاتی بدهد، انگشت نما می‌شود!
در این میان برخی رسانه‌های فارسی زبان داخلی و خارجی هم که تقریبا وجود اکثرشان به دلارهای غربی وابسته است، با بزرگنمایی اخبار سوریه، جمهوری اسلامی را به در پیش گرفتن سیاست دوگانه در حق ملت‌ها متهم می‌کنند!
دلیل این همه حساسیت کاملا روشن است. این روزها هویت ورشکستگان فتنه داخلی و حامیان شعار «نه غزه، نه لبنان» به اوضاع سوریه گره خورده است. گویا پیروزی مخالفان و گروه‌های مسلح سوری، پیروزی جنبش سبز ایران محسوب می‌شود! پس فعلا که در خیابان‌های ایران خبری نیست چه بهتر که دل‌های بی‌قرار سبز به خیابان‌های سوریه خوش باشد!

وبلاگ آهستان
 

کد خبر 48071

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha