به گزارش گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان: واقعیت های تاریخی دوران رسالت نشان می دهد که پیامبر خدا(ص) پس از بنیان گذاری تشکیلات حکومت اسلامی علاوه بر اینکه نسبت به انزوای سیاسی مدینه، هیچ وقت رضایت ندادند، بلکه به دلیل صدور و گسترش آیین حیات بخش اسلام، ارتباط با اقوام و ملل خارج از مدینه را در سرلوحه سیاست های خارجی خویش قرار دادند.
رخداد حدود 83 غزوه و سریه توام با جنگ و مبارزه و یا بدون جنگ، و اعزام قبول مداوم هیات های نمایندگی سیاسی بر اهمیت و گستردگی این روابط در تاریخ اسلام دلالت می کند.
بر این اساس بررسی در چگونگی برخورد پیامبر(ص)، با وفدها(هیات های نمایندگی قبایل و دول مختلف) می تواند ما را در نیل به دیدگاه اسلامی در این مورد مدد رساند.
از سال پنجم هجرت به موازات گسترش افکار اسلامی و تثبیت حاکمیت سیاسی اسلام، نمایندگانی از طرف قبیله های مختلف، جهت بررسی اوضاع و ملاقات و مذاکره با شخص پیامبر(ص) به مدینه رهسپار می شدند. روند این اوضاع پس از سال هفتم هجری که مصادف با تشدید فعالیت های جنگی و ارسال نامه پیامبر(ص) به سران کشورهای جهان بود شتاب بیشتری گرفت.
در حالی که قدرت اسلام در سال نهم هجری بر سراسر جزیرة العرب، سایه افکنده و گسترده نفوذ آن تا پشت دیوارهای کشور بزرگ روم رسیده بود، ورود شخصیت ها و نمایندگان قبایل و دول مختلف به مدینه النبی، به حدی رسید که تاریخ سال نهم هجری را سنه الوفود نامگذاری کرده است.
پیامبر خدا همه فرستادگان و میهمانان خارجی را که اهل کتاب، بت پرست و آتش پرست و غیره آنها را در بر می گرفت، در مسجد مدینه، کنار ستونی که به «اسطوانة الوفود» (ستون میهمانان خارجی) مشهور بود به حضور می پذیرفتند و با هم به مذاکره و گفت وگو می پرداختند.
فرستادگان در مدت اقامت خود در مدینه، با دستور پیامبر(ص)، در خانه یکی از انصار اسکان داده شده و پذیرایی می شدند. اکنون به عنوان نمونه به اختصار به ماجرای سه پیمان اشاره می شود:
ابن هشام در سی ره خود می نویسد: در سال نهم هجری- پس از جنگ تبوک-نمایندگان بنی تمیم وارد مدینه و مسجد پیامبر شدند:
«فلما دخل و فد بنی تمیم نادوا رسول الله علیه و سلم من وراء حجراته، ان اخرج الینا یا محمد ... »
(هنگام ورود بزرگان بنی تمیم به مسجد، پیامبر را از پشت دیوار خانه اش صدا کرده و گفتند: ای محمد! به نزد ما بیا... ) .
پیامبر(ص)، علی رغم ناراحتی از نحوه صدا زدن شان، آنان را به حضور پذیرفت. آنان گفتند: یا محمد! آمدیم مفاخره کنیم، به شاعر و سخنگوی ما اجازه بده تا سخن بگوید، پیامبر اجازه داد. «عطارد بن حاجب» برخواست و مطالبی را در شان و فضایل قوم اش بیان داشت.
سپس پیامبر(ص) طبق درخواست آنان، به ثابت بن قیس، دستور داد تا سخنان عطارد را پاسخ گوید. او نیز برخاسته و سخنانی در فضیلت مسلمانان بیان نمود. بعد از اتمام سخنان «ثابت»، «زبرقان»، شاعر بنی تمیم، شعری در این باب (مفاخره) خواند. حسان در این مجلس غائب بود. پیامبر او را برای پاسخگویی به این شاعر فرا خواند. حسان آمد و در رد شعر زبرقان اشعار زیبایی سرود، به گونه ای که پس از پایان شعر حسان بن ثابت، بزرگان آن قوم به بلاغت و فصاحت سخنگو و شاعر پیامبر اعتراف کرده و عاقبت اسلام آوردند. پیامبر(ص) جوایز نفیسی به آنان اهدا کرد.
«واقدی» در کتاب مغازی می نویسد: در رمضان سال نهم هجرت، نمایندگان قبیله ثقیف برای مذاکره با پیامبر به مدینه آمدند و پس از فراگیری عرف ملاقات از «مغیرة بن شعبه» که هم قبیله آنان بود-با رعایت تمام موارد گفته شده، وارد مسجد پیامبر(ص) شدند، اما در مورد سلام کردن از روش مشرکان پیروی کردند و گفتند: روزت بخیر باد! چون با این شیوه سلام کرده و وارد مسجد شدند؛ مسلمانان گفتند: ای رسول خدا! ایشان مشرکند، آیا می توانند وارد مسجد شوند؟
پیامبر(ص) فرمود: «زمین پاک است و چیزی آن را نجس نمی کند... ». آنها مدتی در خانه مغیره بودند و به مسجد هم رفت و آمد داشتند و پیامبر مقرر فرموده بود از ایشان در خانه مغیره پذیرایی شود.
بنا به نوشته ابن هشام، پیامبر(ص) دستور داد تا خیمه ای در مسجد برای آنان برپا ساختند و خالد بن سعید بن عص هم مامور پذیرایی از آنان شد.
در سال دهم هجرت، پس از اینکه پیامبر خدا طی نامه ای اسقف نجران را به آیین اسلام فراخواند، شصت تن از دانایان و خبرگان مردم نجران جهت بررسی دلایل نبوت پیامبر(ص) عازم مدینه شدند. هیات نمایندگی نجران (در مسجد مدینه) شرفیاب محضر پیامبر(ص) شدند وسلام کردند. پیامبر(ص) با احترام خاص سلام آنان را پاسخ داد و برخی از هدایایی که برای وی آورده بودند، پذیرفت. نمایندگان پیش از آن که وارد مذاکره شوند اظهار کردند که وقت نماز آنان فرارسیده است، پیامبر اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد مدینه در حالی که رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند... .
برگرفته از کتاب: مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت
نظر شما