اشتباه بزرگ تاریخی آل خلیفه آتش زیر خاکستر بحرین را شعله ور کرد

خیزشی که در بحرین رخ داده آتشی است که سال‌ها زیر خاکستر بود و به شدت سرکوب می‌شد اما امروز در فضایی که ایجاد شده؛ شیعیان آن را علنی کردند و این عامل آینده روشنی را پیش روی مردم بحرین قرار داده است.

خبرگزاری شبستان: اهمیت انقلاب های منطقه و خیزش‌های اسلامی مردم کشورهای در حال انقلاب و تاثیرات آن در جهان و بویژه مناسبات حکمرانان این کشورها به امریکا و ایادی غرب بر کسی پوشیده نیست. تحلیل گران سیاسی، تحلیلی های متفاوتی از انقلاب کشورهای منطقه ارائه می دهند اما در این میان با توجه به کشتار مردم بحرین از سوی آل سعود و آل خلیفه سعی کرده ایم به تحلیل یکی از تحلیل گران سیاسی کشور در مورد حوادث داخلی بحرین بپردازیم.

 

سعدالله زارعی، کارشناس مسائل خاورمیانه با ارائه مقاله ای به همایش بررسی ابعاد حقوقی سیاسی جنایت در بحرین که از سوی سازمان بسیج اساتید برگزار شد به بررسی رفتار شناسی شیعیان بحرین در انقلاب این کشور پرداخته است. وی در ابتدای مقاله خود به بررسی وضعیت جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی بحرین پرداخته است.

در سطح کشورهای خلیج فارس، فقیرتر از بحرین نداریم

وی در این مقاله در مورد وضعیت جغرافیایی بحرین می نویسد: «بحرین کشوری است با 650 کیلومتر مربع مساحت و از نظر موقعیت جغرافیایی دارای موقعیت شبه‌جزیره‌ای با ترکیبی از 34 جزیره که اکثر آنها غیر مسکونی است از نظر منابع انسانی به صادرات آلومینیوم متکی است و غیر از آلومینیوم محصول مهم و قابل توجه دیگری ندارد. معاش مردم در بحرین وابسته به همین صنعت است که البته در جهان وضعیت خوبی دارند و اولین کشور خاورمیانه و پنجمین کشور دنیا از نظر داشتن ذخایر آلومینیوم هستند، در عین حال این ذخیره استراتژیک به طور انحصاری در اختیار آل خلیفه است و تنها مردمی از بحرینی‌ها از این سهمی دارند که از طریق سیستم آل خلیفه گزینش و پذیرش شوند و به صورت کارگر و مزدور به تعبیری در خدمت آل خلیفه باشند لذا اکثر مردم در بحرین بسیار فقیرند در سطح کشورهای خلیج فارس ما فقیرتر از بحرین نداریم البته عمانی‌ها و یمنی‌ها نیز فقیر هستند ولی فقر در بحرین شدیدتر از فقر در یمن و عمان است بخشی البته با توجه به صنعت آلومینیوم و وضعیت خاصی که آل خلیفه ایجاد کرده منتفع هستند ولی اکثریت محروم‌اند.»

 

وضعیت جمعیتی بحرین در این مقاله اینگونه ذکر شده است: «این کشور از نظر جمعیتی کمتر از یک میلیون نفر جمعیت دارد که نزدیک به 600 تا 700 هزار نفر از آنها شیعه اثنی عشری هستند البته درباره عدد و رقم جمعیت آمارهای رسمی دقیقی وجود ندارد بیش از یک میلیون نفر جمعیت اعلام می‌شود ولی بحرینی‌ها معتقدند کمتر از یک میلیون نفر جمعیت دارند. از این جمعیت 150 هزار نفر تبعه غیر بحرینی هستند که در آنجا کار می‌کنند، بنابراین جمعیت خود بحرین کمتر از 850 هزار نفر می‌شود جمعیت شیعه نیز بین 70 تا 80 درصد کل جمعیت است.

از نظر منابع کشاورزی بحرین فاقد هرگونه امکانات کشاورزی است، از نظر بارندگی بسیار فقیر است و عملا کشاورزی در بحرین وجود خارجی ندارد جز یک مختصری بنابراین شرایط اقتصادی در بحرین شرایط حساس است، از نظر جمعیتی این عددی که عرض کردم در حدود 15 تا 16 جزیره پارکنده هستند البته سهم منامه سهم قابل توجهی است.»

نگاهی به وضعیت سیاسی بحرین/ از سال 50 تا امروز آل خلیفه 

 

وی وضعیت سیاسی بحرین را در این مقاله اینگونه توضیح می دهد: «از نظر سیاسی بحرین در سال 1350 مستقل شد و از همان سال تا امروز آل خلیفه بر بحرین حاکم هستند و شیخ حمد بن عیسی به عنوان امیر تا سال 2000 و پس از آن به عنوان پادشاه حاکم بوده و آقای شیخ سلمان از همان سال تاکنون نخست‌وزیر بوده است، لذا می‌بینیم که دو پسرعمو یعنی پادشاه و نخست‌وزیر کل حکومت را بین خود تقسیم کرده‌اند. از نظر نظام سیاسی، بحرین عملا فاقد مجلس است ولی به لحاظ ساختاری دو مجلس در نظر گرفته شده که هر کدام 40 نفر نماینده دارد ولی این مجلس فرمایشی است زیرا دولت از آن رأی اعتماد نمی‌گیرد و هیچ مصوبه‌ای علیه دولت یا پادشاه ندارد و تصمیمات آن نیز باید به امضای پادشاه برسد تا قابلیت اجرا داشته باشد و به همین نسبت دستگاه قضایی زیر نظر پادشاه عمل می‌کند به طور کلی یک قدرت مطلقه فائقه‌ای از سوی شیخ حمد و نخست‌وزیر در آن اعمال می‌شود این فضای ضیق سیاسی است.»

 

نویسنده مقاله در ادامه با گریزی به پیشینه حرکت‌های مردمی در بحرین آورده است: «شیخ حمد بن عیسی مربوط به اهل سنت بحرین هم نیست تا سال 1350 اصلا بحرین فاقد هرگونه شیعه سنی بود و یکپارچه شیعه بود. شیخ حمد به توصیه انگلیسی‌ها پس از تحمیل به بحرین اقدام به مهاجرپذیری کرد برای مثال قبیله خود را از عربستان در اینجا مستقر کرد. در حال حاضر با وجود تلاش آنها عدد اهل سنت حدود 35 درصد می‌شود بنابراین آنها از ابتدای تشکیل حکومت با شیعیان مشکل داشتند شیعیان نیز ناراضی بودند.

 

با پیروزی انقلاب در ایران شیعیان جان تازه‌ای گرفتند و به سمت تشکل پیدا کردن حرکت کردند و در واقع جلسات فعالی بین خودشان داشتند، محافل مذهبی بسیار فعال شد، مخصوصا برگزاری مراسم ماه محرم در بحرین گرم انجام می‌شد و میدانی بود برای ابراز مخالفت مردم نسبت به آل خلیفه. در این فضا شیعیان بارها تصمیم گرفتند علیه رژیم حاکم قیام کنند منتهی چون پیش‌بینی می‌شد حرکت یا برخورد سنگین آل خلیفه مواجه شود لذا شیعیان نسبت به این مسئله خویشتن‌داری می‌کردند، مراجع مذهبی شیعه هم توصیه به آرامش داشتند، از این رو سال‌ها این حرکت به تأخیر افتاد، این را از این جهت می گویم که درست است که بحرینی‌ها در ماه‌های اخیر حرکت خیابانی‌شان را انجام دادند ولی این زمینه حداقل از بیست سال قبل وجود داشت و بارها به توصیه مراجع مذهبی این تظاهرات برگزار نشده بود به تناسب حرکت شیعیان آل خلیفه و آل جریان آمریکایی در واقع حرکت‌هایی انجام دادند تا بحرین را در وضعیت فعلی تثبیت کنند.

 

خاندان آل خلیفه دو بار استقلال بحرین را به تاراج گذاشتند، یک بار با دعوت ناوگان پنجم آمریکا به بحرین حدود 15 سال پیش صورت گرفت و بعد از آن اتفاق در پایگاه الخبر عربستان که پایگاه الخبر تخلیه شد بحرین منامه را در اختیار آمریکایی‌ها گذاشت و اینجا به اشغال آمریکا درآمد تا الان هم آمریکایی‌ها حضور جدی دارند.

 

آن موقع وقتی آل خلیفه مورد سؤال قرار گرفت که مبنای این واگذاری چیست؟ پاسخ می‌دادند ما در منطقه از سوی عربستان، ایران و عراق تهدید می‌شویم این حرف ناصوابی بود منتهی این استدلال بارها مطرح می‌شد و واقع این بود که خاندان آل خلیفه شبه جزیره بودند و انتقال سرفرماندهی آمریکا از الخبر به منامه از این مسئله حکایت می‌کرد که آمریکایی‌ها جایی مطمئن‌تر از بحرین نمی‌شناختند و سراغ نداشتند.

اما بار دوم اشغال این کشور از سوی آل سعود و دیگر متجاوزان صورت گرفت و در حال حاضر نیز این کشور در اشغال مضاعف آل سعود قرار گرفته است و جالب این است که یک بار آل خلیفه در مواجهه با موج انقلاب‌های منطقه‌ای استقلال بحرین را فروخت و یک بار در مواجهه با حرکت داخلی مردم و خود همین مسئله صلاحیت اخلاقی و حقوقی و سیاسی آل خلیفه را کاملا مخدوش می‌کند.

از نظر عرف بین‌الملل و حقوق بین‌الملل رژیمی که داوطلبانه بخشی از خاکش را در اختیار یگان نظامی قرار می‌دهد با صراحت اعلام می‌کند که من توانایی دفاع از مرزهای خودم را ندارم که این به معنای صلب مشروعیت بین‌المللی است و زمانی که یک رژیمی از قدرت سرکو‌ب‌گر بیرونی برای سرکوب مردم داخل خودش استفاده می‌کند از نظر عرف و حقوق بین‌الملل به عنوان پایان مشروعیت اخلاقی و سیاسی در چارچوب مرزهای شناخته شده ملی به حساب می‌آید.

 

بنابراین می‌بینیم که در عمل آل خلیفه از خودش صلب مشروعیت کرده است پیرو همین دو اقدام است که مردم با اقدام متقابل از جان و مال و آبروی خودشان دفاع می‌کنند در واقع آل خلیفه آمده با دست خود تمام حرکت‌های مردم در خیابان‌ها را امضا و تأیید و مشروع معرفی کرده هر چند نیاز به امضای آل خلیفه نداشت ولی امضا کرد و در تاریخ برای همیشه ثبت کرد که اینها همه مردم بودند نه یک گروهی از مردم، چون اگر گروهی از مردم سر به شورش بگذارد و شورش آنها آن‌قدر خطرناک باشد که امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره بیندازد طبیعتا بخش دیگری از همان مردم به مقابله می‌پردازند و رفع خطر می‌کنند لذا اینکه حاکمیت بیاید از دول خارجی کمک بگیرد، این کار آل خلیفه بیان این است که من با یک بحران فراگیر ملی در چارچوب مرزها مواجه هستم و این پایان مشروعیت آل خلیفه بروز خارجی این مسئله را می‌بینیم.

بدون برخورداری از قوه امنیتی قادر به حفظ جان و مال خود نیستیم

 

اما مردم بحرین با صراحت اعلام می‌کنند تجربه ما در این انقلاب به ما نشان داد که ما بدون برخورداری از قوه امنیتی قادر به حفظ جان و مال خودمان نیستیم و ما هم باید به ابزار امنیتی مجهز دست یابیم. جنایات آل خلیفه و آل سعود راه را باز کرد و این پدیده دارد شکل می‌گیرد این پدیده از نظر حقوقی این حق را ایجاد می‌کند و به مردم حق دفاع می‌دهد.

 

زارعی در ادامه مقاله خود با ذکر سوالاتی مبنی بر اینکه از نظر اجرایی و عملیاتی چه وضعیتی پیدا می‌شود؟ و یا اینکه که این مردم چطوری می‌خواهند مجهز و مسلح بشوند در حالی که از نظر مرزی در محاصره و از نظر داخلی در وضعیت اشغال هستند؟ اینگونه پاسخ می دهد: «این مسئله این است که یک ملت برای مجهز شدن راه‌هایی را می‌تواند پیگیری کند که این راه‌ها بعضا غیر متعارف است ولی ممکن است برخلاف تصورات امنیتی موجود بتواند مجهز شود.

 

برای این موضوع دو راه وجود دارد؛ راه نخست این است که امکانات دست‌یابی به اسلحه در داخل فراهم شود، امروزه ساختن سلاح‌های برد متوسط و کم مثل کلاشینکف و آرپی‌جی به صورت تجزیه شده قابل دست‌یابی است، در هر کارگاه کوچک و زیرزمین هم می‌شود این را تأمین کرد، نمونه آن را در غزه دیدیم مردم در شرایط محاصره به تسلیحات دست یافتند.

 

راه دیگر این است که هواداران آنها که دسترسی دارند وارد عمل شوند و مردم را مجهز کنند، لازم نیست که یک کشور خاصی هم مسئولیت آن را به عهده بگیرد بلکه از طریق گروه‌های غیر دولتی که در دنیا کم هم نیستند و انگیزه کمک‌رسانی دارند، تجهیز کنند و به سادگی میسر است، شما لبنان را ببینید، در سال‌های 1361 به بعد اشغال شده در همین کشور اشغال شده که اسراییلی‌ها بر همه مناطق آن کاملا مسلط بودند در آنجا حزب‌اللهی شکل می‌گیرد که ظرف دو سه سال آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها را از لبنان اخراج می‌کند و تا امروز متجاوزان به لبنان برنگشتند و بعد هم همین‌ها اسراییل را متواری می‌کنند، همین مردم در موقعیت اشغال اسلحه را به دست می‌گیرند تا حدی که بزرگ‌ترین ارتش از نظر قدرت هوایی به قول اسراییلی‌ها از لبنان اخراج می‌شود.

 

حال آیا آل سعود تجربه‌ای سنگین‌تر، عمیق‌تر و کارآمدتر از اسراییلی‌ها دارند، آیا شیعیان بحرینی از نظر روحیه و انگیزه ضعیف‌تر از شیعیان لبنان هستند، شیعه لبنان حدود دو سه درصد از کل جمعیت لبنان را الان پوشش می‌دهد، آن موقع کمتر از سه درصد بودند، این شیعیان بحرین بیش از 70 درصد جمعیت هستند و این شیعیان به کانون پمپاژ انرژی یعنی جمهوری اسلامی نزدیک‌ترند از لحاظ روحی، روانی و عاطفی اینها قوی‌ترند.

 

بنابراین نباید تردید کرد که آل خلیفه در سپردن بحرین به آل سعود دچار یک اشتباه بزرگ تاریخی شده‌اند و بزودی با امواج مخالفت‌های مردمی مواجه می‌شوند که حالا فقط مبارزه سیاسی می‌کنند، در آینده مبارزات امنیتی و نظامی هم خواهند داشت و مطمئنا برخلاف تصور و تحلیل اینها شیعیان موفق عمل می‌شوند و حکومت دلخواه خودشان را مستقر می‌کنند.

 

در مورد اینکه این پیروزی چقدر زمان می‌برد، می‌گوییم در لبنان 15 تا 16 سال زمان برد در اینجا ظرف دو تا سه سال دول متجاوز اخراج می‌شوند تا مردم بتوانند نظام مطلوب خود را مستقر کنند.

 

نکته دیگر اینکه به جز این عامل ایجابی یک عامل صلبی وجود دارد که باید به آن توجه شود. عامل صلبی عبارت است از اینکه در شبه جزیره عربستان، عربستان سعودی در محاصره نیروهای مخالف خودش است، در شمال عربستان شیعه عراقی است، 9 استان شمال شیعیان عراقی هستند که مخالفان آل سعودند. در جنوب شیعیان یمنی هستند، در شرق شیعیان عربستان، در شمال شرق شیعیان بحرین، در جنوب به غیر از زیدی‌‌ها، اسماعیلی‌ها در سه استان مستقرند، خود عربستان شش و نیم میلیون شیعه دارد آیا اینها در برابر سرکوب شیعیان سکوت می‌کنند، بزودی شعله‌های آتش از طریق مجموعه این شیعیان به آل سعود سرایت می‌کند و یک عامل صلبی در امنیت سعودی وارد کارزار می‌شود، آیا در این صورت سعودی‌ها قادر خواهند بود در بحرین بمانند، قطعا پاسخ منفی است، وقتی سعودی‌ها رفتند آیا این رژیم غیرمشروع آل خلیفه قادر به ادامه حیات و قادر به ماندن خواهد بود؟ قطعا نمی‌توانند بمانند.»

 

نویسنده در پایان مقاله خود چنین نتیجه گیری می کند که: «خیزشی که در بحرین رخ داده است آتشی است که سال‌ها در زیر خاکستر بود و به شدت سرکوب می‌شده است، امروز در فضایی که ایجاد شده شیعیان آن را علنی کرده‌اند، شیعیان بحرینی به عمق و میزانی که از مظلومیت برخوردارند، به همین میزان با دریچه‌های رو به بیرون مواجه‌اند آینده روشنی در انتظار آنها است از نظر جمعیت، اکثریت جمعیت بحرین را دارا هستند، از نظر نزدیکی به شیعیان دیگر کشورها و همسایگان در مزیت‌اند و این عامل می‌تواند آنها را کمک کند تا به پیروزی نزدیک شوند و حکومت مطلوب خود را تثبیت کنند.

 

پایان پیام/
 

کد خبر 51465

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha