خبرگزاری شبستان: غم و شادی از انفعالات و کیفیات نفسانی محسوب میشوند؛ غم نتیجه تأثّر نفس است از حصول امری مکروه، و شادی زاده تأثّر آن از امری مطلوب و دوستداشتنی. درروایات آمده است که معصومان و مؤمنان حزن و اندوهشان در دل است و شادمانی و سرور در چهرهشان.
درباره امام علی (ع) هم میگویند که پس از درگذشت پیامبر اعظم (ص) و حضرت فاطمه (س) بسیار محزون شدند. ایشان میفرمایند که: «امّا حُزنی فَسرْمَدُ» یعنی: حزن من محصول عواطف جاودانی من است. در این مجال مطالبی پیرامون غم و شادی و معانی و مفاهیم مختلف آن از منظر دین مبین اسلام ارائه می شود.
شادی و امید، طبیعت زندگی هستند با وجود این، غم و نا امیدی حقایقی هستند که به سراغ هر موجود زنده ای می ﺁیند. اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن در اجتماع و خوشرو و خنده رو بودن در جامعه و زدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی و خندان بودن تأکید بسیاری کرده است و از مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن و غمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آن ها و هم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد.
در فرهنگ شیعی "شادی و غم" دارای معنا، تفسیر و تعریف خاصی می باشد. حضرت علی (ع) در نامه 22 نهج البلاغه به عبدالله بن عباس می فرمایند: "پس باید شادی تو از دسترسی به امور آخرتت باشد، و حسرتت بر آنچه از آخرت از دست داده ای. به هر چه از دنیا دست یافتی شادی بسیار مکن، و به خاطر آنچه از دنیا از دستت رفت به بی تابی حسرت مخور و همه اندیشه ات باید در امور پس از مرگ باشد". و همچنین در جایی دیگر ایشان فرمودند: "با به دست آوردن مالی از دنیا شادمان می گردید و متاع بسیار آخرت را از دست می دهید و اندوهناک نمی شوید." (نهج البلاغه، خطبه114)
غم و شادی یعنی چه؟
انسان در زندگی روزمره بر اثر کار و فعالیتهای روزانه و حرکت در پیچ و خمهای دشوار زندگی، دچار خستگی و ملالخاطر میشود. برای رهایی از این وضعیت لازم است بخشی از اوقات فرد به شادی و تفریح اختصاص داده شود تا روح انسان صفا و طراوت یابد. در واقع، همانطور که جسم انسان نیاز به غذا و انواع ویتامینها دارد، روح انسان نیز به تنوع، استراحت، تفریح و شادی نیازمند است. واژه شادی واژه ای فارسی است که در معنای حاصل مصدری به کار میرود. مهمترین برابرهای آن عبارتاند از: شادمانی، خوشحالی، بهج، بهجت، استبهاج، بشاشت، مسرّت، نشاط، طرب، ارتیاح، وجد، انبساط، سرور، فرح، سرّاء، مرحان، خوشدلی، رامش، مقابل غم و اندوه، سوگ، تیمار، کروز و کروژ و غیره که بعضی از این واژهها عربی هستند و در قرآن نیز به کار رفته است.
و امّا واژه غم که کوتاهشده غمّ (با میم مشدّد) است، لفظی عربی و کلمهای قرآنی میباشد. اینواژه در پارسی به تخفیف میم استعمال میشود و در هر دو زبان تازی و پارسی در معنای اسمی و مصدری به کار میرود. مهمترین برابرهای آن عبارتاند از: حزن، اندوه، کرب، گرم، تیمار،خَدوک، حَزَن، کمَد، حَوبه، مَعطاء، اندیشه، نَجد، خُیس، شَجَن، فَرَم، زَلَه، غُمَّه و غُصّه، آدرنگ و آذرنگ و غیره.
غم و شادی در فرهنگ اسلامی
دین اسلام کاملترین دین هاست که به تمام امور در زندگی توجه کرده است. بر این اساس "غم و شادی" نیز از مباحثی است که اسلام بدان توجه کافی مبذول داشته است. دینی که برای تمام امور زندگی برنامه و راه کار به ما نشان داده است. شادی کردن و دوری ازغم منفی و احساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های آن است. با عنایت به سخنان بزرگان دین و سفارشاتی که در قرآن کریم شده است اگر بگوییم دین اسلام و فرهنگ اسلامی مساوی است با نشاط، امید و شادی، سخنی به گزاف نگفته ایم. چون در واقع دستورات دین اسلام مبتنی و منطبق بر خواسته های فطری انسان هاست. و برای درست زندگی کردن و سعادتمند شدن هم در این دنیا و هم در جهان آخرت است. دقت در سخنان ائمه و پیامبر اعظم (ص) اهمیت فوق العاده شادی و تبسم و خوشرویی را نشان می دهد.
با عنایت به مطالب فوق الذکر باید به این نکته اذعان نمود که: فرهنگ غنی اسلام جایی برای غم و اندوه نیز به عنوان واقعیت غیر قابل اجتناب زندگی در نظر گرفته است. و آن غم و اندوه بر فراق محبوب و اندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و هم چنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در دنیاست. در فرهنگ اسلامی دردی که برای دیگران باشد، همیشه لذیذ است. این مطلب چه رازی دارد؟ خدا خودش می داند. هم چنان که درد دیگران داشتن لذیذ است، درد هجران حق هم لذیذ است. بوعلی در اشارات درباره این مسئله که گاهی یک چیز درد هست، ولی در عین اینکه درد است لذیذ است، مثال می آورد. می گوید این نوع درد نظیر خارش بدن است که بدن خارش می کند و سوزش دارد و انسان وقتی خارش می دهد، (محل خارش) درد می کند و در عین اینکه درد می کند، خوشش می آید. این درد، درد تلخی نیست.
این درد، دردی است که جان را می سوزاند، اشک را جاری می کند اما غم محبوب است، غم مطلوب است. انسان از یک سلسله غمها همیشه فرار می کند، ولی چطور می شود که اگر به ما بگویند مجلس ذکر مصیبت امام حسین (ع) برقرار است و مجلس خیلی خوبی است، می خواهیم به آنجا برویم؟ انسان تا دلش نسوزد و درد نگیرد، اشک نمی ریزد ولی در عین حال انسان دلش می خواهد به این مجلس برود، این درد را احساس کند و این اشک را بریزد، وقتی این قطرات اشک می ریزد، انسان صفائی را احساس می کند که آن درد، دیگر در مقابل این، چیزی نیست، این است درد انسانیت.
مصادیقی از غم و شادی در قرآن کریم
قرآن کریم در آیاتی پراکنده عوامل متعددی که موجب شادی و دوری از غم است بیان می کند. در این مجال برخی از آن ها ارائه می گردد:
- ایمان: مهمترین عامل شادی ایمان به خداست. «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
- رضایت: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر ممّا یجمعون..ای رسول به خلق بگو شما باید منحصراً بفضل و رحمت خدا شادمان شوید که آنها بهتر و مفیدتر از ثروتی است که برخود اندوخته اید.»
- کمک به مسکین (انفاق): «ویطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» و طعامشان را به سبب دوستی خدا به مسکین و یتیم و اسیر می دهند و برای رضای خدا و خداوند در روز قیامت، روز حساب از آنها استقبال می کند در حالیکه شادمان و مسرورند.
- شادی های بی جا و آثار شوم آن (غم): «و إذا اذقنا الناس رحمة فرحوا بها إن تصبهم سیئة بما قدّمت ایدیهم إذا هم یقنطون.. و مردم بر آنند که هرگاه ما به لطف خود رحمتی به آنها چشاندیم شاد شده و اگر رنج و بلائی از کرده خودشان ببینند در آن حال از خداوند نومید می شوند.» یعنی اگر ما امور را واگذار به خداوند کنیم در درونمان شاد خواهیم بود.
غم و شادی در روایات
در مورد غم و شادی واقعی و غم و شادی منفی در روایات اسلامی سخنان گهرباری نقل شده است. به عنوان مثال شادی کردن مؤمنان خود یک عمل پسندیده و خوب بیان گردیده است که زدودن غم و اندوه از چهره مؤمن باعث شاد شدن دل او در قیامت می شود و بهشت برای کسانی که دل مؤمن را شاد می کنند مباح شمرده شده است و بعد از سلامتی و تندرستی بزرگترین نعمت خنده است و اینکه شادی مایه آرامش روان است و غم و اندوه نفس را در تنگنا قرار می دهد و آرامش را از بین می برد. حضرت علی (ع) می فرمایند: (اندوه جسم را تباه می کند و کسی که غم او بسیار باشد اندوه او به درازا می کشد. غررالحکم، ج 1،ص454)
جایگاه و عوامل شادی در آموزه های دینی
در آموزه های دینی، داشتن نشاط و روحیه شاد لازمه یک زندگی موفق است. در اسلام، نکات ارزشمندی درخصوص ایجاد شادی و نشاط آمده است. شادی میتواند برای خود فرد و گاهی نیز دیگران سازنده باشد. مفهوم شادی مجموعاً حدود 25 بار با الفاظ مختلف در قرآن کریم آمده است. از جمله مباحثی که در متون دینی به آن اشاره شده است، گرهگشایی از مشکلات مردم و «ادخال سرور» و ایجاد شادمانی در آنهاست. در این منابع از کسانی که موجبات دلخوشی و شادکامی مردم را فراهم میآورند، ستایش شده و آنها سزاوار نعمتها و پاداشهای خداوند در آخرت، خوانده شدهاند. امامرضا(ع) میفرماید: «اوقات روز شما 4 ساعت باشد؛ ساعتی برای خلوت با خدا، ساعتی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف میسازند و غیره و ساعتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح، انجام وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید.» (یعنی از ساعات تفریح نیرو بگیرید و از این نیرو برای انجام وظایف استفاده کنید. بحارالانوار، ص 321)
از نگاه دین مهمترین عوامل شادی زا در زندگی انسان ها عبارت است از محبوبیت، مقبولیت، موفقیت، عوامل شادکامی پایدار، ایمان، هویت ملی و فرهنگی، خلاقیت، تجربه های عارفانه، حل مسئله و مشکل، پرهیز از گناه، رضایت و تحمل، تبسم و خنده، تنوع ظاهری، بوی خوش، کار و تلاش، تفریح و تفرج، سیر و سفر، تفکر در آفرینش و کشف حقیقت، رسیدگی به دیگران، با بچه ها بودن، استفاده از روشهای استعاره ای، شعری در بیان نظرات، داشتن دوستان ساده و خوش مشرب، تقویت عزت نفس، هدیه دادن و مهربانی کردن و گره گشایی از کار دیگران.
غم و شادی از دیدگاه عرفان اسلامی و مولانا
در عرفان اسلامی غم مساوی و معادل با شادی و حتی شادی وصف ناپذیر، می باشد و منظور از غم یک رهایی درونی، تخلیه کامل ذهنی و احساس سرخوشی و سرزندگی و پرواز روحانی است. بله این شادی نیست مگر به خاطر سبکی روح. این غم از نظر روانشناسی یک شادمانگی واقعی است. دری از درهای آسمانی، شادی و مستی عاشقانه است که تمام ذرات وجود یک عارف را در برمی گیرد و مملو از شور و عشق و لذت می کند. شادمانی واقعی یعنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی. پس در عرفان اسلامی غم هجران معشوق و دوری یار، مقدمه شادی و غم رسیدن به محبوب و یار زیباترین و باشکوه ترین شادمانگی است و لذتی وصف ناپذیر دارد. در این رابطه مولانا می گوید: غم و شادی در پی یکدیگرند این و آن لازم و ملزوم همند. از نظر مولانا عوامل غم اعمّ از نوع محمود یا نامحمود آن، میتواند مختلف باشد که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میشود:
غرور و خودبینی (انسان مغرور، همه چیز را برای خود و در خدمت خویشتن می خواهد، پس وقتی که با نبود آنها روبهرو میشود، دچار غم و اندوه میگردد)، فرورفتن در معاصی و شهوات (مقصود از عقل کل خداوند است. مولانا عقیده دارد که مجموع عالم، صورت عقل کلّ است)، دوری از معشوق و اصل خود (مرغ پرّنده چو ماند در زمین باشد اندر غصّه و درد و حنین)، آرزوهای دراز (در نظر مولانا، یکی از علل غم، طول امل است و ترس از طول امل در کلام حضرت علی (ع) هم آمده است: "من بر شما از دو چیز بیشتر میترسم؛ دنبال هوای نفس رفتن و آرزوی دراز در سر پختن.")
در مجموع از منظر دین غم و شادی واقعیت بلا اجتناب زندگی هستند. با این وجود نگاه دین، شادی آفرین است. و سیره و سنت معصومین(ع) به عنوان حقیقت تدین حکایت از سرزندگی، نشاط و شادابی دارد حتی در سخت ترین حالات و ساعت زندگیشان. انسان باید موقعیت ها را بشناسد و نگرش مثبت در آنها داشته باشد. در آموزه های دینی راه ها و روش های مختلفی برای چگونه شاد زیستن وجود دارد که برخی آن عبارت است از: توکل به خدا، رضایت از زندگی، بخاطر عشق با مشکلات مبارزه کردن، فروتنی و تواضع، شجاعت و هدفمندی، دوری از خاطرات منفی، انعطاف پذیری، کرامت نفس داشتن، داشتن جسم سالم و ورزش کردن، اعتدال و میانه روی، صداقت و راستی، باور خوشبختی، بخشش و گذشت، برنامه ریزی و نظم، اعتقاد به ارزشها و غیره.
پایان پیام/
نظر شما