به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، «مده آ» عنوان غمنامه ای که «اوریپید» نمایشنامه نویس یونان باستان آن را نوشته است و حکایت زنی است که در بدنهادی و سیاهدلی نظیرش در جهان هستی وجود ندارد.
زنی که با قلبی آکنده از کینه و بی رحمی عزیزیانش را به نیستی می کشاند. داستان این غمنامه تا حدی بر یکی از افسانه های یونان باستان استوار است و برای شناخت بیشتر قهرمان سیه دل این نمایشنامه باید ابتدا «مده آ» افسونگر افسانه ای اساطیر یونان باستان را شناخت. بر اساس این افسانه ها مده آ دختر یکی از شهریاران آسیا بود که به شاهزاده ای رانده شده از تاج و تخت به نام «جیسن» که برای به دست آوردن پشم زرین که در اختیار پدر مده آ است به سرزمین آن ها سفر کرده، دل می بازد. مده آ در پی این عشق با خیانت به پدر و قتل برادرش پشم زرین را به جیسن سپرده و با او به سرزمین دیگری می گریزد...
اوریپید نوشتن را از دوران جوانی و در حدود بیست و پنج سالگی آغاز کرد. او از دوستداران فیلسوف بزرگ یونانی، سقراط بوده و شیوه ی زندگی خاصی داشته است. به گونه ای که سالیان متمادی از عمرش را در انزوا به سر برد و به نوشتن پرداخت و بر اساس منابع موجود بیش از نود نمایشنامه از سوی او نگارش شده که بسیاری از آن ها در دست نیست.
درغمنامه ی مده آ، اوریپید به مسائل اجتماعی روزگار خود و سختی هاییی که زنان در آن ایام متحمل می شدند توجه داشته است و بابررسی رفتاری که نسبت به زنان روا می شده ، بی عدالتی و ضعف های جامعه ی خود را به تصویر می کشد.
مده آ زنی است که به دلیل خیانت همسرش که دلباخته ی دختر شاه «کورینت» شده، دچار خشمی می شود که او را تبدیل به موجودی هیولا صفت کرده و آتشی از انتقام در وجودش بر افروخته است. این غرور جریحه دار شده و خشم مهار نشدنی او را به کارهایی وا می دارد که تراژدی بزرگی را رقم می زند....
«پرستار: بانوی من باید شکیبا بود....چه می توان کرد؟ می بینم که پسران تو حیرت زده و اندوهگین به سویت می آیند...
مده آ: دور شوند.... دور... از همه ی آنان نفرت می کنم.. آن ها فرزندان آن مرد خائنند.... لعنت خدایان بر همه ی آنان باد... مرگ بر پدرشان و مرگ بر خودشان...کاش روزی برسد که آن مرد ملعون و نوعروسش را در زیر ویرانه ی کاخشان ببینم.
پرستار: آرام بانوی من آرام....
مده آ: ای پدر صدای مرا می شنوی... من به تو خیانت ورزیدم و تو را ترک گفتم... ای زادگاه من تو را به خاطر آن مرد پشت سر گذاشتم و از یادت بردم... و تو ای برادر... من دستان خود را به خون تو آلوده ساختم همه ی این ها به خاطر همان عشق ملعون بود و من آرام نخواهم نشست و بیدادی بر او روا بدارم که فریاد از زمین و آسمان برخیزد.....»
و این گونه مده آی خیانت دیده به طرح نقشه ای می پردازد تا انتقام خود را از همسری خیانتکار بگیرد و در این مسیر از هیچ کاری فرو گذار نمی کند. اما پادشاه که خطر حضور او را برای دخترش احساس کرده است فرمان می دهد تا مده آ را از آن دیار بیرون برانند تا دخترش و جیسن با آرامش زندگی کنند.
اما مده آ که زنی باهوش است برای عملی کردن نقشه ی انتقامش ابتدا به دیدن شاه رفته و او را فریب می دهد تا بتواند یک روز بیشتر در آن دیار زندگی کند و پس از آن به دیدار همسرش می رود و استادانه و با چیره دستی جیسن را قانع می کند تا فرزندانش را همراه با هدایایی به دیدن نوعروس او بفرستد. او برای این کار بهانه ای نیز فراهم کرده تا این کارش موجه به نظر برسد.او بیان می کند با اینکار می خواهد تا مهر نوعروس نسبت به فرزندانش رابرانگیزد تا مانع از تبعید آنان به همراه مادرشان شود.
سپس مده آ فرزندانش را همراه با تاج مرصع و ردای گرانبهایی که از پدرش یادگار مانده بود به کاخ نوعروس می فرستد. و تازه عروس نیز با مهربانی فرزندان را به آغوش کشیده و هدایای آن ها را می پذیرد. و ساعتی بعد در گوشه ی تنهایی خویش تاج را برسر نهاده و ردای گرانبها را به تن می کند غافل از اینکه آن هدایا آغشته به سمی مهلک است. و نوعروس که با پوشیدن آن هدایا در برابر آیینه بر جمال خویش می نگریست دچار دردی جانکاه شد و بر زمین افتاد... فریاد و زاری ندیمه، شاه را به بالین دخترش کشاند و همین که پدر گریه کنان در کنار فرزندش حاضر شد و او را در آغوش کشید او نیز از طریق آن سم کشنده جان سپرد.
اما این پایان انتقام مده آ نبود و او دست به کاری وحشتناک تر و غیرانسانی تر می زند..
«مده آ: ای دست های آلوده ... از شما سپاسگذارم... شما وظیفه ی خود را استادانه انجام داده اید.... اکنون باید قدم بعدی را بردارم... باید کاری کنم که در جهان هیچ جانداری مرتکب نشده باشد... باید دست خود را به جنایتی آلوده کنم که هرگز در تاریخ زندگی انسان ها نظیرش نباشد.... مگر من فرزندانم را به دنیا نیاورده ام؟ بسیار خوب خود من هم جانشان را خواهم گرفت و آن جنازه های بی جان را به صورت هدایای گرنبها برای پدرشان خواهم فرستاد.....»
و در نهایت مده آ دستانش را به خون فرزندان بی گناهش نیز آلوده کرده و دو فرزندش را با دست خود کشته و برای پدرشان می فرستد.
«جیسن: نفرین خدایان بر تو باد... می دانم که پنجه ی عفریت انتقام گلوی بی رحم تو را خواهد فشرد... ای زئوس آیا می بینی در چنگ این حیوان وحشی و خون آشام چگونه خوار و خفیف و سیه روزگار شده ام... چه می شد که سزای این بدی کاری های او را در کفش می نهادی... چه می شد که او را به شکنجه ی جاودانی مبتلا می ساختی....»
اوریپید نویسنده ای است که به مبارزه با قدرت خدایان اساطیری می پردازد و به شیوه های مختلف می کوشد تا نیروی افسانه ای ارباب انواع را کوچک و مسخره نشان دهد. و در این غمنامه نیز در نهایت گناه همه ی این بدنهادی ها را به گردن خدایان اساطیری وافسانه ای انداخته است.
او نویسنده ای است که همراه با« سوفوکل» از بزرگترین نمایشنامه نویسان یونان باستان به شمار می رود. وی اغلب قهرمانان نمایشنامه هایش را زنانی سنگدل و بدنهاد برمی گزید به گونه ای که برخی این موضوع را به پای نفرت او از زنان می گذارند. اما نظر او نسبت به زنان با گذشت زمان تغییر کرد و او تبدیل به نویسنده ای شد که در آثارش به دفاع از حقوق زنان می پرداخت. وبسیاری از هنرشناسان معتقدند که تا کنون هیچ تراژدی نویسی نبوده که به زیبایی و هنرمندی او روان رنج دیده و احساس در هم کوفته و جسم ضعیف زن را در آثارش به تصویر بکشد.
در واقع «مده آ» اوریپید بسیاری از ویژگی هایی را که در زندگی یونان جوامع پیشین وجود داشته است نشان می دهد.و در این غمنامه مده آ همیشه پس از بیان وضعیت خود آن را تعمیم می دهد و درد و رنج های زنان را بیان می کند و از حد بیان موقعیت شخصی فراتر می رود.
اوریپید شخصیت مده آ را به صورت زنی هوشمند ترسیم می کند، زنی که هم از جادوی سیاه می داند و هم از خواص گیاهان.مده آی اوریپید زنی است که زمینه ای اجتماعی برای به ثمر رساندن موهبتهایی که از ان بهره مند است ا ندارد و در نتیجه همه چیز را برای جیسن قربانی می کند. او در شخصیت مده آ زنی را تصویر می کند که باهوش وزیرک است اما همچون مردان ، سرزمینی برای حکومت کردن و ماجرایی برای قهرمانی ندارد و در نتیجه هوشش به هدر می رود.
نظر شما