به گزارش خبرنگارکتاب شبستان ، «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» روایت «نومبکو مايکي»، دختري سياهپوست و نابغه رياضيات، است که در يکي از فقيرترين محلات آفريقاي جنوبي زندگي ميکند. دست تقدير قهرمان داستان را ابتدا به يک مرکز تحقيقات اتمي ميکشاند و پس از آن در حالي که ماموران سازمانهاي جاسوسي او را تعقيب ميکنند، نومبکو همراه با يک بمب اتمي روانه ي سوئد ميشود. در ادامه شخصيتهاي ديگري به اين داستان اضافه ميشوند و حوادث پيدرپي طرح داستان را پيچيدهتر ميکنند.
این داستان دومین اثر یوناسون است که وی آن را در سال 2013 با عنوان «بیسوادی که شمردن بلد بود» نوشت. ولی در ترجمه انگلیسی این عنوان به «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» تغییر یافت.
زبان طنز خارق العاده یوناسن در کتاب« دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» به همراه نگاه تیزبینانه او به برخی جریانات سیاسی در عرصه بینالمللی از این رمان اثری خواندنی به وجود آورده که تاکنون به ۲۶ زبان زنده دنیا نیز ترجمه شده است.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
«مهندس هر چه تلاش می کرد ریاضیات توی کله اش نمی رفت. یا علوم دیگر. با این وجود خوشبختانه در دانشگاه همیشه نمرات بالا می گرفت. پدر مهندس یکی از خیرینی بود که بیشترین کمک مالی را به دانشگاه محل تحصیل پسرش می کرد.
مهندس می دانست که لازم نیست آدم همه چیز را درباره ی همه چیز بداند. با داشتن نمرات خوب و یک پدر گردن کلفت، هر آدمی می توانست خود را به مراتب بالا برساند. در این راه نهایت سوء استفاده از توانایی های دیگران هم اصل مهمی است. اما این بار مهندس برای حفظ شغلش واقعاً مجبور بود کاری انجام دهد. خُب، نه این که خودش باید کاری انجام می داد. منظور متخصصان و محققانی است که استخدام کرده بود و اکنون هم همان افراد روز و شب کار می کردند و کارشان به پای مهندس نوشته می شد. ( صفحه 79)»
در بخشی دیگر می خوانیم:
«هولگر یک گفت: " لابد فکر کردی من در بعضی مسائل تغییر عقیده داده ام؟ "
نومبکو باز سکوت کرد و هولگر دو گفت: " این تنها فکری است که به ذهن آدم خطور می کند."
نه، هولگر یک اصلا با این حرف موافق نبود. پدر او با یک پادشاه دیگر و در دورانی دیگر وارد جنگ شده بود. از آن زمان تاکنون جامعه از همه نظر دستخوش تغییر و رشد شده بود. هر دوران هم راه حل های خاص خودش را می طلبید، درست است؟
هولگر دو گفت که برادرش حالا بیشتر از گذشته مزخرف می گوید و احتمالاً حالا هم حتی نمی فهمد این حرفش چه معنای سنگینی دارد.
ولی لطفاً ادامه بده. واقعا مشتاقم باقی حرف هایت را هم بشنوم."
خُب، بعد از سال دو هزار سرعت همه چیز بی نهایت زیاد شده بود: اتومبیل ها، هواپیماها، اینترنت و همه ی چیزهای دیگر! پس انسان ها به چیزی ثابت و استوار و مطمئن نیاز داشتند.
مثلاً یک پادشاه؟
هولگر یک گفت بله، مثلاً یک پادشاه. بالاخره هیچی که نباشد سلطنت موضوعی هزار ساله است در حالی که پهنای باند زیاد اینترنت کمتر از یک دهه عمر داشت.
هولگر دو پرسید: حالا پهنای باند اینترنت چه ربطی به سلطنت دارد؟
اما پاسخی دریافت نکرد.( صفحه 566)»
«یوناس یوناسون» متولد 1962 است. وی پس از اتمام تحصیلاتش در «گوته بورگ» به عنوان روزنامه نگار در نشریات مختلفی کار کرد. او بعدها شرکت مطبوعاتی شخصی را با عنوان «مدین کانسولتینگ» تاسیس کرد و سرانجام پس از 20 سال کار مطبوعاتی همه اموال خود را فروخت و به «تسین» سوییس نقل مکان کرد.
گفتنی است که این کتاب در چاپ دوم با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 32000 تومان توسط نشر آموت منتشر و روانه ی بازار شده است.
نظر شما