خبرگزاری شبستان _ فرهنگ ادب: سینمای دینی مهمترین دغدغه فرج الله سلحشور، کارگردان سریال یوسف پیامبر است، او که سینما را از مساجد شروع کرده، همچون عاشقی بی قرار در تب و تاب کشاندن مخاطبان جهانی سینما به این آشیانه جاودانه است، به همین دلیل است که سلحشور هر کجا رفته و هر کجا نشسته سخن از سر درد گفته است. درد سلحشور سینمای دینی جهانی است که به زعم وی غرب با هم دستی عده ای در داخل کشور فرصت بال و پر گرفتن به آن نمی دهد. آروزی سینمای دینی از منظر این کارگردان دور از دسترس نیست، اما باید عواملی دست به دست هم دهد تا دست نامحرمان را از دامن سینمای انقلاب که سی سالی است حرکتی الهام بخش در سینمای جهان آغاز کرده است، کوتاه کند. سلحشور در گفتگو با شبستان این عوامل را به صورت مبسوط تبیین کرده است:
آقای سلحشور از فیلم یوسف پیامبر شروع کنیم. این فیلم که این روزها از در برخی کشورهای عربی نیز در حال پخش است، در شناخت مخاطبان از تاریخ زندگی پیامبران چه تاثیری دارد؟
فکر می کنم سریال حضرت یوسف(ع) تاکنون توانست این معنا را به بیننده القا کند که تصمیم گیرنده در ایران مذهب است. اگر بتوانیم مخاطبان را متوجه این نکته سازیم که از سینما می توان به عنوان یک منبر توانمند و گسترده برای ترویج اسلام استفاده کرد، موفقیت بزرگی برای ما فراهم می شود که متاسفانه تاکنون بدست نیامده است. من گمان می کنم این پروسه را سریال حضرت یوسف تکمیل کرد.
داستان یوسف پیامر در مقایسه با داستان سایر پیامبران چه شاخصه های منحصر به فردی دارد؟
سریال حضرت یوسف خیلی به قرآن و تفاسیر خود ما نزدیک شده و خیلی سعی کرده که معیارهای شرعی را رعایت کند وقصه قصه ی خوبی شده است و تاثیر گذار. همه سعی من هنگام نگارش فیلم نامه و ساخت آن متوجه این موضوع بود که علما به این فیلم توجه کردند و لااقل در بخش نگارشش که مهمترین بخش است ورود کنند. چون عالمان دینی آنها هستند و سناریوی دینی هم علم می خواهد چون کار هنری هم هست عرفان می خواهد . یعنی هم بایستی عالم باشند و هم بایستی عامل باشند و عارف. اگر ما بتوانیم اینها را به بخش نگارش سناریو نویسمان بیاوریم تحولی در سینمای ما رخ خواهد داد. مشکل ما که مقام معظم رهبری ده ها بار به آن اشاره فرمودند سناریو است. فیلمهای بسیار ابتدایی ما در کشورهای مختلف دنیا با جان و دل استقبال می شود. در زمان پخش فیلم مریم مقدس یکی از دوستانمان از لبنان نقل می کرد که تراکت های تبلیغات این فیلم به طور گسترده در اماکن عمومی و در و دیوارهای این کشور مشاهد می شد و در زمان پخش این فیلم خیابانها خالی از جمعیت بود و همه مشتاق دیدن این سریال بودند در حالی که ما فیلم مریم مقدس را خیلی ساده ساختیم. فیلمهای معمولی ما اینچنین مورد استقبال قرار می گیرند، حال اگر ما این فیلم ها را عمیق می ساختیم ببینید چه می شد. من خاطرم هست سال هفدهم پیروزی انقلاب امریکایی ها یک تحلیل داده بودند مبنی بر اینکه ما تا الان سعی کرده ایم سینمای ایران را خنثی کنیم و از این ابزار انقلاب ایران را محکوم کنیم و چند وقت پیش شنیده ام که گفته اند که سینمای ایران الان بر ضد ایران کار می کند و ما توانسته ایم این کار را انجام دهیم. اگر سینمای ما همانطور که از اول انقلاب شروع کرده بود با توبه نصوح، پرواز در شب و فیلم هایی از این دست جلو آمده بودیم یقیین بدانید ما الان جای هالیوود را گرفته بودیم جای بالیوود را هم گرفته بودیم به این دلیل که ما حرفی فراتر از حرف انسان می زدیم و قابل قیاس با آن تراوشات فکری انسان نبود، به همین لحاظ سینمای ما دنیا را می گرفت و تا الان باید می گرفت اما اینها را دشمن آگاه بود و دوست در خواب ، مسئولین ما نسبت به سینما و تلویزیون غافل و دشمن آگاه و بیدار بود، ولی با این وجود ما هم نباید بنشینیم و باید تلاش خود را انجام دهیم.
_ اگر به کارنامه کاری شما نگاهی بیاندازیم می بینیم که بیشتر فیلم های قرآنی را شما ساخته اید، فیلمهایی که بر اساس بینات قرآن ساخته می شوند تا چه اندازه می توانند در مقابله با جنگ نرمی که از قضا این روزها به شدت از سوی دشمن دنبال می شود، موفق باشند؟
سینما ابزار خوبی است که ما می توانیم از آن خوب استفاده کنیم . سینما هم هنر است هم تکنیک و تخصص است. البته در ایران می شود تکنیک و تخصص و هنر و مذهب و اینها با هم آمیخته می شود. در حالیکه جمع کردن اینها به این سادگی نیست اینکه بیاییم تکنیک و تخصص را با مذهب آمیخته اش کنیم تجربه می خواهد. هالیوود صد سال و بیش این راه را طی کرده تا به اینجا رسیده است. اگر شما فیلمهای اولیه هالیوود را ملاحظه کنید فیلمهای بسیار ضعیفی است. این مرحله را طی کرده قدم به قدم جلو آمده تا به اینجا رسیده است و به این توانمندی رسیده است. سینمایش را مدام وارد کشور ما کرده و مغز سینما گر ما در اختیارش است.
_ چرا با وجود تلاش هایی که از بدو انقلاب برای مقابله با این تهاجم فرهنگی شده، باز ما عملا در جلوگیری از این پیشروی ناکام بوده ایم؟
_ دلیلش روشن است، مغز سینما گر ما در اختیار مسولین ما و علمای ما و مذهب ما نیست. در آنجا خدا محور نیست، ما الان برای انجام هر کاری به دین و دستوراتش مراجعه می کنیم. ولی سینما به خدا کاری ندارد و می گوید من به عنوان سینماگر چه می گویم، من شیطان را چه جوری می بینم من انسان را چه جوری می بینم جامعه شناسی از نظر من چیست... روانشناسی از نظرمن چیست... تربیت چیست؟ همه و همه را می گوید آنچه من می گویم نه خدا ... حالا وقتی سینما گر نظریات خودش را به فیلم در می آورد، همین ها را هم در قالب کتاب درسی تدوین می کند و به ایران می فرستد. ایران هم آن را ترجمه می کند و همین ها را به دانشجو درس می دهد (رشته های هنر بازیگری کارگردانی فیلمنامه نویسی.....) یعنی دانشجو هنوز دارد فرهنگ غربی را یاد می گیرد در سینما نه فرهنگ اسلامی... وما متاسفانه کتاب و دستور العملی غیر از این کتابهایی که برای ما می آید نداریم...
_پس چگونه می توانیم به صورت عملی با این تهاجم خطرناکی که به شیوه ای خزنده و مرموز پیشروی می کند، مقابله کنیم؟
ما باید اول تلاش بکنیم خودمان یکسری فیلمهایی مانند مریم مقدس و حضرت یوسف و امثالش را بسازیم بعد یکسری راهکار پیدا بکنیم بعد کتاب درسی بنویسیم و به دانشگاه هایمان بگوییم که حاالا اینها را تدریس کنید ... ما به این مرحله نرسیده ایم و انها از ما در این زمینه جلو ترند . متاسفانه وقتی که مسولین ما سینماگر را "بد فکر" می بینند آن را مهار نمی کنند... به ان پشت می کنند و سینماگر هم در تفکرات بد خود می ماند و کار خودش را می کند . به همین دلیل می بینیم که سینمای ما شده یک چیزی جدا از این مملکت و این مملکت هم شده بی بهره از این ابزار وسیع و قدرتمند . راه حل چیست ؟ این که ما یک سری از بچه ها را تجهیز و تربیت کنیم که سالم فکر کنند، سالم بسازند و ابتدا مسولین را تحت تاثیر قرار بدهند و کم کم این جو را تغییر بدهند . زمانی که مقام معظم رهبری فیلم اصحاب کهف را دیدند این جمله را فرمودند که شما حجت را بر بنده و مسولین تلویزیون تمام کردید ما حالا هیچ بهانه ای نداریم که از شما حمایت نکنیم . من سریال حضرت یوسف را برای این نساختم که کار تولیدی کرده باشم یا شغلی ایجادکرده باشم . اما اگر این بتواند مسولین را بیدار کند و جریان سازی نماید برای من بسیار ارزشمند است. سینماگر ما به این نتیجه برسد که قصه های قرآنی چقدر می تواند جذاب باشد . کشش مردم ما هم به فیلم های تاریخی و دینی به لحاظ ارتباطش با فطرت مردم زیاد است و مردم هم بسیار علاقمند هستند به این مضامین. فیلم اصحاب کهف طبق آمار بیش از 2 میلیارد بیننده در جهان داشته است . در حال حاضر هم در کشورهای مختلف در حال پخش است به عنوان نمونه در کشور ترکیه این فیلم در حال پخش است . در کشورهای اروپایی حوزه ی خلیج فارس، اسیای میانه و دیگر کشورهای اسلامی . حال ما یک قصه ای را از تفاسیر قرانی برگرفته ایم تبدیل به عنصر تصویر و فیلم نموده ایم و به عبارتی آن را تفسیر تصویری قرآن تبدیل نموده ایم... حال اگر بخواهید دو میلیارد انسان را 18 ساعت پای تفسیر قران بنشانید چقدر انرژی باید صرف کنید؟ اگر 40 هزار طلبه مفسر و آشنا به زبانهای زنده دنیا داشته باشیم و اینها هر هفته هیئت های صد نفری داشته باشند. این 40 هزار نفر باید 160 سال منبر بروند تا بتوانند 2 میلیارد انسان را 18 ساعت با تفسیر قرآن آشنا کنند.
آقای سلحشور! وقتی می خواهیم فیلم قرآنی بسازیم، مسائلی پیش می آید که در روند کار خلل ایجاد می کند، از جمله حساسیت ها و تفسیر های مختلفی که از سوی جریان های فکری مختلف مظرح می شود که این تفسیر ها گاهی منشا اختلاف می شود، کارگردانی که دغدغه دین دارد چطور باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کند؟
آثار اسلامی میتوانند بهترین پیام را برای مخاطب داشته باشند. بدیهی است که اسلام هم برای قوم محدود و ملت مشخصی نیامده و جهانی است. یعنی قصههای قرآن را نیز میتوانیم با فراغ بال برای همه مردم دنیا بسازیم و مخاطبان آن مردم جهان هستند، چرا که ویژگی این کتاب خدا و قصههای آن اینگونه است، ولی نگاهها متفاوت است. این که شما به قصههای قرآنی صرفاً نگاه و تحلیل تاریخی داشته باشید، یا نگاه التقاطی و آمیختهای از اهل تسنن و شیعه و وهابیت داشته باشید و برای جلب رضایت همه کار کنید، یا این که صرفاً نگاهتان نگاه اهل بیتی باشد و از دیدگاه اهل بیت یا از نظر معصومین به آن نگاه کنید، متفاوت است.
_ اما این گونه فیلم ساختن راه رفتن بر روی لبه تیغ است؟
برای کسی که تکلیفش روشن باشد پرداختن به قصص قرآنی و دینی راه رفتن روی لبه تیغ نیست. وقتی تکلیف روشن است دیگر تیر در تاریکی نمیاندازی و وقتی که میدانی چه میخواهی، با اطمینان قدم برمیداری. بنابراین ما وقتی به سراغ قرآن، آن هم از منظر اهل بیت، میآییم در حقیقت تکلیفمان را روشن کردهایم. ما به کتاب خدا که برای هدایت بشریت آمده، از دیدگاه مفسرین قرآن یا همان معصومین که خدا آنها را معرفی کرده، نگاه میکنیم. طبیعتا بعد از یک مدت که این آثار را تجربه کردیم، با تکنیکها، قالبها و زبان مناسب این محتوا هم آشنا میشویم. یعنی با خودش قالب خودش را نیز میآورد. در سریال «یوسف پیامبر» ما خیلی خطی به کار نگاه کردیم و از اول قصه شروع کردیم و به آخر رسیدیم. از نوع ترفندها، شگردها و بازیهایی که سینماگران برای جذابتر شدن فیلمشان به کار میبرند، استفاده نکردیم، چرا که یقین داشتیم جذابیت در دورن این قصه مستتر است و ما فقط کافی است که آن را خوب نمایش دهیم. یعنی انرژی خودمان را به جای این که بخواهیم در پیچیدهگویی و استفاده از ترفندها و حقههای سینمایی خرج کنیم، بر روی سادهگویی و پرورش بازیها در لحظات صرف کردیم. ما میتوانستیم در کار از فلاشبک و فلاشفوروارد استفاده کنیم یا قصه را پیچیده کنیم و تماشاگر را در منگنه قرار دهیم و از عدم آگاهی عامه تماشاگر برای زیبایی و جذابیت بیشتر سریال استفاده کنیم، ولی این مخصوص سینمای ساختگی و تصنعی است. سینمای واقعی نیازی به این چیزها ندارد.
_ یک بحثی که محل مناقشه است، نحوه استفاده از تکنیک های جدید سینمایی است، سینمای سلحشور سینمای داستانگوی کلاسیک است شما فکر می کنید که تنها این شیوه در سینمای دینی پاسخ گوست یا ساختارهای روایی دیگر نیز کاربرد دارد؟
بنده سینمای داستان گوی کلاسیک را دوست دارم، البته در برخی از موارد تکنیکهای به دست آمده در سینما هم به کار میآید ولی باید مناسب آن لحظه و آن داستان باشد. باید ببینیم اصلاً آن تکنیک به موضوع داستان ما ارتباط دارد یا نه. اگر ارتباط داشت که استفاده میکنیم، اما اگر ارتباط نداشت نه. ما بعد از چندین سال تحقیق و پژوهش روی کارهای قرآنی به این نتیجه رسیدیم که در حضرت یوسف باید روی محتوای فیلم متمرکز شویم، چرا که فطرت مردم قصههای واقعی را دوست دارد و محتوای غنی اسلام هم با فطرت مردم هماهنگ است و تنها کافی است این محتوای غنی با یک زبان هنری مناسب بیان شود. آن وقت به زیبایی و سهولت مخاطب آن را میپذیرد.
ظرفیت های سینمای ایران آیا در اندازه ای هست که بتواند پیام قرآن را به بهترین و تاثیرگذارترین شیوه به مخاطب جهانی منتقل کند؟
من توانایی فیلمسازی کشورمان را کم نمیبینم، اگر چه در حد قرآن نیست اما انصافاً برای این که بتوانیم قصههای مذهبی و قرآنی را بیان کنیم به توانی بیش از این نیاز داریم. ولی به این معنی نیست که در حال حاضر خیلی ناتوان هستیم. هنوز باید تلاش کنیم و نیاز هست که ممارست بیشتری به کار ببریم تا در حد امکان بتوانیم حق قصه قرآنی و مذهبی را به درستی ادا کنیم.
یکی از اصلی ترین مولفه های موفقیت در سینمای دینی فیلم نامه تاثیرگذار است، فیلم نامه های ما آیا تامین کننده این هدف هستند؟
به جرأت میتوانم بگویم که هنوز فیلمنامهنویس اسلامی نداریم که بتواند یک قصه اسلامی را پرداخت و تمام آن زیباییهای قصهنویسی و درامنویسی را لحاظ کند. ضمن این که محتوای پرارزش اسلامی را نیز در داستان خود حفظ کند و شخصیتپردازی و پرداخت موضوع خوبی داشته باشد. از نظر من فیلم دینی یعنی همان فیلم اسلامی و فیلمنامه دینی نیز فیلمنامهای است که بر پایه اسلام باشد وگرنه ما ادیان دیگری از برهمایی و بودایی گرفته تا جوکیهای هند و... داریم. بنابراین از نظر من دین یعنی اسلام و فیلمنامه دینی هم فیلمنامهای است که در مورد رویدادهای اسلامی نوشته شده باشد. وقتی میگوییم فیلمنامهنویسی اسلامی یعنی کسی که هر چه مینویسد اسلامی از کار در آید. اگر فیلمنامهنویس، اثری مینویسد که اسلامی است و دوباره در کار چهارمش به سراغ کار اسلامی میآید، این فرد هنوز در حال تجربه کردن است و هنوز به فرمول مشخصی برای این که همیشه با این فرمول اثر اسلامی بنویسد، نرسیده است. کسی که به یک قاعده برسد همیشه به آن عمل میکند، اما اگر شما به یک قاعده نرسیده باشید، مثل تیر در تاریکی است که گاهی به هدف میخورد و گاهی نمیخورد. شما به انتخاب داستان «یوسف پیامبر» بر اساس آنچه در کتاب آسمانی مسلمانان آمده است، نگاه کنید، من کاملاً میدانستم داستانی که میگویم داستان زندگی دو تن از پیامبران قوم یهود است که در همه کتاب های آسمانی آمده است. بنابراین با دیدگاه ائمه معصومین و از منظر اهل بیت به آن نگاه کردم، به همین لحاظ هم نگاه، یک نگاه شیعی بود. هم محتوا اسلامی بود و از همه مهمتر این که من برای آن تعریف داشتم و میدانستم که این قصه باید چگونه تعریف شود. اگر ما فرمول داشته باشیم همه آثارمان باید خوب باشد. مثل فیلمسازان خوب سینمای کشورمان، حاتمیکیا و مجیدی، که چند کار خوب و چند کار متوسط دارند و این به دلیل همین تجربه کردن است. البته من سینمای اجتماعی مذهبی را هم میشناسم و همین الان روی سوژههای اجتماعی کار میکنیم که کاملاً مذهبی و در عین حال به روز هستند.
- شما بیشتر فیلم تاریخی دینی که مربوط به گذشته علاقمند هستید آیا تاکنون به ساخت فیلمی که مربوط به زندگی شخصیت های تاریخی معاصر هم باشند، فکر کردید؟
بسیار دوست دارم زندگی آیتا... خوانساری بزرگ (صاحب نماز باران)، نواب صفوی و از همه بیشتر امام راحل را بسازم. در کنار اینها اصلاً خیلی دوست دارم زندگی شاه معدوم را بسازم که البته نگاه من به شاه و حوادث پیرامون زندگی او نگاه خاص خودم است. در حالی که شاید نگاه کسی که مذهبی نیست یک نگاه صرفاً سیاسی باشد.به هر مقطعی از زندگی شاه که نگاه میکنید نکتههای گفتنی فراوانی برای مردم وجود دارد. چه آن زمان که به ظاهر به روحانیت علاقه نشان میداد و چه زمانی که علناً رو در روی روحانیت قرار میگرفت. در حال حاضر یک فیلمنامه آماده در این زمینه دارم.
_ آقای سلحشور در پایان به مقوله جهاد اقتصادی از منظر فرهنگی نیز پردازیم که این روز نقل هر محفلی است، درباره نقش فرهنگ در پرداختن به جهاد اقتصادی حرف و حدیث زیادی وجود دارد، شما فکر می کنید اصلا آیا می شود با نگاه فرهنگی وارد این حوزه شد؟
ببینید ما باید میان مسایل مادی و معنوی باید تفاوت قایل شد، چرا که تولید یک اثر مکانیکی، صنعتی، درمانی و حتی ساخت یک وسیله حرکتی با خلق یک اثر هنری فرق دارد. ما باید متوجه باشیم که غرب، سینمای تجاری را بنیانگذاری کرده است، نباید در آثار فرهنگی به دنبال تامین منافع اقتصادی بود. باید پذیرفت که سینمای ایران، سینمای معنوی و ارزشی است و از سینمای معنوی نباید توقع سینمای کلیشه و مولفه های بازاری فرهنگ سرمایه داری را داشت. فعالیت گسترده غرب در عرصه سینما در راستای تامین منافع کمپانی های صهیونیستی است ما نباید رویکرد غرب در حوزه فرهنگی را در پیش گیریم، بلکه باید برای ترویج باورها و اعتقادات اسلامی فیلم بسازیم، که در این صورت ممکن است، کار ما با استقبال خوبی مواجه شده و منافع اقتصادی نیز برای ما داشته باشد، یا اینکه سوددهی لازم را نداشته است، در هر دو صورت هدف پرداختن به مسایل ارزشی و اخلاقی است نه درآمدزایی.
من فکر می کنم که سوء برداشت شده است، اتفاقا منظور ما این نیست که به دنبال سود در دنیای سینما باشیم بلکه منظور ما این است که برنامه ریزی ها را به سمتی ببریم که سینمای دینی ما جهانی شود؟
برای جواب به این سوال، به یک مثال بسنده می کنم. اگر ظرفی استعداد پاک شدن را داشته باشد، با فرو بردن آن در حوض آب کر، آلودگی آن رفع می شود، اما اگر ظرف ناپاک را در حوض آلوده فرو ببریم نه تنها پاک نمی شود، چه بسا آلوده تر شود. سینمای ایران نیز امروز سینمایی آلوده است، و برخلاف ادعای های مختلف سینمای ارزشی و معنوی گرا نیست، سینمای توهم است. سینمای ایران از سینمای چرک الحادی، اومانیستی و مادی گرای غرب الگو گرفته است، بنابراین اولین قدم برای رسیدن به سینمای ارزشی این است که ماهیت این سینما را تغییر دهیم. باور من این است که انسانها دو دسته هستند. انسانهای پاک و ناپاک. در حقیقت انسانها یا مشرک هستند یا غیرمشرک. از انسان مشرک توقع نداریم که کار الهی انجام دهد اما از انسان مسلمان متوقع هستیم که به اعتقادات خود خدمت کند و کارش ارزشی و تبلیغی باشد. بنابراین توقع اینکه سینمای ما در جهت آرمانهای انقلاب کار کند، بیجاست. سینماگری که دنبال مادیات، شهرت طلبی، نفسانیات دنیوی و شهرت باشد، نمی تواند به مسایل ارزشی و معنوی بپردازد و توقع ساخت اثار ارزشی از سینماگران مادی گرا، توهین به مذهب و دین است زیرا چنین افرادی با دین سنخیتی ندارند. از کسی که توان، استعداد و درون مایه خلق آثار مذهبی و ارزشی را دارا نیست نباید انتظار تولید چنین آثاری داشت، چه بسا این فرد با ساخت فیلم مذهبی و اخلاقی اثری معکوس بر مخاطب بگذارد زیرا این فرد خودش با دین و ارزش های دینی آشنا نیست، پس نمی تواند اثری شایسته در این حوزه خلق کند. متاسفانه مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران اصلاً این عقاید را در نظر نمی گیرند. آنها حتی نمی دانند، فیلمی را که در خدمت اعتقادات و انقلاب باشد باید از یک فرد مذهبی و انقلابی انتظار داشته باشند. عده ای در مسایل ابتدایی با شعارهای بسیار وارد می شوند و در فیلمهای دم دستی، آبکی و بازاری خود چهارتا شعار می دهند و فکر می کنند فیلمشان ارزشی است، این قبیل فیلم ها در سینمای ما زیاد شده اما فیلمی که داده های ارزشی و مبانی محکمی داشته باشد و اصولی برایش تعریف شده باشد، کم است.
پایان پیام/
نظر شما