خبرگزاری شبستان- گرگان: بازهم محرم آمد و چند روزیست که در هوای تو نفس می کشیم یا حسین! چند روزیست که باز بر سرخوان کرمت نشسته ایم، یا حسین! چند روزیست که دوباره حال و هوای شهرمان حسینی شده، شور و غوغایی در دل ها برپاست.
حسین جان باز محرمت آمده و ما دوباره رخت عزا بر تن کرده ایم و با ذکر مصیبتت بر سر و سینه میزنیم. زمین و آسمان هم بغض کرده یا حسین از غم غریبی و غربتت آقا! آقا چند روز است که آسمان هم همراه عاشقانت می گرید.
محرم، تاسوعا، ظهر عاشورا، علقمه و کربلا؛ حسین جان بازهم ذکر روضه ات، آسمانی مان می کند. ماه هاست که انتظار کشیدیم تا دوباره محرم و صفر از راه برسد و رسید.
حسین جان! چند روزیست که کاروانت از حجاز به کربلا آمده، میان دو نهر آب در وادی کربلا. سرزمینی پست و بلند با تپه ماهورها و نهر علقمه و رود فرات.
شما خیمه برپا می کنید و اینجا هم بعد از هزار و 400 سال، مسلمانان و شیعیان شما خیمه های عزا برپا کرده و پرچم ها و بیرق های عزاداری را به اهتزاز در آورده اند. آقا، چه سخت گذشت روزهای گرم و سوزان در صحرای کربلا بدون آب و بدون یار و یاور و لشکریانی که از بس لقمه حرام خورده بودند، طنین آسمانی ندایتان نه در گوش هایشان فرو می رفت و نه اینکه بر دل های از سنگ شان اثری می گذاشت.
آقا! زمانی که خیمه ها را بر پا می کردید، خیمه یک نفر جلوتر از همه بود، او علمدار سپاهت بود حسین جان. وقتی علم از دستش افتاد با پیکر پاره پاره اش، کمر شما از آن مصیبت خمیده شد و ماندید میان قتلگاه برادر و خیمه هایی که چشم انتظار عمو بودند. اما امروز پس از گذشت سده ها و قرن ها، علم علمدارت در بلندترین نقطه تاریخ بر افراشته شده است.
حسین جان، می دانستی که از خون تو و خاندانت نمی گذرند، اما ایستادی و حتی سرباز شش ماهه ات هم ایستاد و با تیر سه شعبه حرمله، سیراب شد آقا! و خواهرت تنها می گفت در کربلا همه چیز زیبا بود.
همه آنچه که حسین علیه السلام و خاندانش و اصحابش، اینگونه در اوج مظلومیت و غربت و جسارت دشمنان، بر سرشان آمد فقط برای یک مسئله بود و آن احیای اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم) است. اسلامی که دستخوش تحریف زر پرستان شده بود و آن چنان تزویر در لایه های جماعت آن روز کوفه و شام خانه کرده بود، که اطاعت از امام (علیه السلام) را به گندم ری فروختند.
حسین علیه السلام به کربلا آمد تا عظیم ترین حماسه دینی و قرآنی را رقم بزند و پرده از چهره دشمنان ریاکار بردارد و چه خوب نهضتی را آغاز کرد که امروز پس از قرن ها هنوز هم ادامه دارد. حسین علیه السلام قیام کرد برای زنده شدن امر به معروف و نهی از منکر و حسین بزرگترین آمر به معروف و ناهی از منکر است.
آنهایی که نامه نوشتند و حسین علیه السلام را برای پیشوایی خود فراخواندند، در کربلا او را تنها گذاشتند. عده ای از ترس ابن زیاد و عده ای هم به خاطر زر و زیور و مال دنیا، چشم را بر حقانیت حسین علیه السلام بستند و او تنها ماند و تنها جنگید اما امروز امام حسین علیه السلام و نهضتش تنها نیست. می گویند از 18 هزار دعوت نامه ای که از سوی کوفیان برای ایشان فرستاده شد تنها 4 نفر در واقعه کربلا حضور پیدا کردند، بقیه یا بنده زر بودند یا بزدل و ترسو، اما آنچه که نقل می شود نشان می دهد آنها بصیرت نداشتند و امام زمان خود را نشناختند.
و اما امروز همه چیز فرق کرده و مسلمانان به ویژه شیعیان با مردم کوفه، خیلی فرق دارند. محرم که از راه می رسد تمام کوچه و خیابان های شهر سیاه پوش می شود و این روزها، هر کسی آرزو می کند کاش برای یک لحظه هم که شده کنار شش گوشه اباعبدالله حسین علیه السلام، جایی داشته باشد.
دارالمومنین هم این روزها، سیاه پوش شده و در سوگ حسین علیه السلام نشسته است. پرچم های عزا بر سر در مساجد و تکایا و حسینیه ها برافراشته شده و روضه های خانگی هم رونق گرفته است. غم حسین پیر و جوان ندارد، پیرترها برای حبیب ابن مظاهر و جوان تر ها برای علی اکبر و قاسم و مادران برای داغ دلیل لیلا و رباب و ... همه و همه عزادارند. مادران دستان کوچک طفلان خردسال خود را گرفته و به مراسم عزای امام حسین علیه السلام می برند تا ارباب گوشه چشمی به کودکان آنها داشته باشد و جیره خوار سفره حسین علیه السلام شوند.
دسته های سینه زنی و زنجیر زنی با حضور جوانان و پیرغلامان و نوغلامان، صفای عجیبی دارد، خیلی ها دل به عزای حسین بسته اند و حاجت می خواهند. حسین واقعیتی است که اگر هزاران سال هم بگذرد خونش کمرنگ نخواهد شد و عالم هنوز بر مدار حسین و عاشورایش می چرخد.
نظر شما