به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، لهوف از واژه «لهف» به معنی سوگ و ناله و «طف» به معنی اندک و کم گرفته شده. وعنوان مشهورترین مقتلی است که درباره ی امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا نوشته شده است.
کتاب لهوف مشتمل بر چند مسلک است ، مسلک اول این کتاب درباره ی وقایع پیش از ماجرای کربلا است و با ولادت امام حسین علیه السلام آغاز می شود ومطالبی در عظمت واقعه عاشورا و مقام امام حسین (ع) عنوان می شود. مسلک دوم ، در واقع گزارشی از واقعه ی عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایشان می باشد.
مسلک سوم این کتاب به حوادث بعد از شهادت امام و سرنوشت قاتلان سیدالشهدا و یارانشان اختصاص دارد.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه چندین مرتبه از این مقتل ذکر مصیبت خوانده است و درباره ی این کتاب می فرماید :
«وقتی لهوف آمد تقریبا همه ی مقاتل تحت الشعاع قرار گرفت، این مقتل بسیار خوبی است چون عبارات بسیار دقیق و خوب و خلاصه انتخاب شده است»
درقسمتی از مسلک اول مقتل «لهوف» می خوانیم:
«راوی گوید چون دو سال از عمرشریف آن جناب گذشت، رسول خدا را سفری پیش امد پس در پاره ای از راه که می رفت بایستاد و گفت :انالله و انا الیه راجعون و چشمان آن حضرت اشک الود بشد و گریه نمود و؛ سبب گریه را از آن حضرت سوال کردند، فرمود ، اینک جبرئیل است که مرا خبر می دهد از زمینی که کنار فرات واقع است و ان را کربلا می گویند ، بر روی آن زمین فرزند دلبند من، حسین فاطمه کشته می گردد...»
در قسمتی از مسلک دوم این کتاب می خوانیم :
«راوي گويد: امام حسين عليه السّلام بر روي زمين بنشست و لحظه اي او را خواب ربود، پس بيدار شد و به خواهر خود فرمود: اي خواهر! اينك در همين ساعت جدّ بزرگوارخود حضرت محمد مصطفي صلّي اللّه عليه و آله و پدر عالي مقدار خويش علي مرتضي و مادرم فاطمه و برادرم حسن عليهم السّلام را در خواب ديدم كه فرمودند: اي حسين ! عنقريب نزد ما خواهي بود. و در بعضي روايات چنين آمده است كه فردا به نزد ما خواهي بود.
راوي گويد: علياي مخدّره زينب خاتون پس از شنيدن اين سخنان از آن امام انس و جان ، سيلي به صورت خود نواخت و صيحه كشيد و گريه نمود. امام حسين عليه السّلام فرمود: اي خواهر مهربان ، آرام باش و ما را مورد شماتت دشمن مساز. آخرين شب زندگي امام حسين عليه السّلام چون شب عاشورا در رسيد، حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام ، اصحاب و ياران خود را جمع نمود و شرايط حمد وثناء الهي را به جا آورد و رو به ياران خود نمود و فرمود: (أَمّا بَعْدُ،...)؛يعني من هيچ اصحابي را صالح تر و بهتر از شما و نه اهل بيتي را فاضل تر و شايسته تر از اهل بيت خويش نمي دانم . خدا به همگي شما جزاي خير دهاد. اينك تاريكي شب شما را فرا گرفته است ؛ پس اين شب را مركب خويشتن نماييد و هر يك از شما دست يكي از مردان اهل بيت مرا بگيريد و در اين شب تار از دور من ، متفرّق شويد و مرا به اين گروه دشمن وا بگذاريد؛ زيرا ايشان را اراده اي بجز من نيست .»
نظر شما