به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، از مجموع آیاتی كه در شناساندن انسان در قرآن مجید آمده، استفاه می شود كه كتاب الهى انسان را موجودى عاقل و مكلف معرفى میكند. تكالیفى كه بر عهده هر انسانى قرار می گیرد، به مقتضاى عقل است و این عقل و مسئولیت است كه آدمى را به بسیارى از آفریده هاى حق برترى می دهد. آنان كه به درك این دو واقعیت نائل آیند، یعنى به مسئله عقل و مسئولیت توجه كنند، براى شكوفا كردن استعدادهاى خویش اقدام كرده و سعى می كنند با قرار گرفتن زیر بار مقررات الهى و تربیت انبیاء به رشد و تكامل انسانى برسند، اینان هستند كه بر موجودات عالم برترى داشته و روى تاریخ را سپید كرده و آبروى انسانیت اند اما مردمی كه نمی خواهند یا نخواستند خود را بشناسند و از عقل و تكلیف غافلند مردمى هستند كه همچون حیوانات همتى جز ماده و نیتى جز شكم و شهوت نداشته و به خاطر از یاد بردن عقل و مسئولیت، تبدیل به حیوانى پرزیان و درنده اى خطرناك می گردند. اهمیت تعقل در زندگی انسان به قدری است که بیشترین خطابات قرآن به انسان در این باره است. در گفتگو با دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به بررسی و اهمیت تعقل و نقش فلسفه و منطق در تعقل پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
انسان در طول زندگی خود چقدر به عقلانیت نیاز دارد و اصلاً چه رابطه ای بین عقلانیت و سبک صحیح زندگی وجود دارد؟
وقتی در مورد سبک زندگی صحبت می کنیم باید بینش خود را از سطح یک یا چند موضوع و مسئله پدیداری و قابل مشاهده به مجموعه ای از مسائل که در آنها، سطوح متعدد فکری، کرداری و حتی گفتاری حضور دارد، بسط و توسعه دهیم. توجه به این ابعاد و لایه هایی که هر یک از این ابعاد دارند ضروری است زیرا در غیر این صورت چه در مقام آسیب شناسی و چه در مقام بعد از آسیب شناسی، یعنی تنظیم برنامهها و سیاستگذاریها، به دلیل عدم شناسایی درست موضوع، برخورد ما با موضوعات و مسائل نیز شتابزده و سطحی بوده است و لذا به نتیجه مطلوب منجر نمی شود.
پاسخ به این پرسش مبنی بر میزان نیاز ما به عقلانیت دقیقاً یکی از پاسخهای جدی به چگونگی مواجهه با سبک زندگی و تحلیل آن است. اگر به این نکته قائل باشیم که سبک زندگی انسانها و جوامع در هر برهه از زمان نسبت با فرهنگ زمانه آنها دارد و اگر این را نیز بپذیریم که فرهنگ سطوح متعددی دارد که بیرونی ترین سطح و لایه آن با سبک زندگی پدیداری و قابل مشاهده انسانها مرتبط است آنگاه می توانیم پرسش از میزان نیاز ما به عقلانیت را از دو زاویه پاسخ داد؛ نخست آنکه نوع همین نگاه مبنی بر تعدد لایه های فرهنگ و ارتباط این لایه ها با یکدیگر و با سطوح متعدد سبک زندگی مستلزم بینشی عقلانی است و این بینش عقلانی است که ما را از مواجهه های سطحی و اولیه دور می دارد و درثانی، با اذعان به اینکه درونی ترین لایه فرهنگ به خرد فلسفی و دینی و علمی مورد قبول انسانها و ملتها و جوامع در هر دوره تاریخی اختصاص دارد و این لایه بنیادین و درونی است که دیگر لایهها را سیراب می کند و فکر و گفتار و کردار را شکل می بخشد، آنگاه نه تنها ضرورت تفکر عقلانی برای ساختن و یا بازسازی هر گونه فرهنگ و تمدنی ضرورت خود را نمایان می سازد بلکه در تحلیل ساختارهای مربوط به سبک زندگی نیز این خرد بنیادین خود را همچون ضرورتی انکارناپذیر بر جامعه علمی و محققان حوزه سبک زندگی تحمیل می کند.
هر دو وجه اخیر، یعنی توجه به عقلانیت و خرد فلسفی هم برای ساختن یک تمدن نوین اسلامی مبتنی بر قابلیتهای فرهنگ و دانش خودی و استفاده از امکانات و فناوریها و دانشهای روز و هم برای تعریف و یا بازتعریف سبک دیگری از زندگی موضوعی است که متأسفانه چندان مورد توجه قرار نگرفته است. محقق ما اگر نتواند رابطه خرد مینوی ایرانی با وحی و تقوا و عرفان اسلامی و این دو را با دانشهای تجسم یافته در سبک معماری و آداب و سنن فرهنگی و مناسک معمول ملی و محلی و روحیات و مرامهای جوانمردانه و امثالهم را دریابد، نخواهد توانست توصیف دقیق و معطوف به واقعی از سبک زندگی رایج ایرانیان سده های قبل عرضه دارد؛ هرچند این مفهوم به عنوان یک مفهوم آکادمیک که ادبیات و روش مختص خود را دارد، مفهومی جدید و ناظر به دنیای معاصر است. همین محقق نخواهد توانست مولفههای تشکیل دهنده درونی ترین لایه فرهنگ امروزی را شناسایی کرده و نسبت مولفههای این لایه با لایههای دیگر و وجوه پدیداری و قابل مشاهده سبکهای رایج زندگی انسانهای امروز را، برکنار از مطلوب و یا نامطلوب بودن آنها دریابد.
برای تعقل صحیح به پرورش عقل نیاز داریم با توجه به اهمیت فلسفه و منطق در این زمینه، بفرمائید یک انسان عادی در طول زندگی تا چه حد به فلسفه و منطق نیاز دارد؟
در چارچوب فلسفههای قدیم، منطق مقدمه و وسیله ای برای ساختن برهان، فهم آن و تشخیص مغالطاتی بود که خود را در هیأت دعاوی پر هیمنه عرضه می داشتند. از همین رو بود که طالبان فلسفه به منطق نه به عنوان یک علم، بلکه بیشتر به عنوان آلت و ابزاری قانونی و عقلی برای پیشرفت در فلسفه نگاه میکردند. این نگاه به جماعت فیلسوفان که عده شان چندان زیاد هم نبود این قابلیت را می بخشید تا نگاهی انتقادی به دانشهای عقلی (غیرتجربی) پیرامون خود، اعم از کلامی و اخلاقی و عرفانی و ادبی و خطابی و امثالهم داشته باشند و با محک استدلالهای منطقی آنها را ارزیابی کنند و وزن هر کدام را مشخص نمایند. شاید یکی از دلایل مخالفت جدی با منطق و فلسفه در جهان اسلام همین نگاه انتقادی باشد که سقراط در کلام خود از آن با عنوان نیش خرمگس نیز یاد می کرد. در هر صورت، این جماعت اندک با زحمت و مرارت بسیار و با استفاده از قالبهای متعدد شعری و روایی و خطابی و امثالهم، توانسته اند با ارائه تصویری عقلانی از آنچه که بلحاظ عقلی می تواند قابل دفاع باشد و می تواند از محدوده های شخصی و فردی و محلی به قامت اندیشه ای کلی و ضروری و بیناذهنی و بین المللی قد بکشد، بنیانهای فرهنگ و تمدن ایرانی را در دوره های متعدد گذاشته و نقطه محوری و مرکز ثقل هویت عقلانی- دینی سرزمین ایران را بگذارند. این هویت متحد کننده اقوام توانسته در مواضع متعدد تاریخ در مقابل رفتارهای مقطعی و البته گسترده گروه های خردستیز مقاومت کند و نگذارد ایران زمین هویت خود را از دست بدهد.
در مورد زمانه ما شاید ضرورت پرداختن به فلسفه و استفاده از منطق به عنوان ابزاری برای سنجش و نقد ایسم ها و دعاوی و مُدهایی که خیلی سریع به کمک رسانه های متعدد و برخی نیازهای اجتماعی خود را نمایان می کنند و بخشی از توان و ظرفیت جامعه را به خود اختصاص می دهند کمتر از گذشته نباشد.
اگرچه امروزه فلسفه قالب سنتی خود را کم و بیش از دست داده و معارف و مهارتهایی چون منطق دانی کنار نهاده شده است و از سوی دیگر سطوح سبکتر و البته گسترده تری از آموزش فلسفه در دانشگاه ها و محافل علمی بیرون از دانشگاه ها تعلیم داده می شود، اما باید به این عقلانیت تعمیم یافته و نفوذ کرده در لایههای متعدد اجتماعی خوشبین بود و تلاش کرد همین سطح یا سطوح را به حد مطلوب برتر ارتقا بخشید. فراموش نباید کرد که امروزه طیف های متعدد دینی با داعیه اسلام راستین و جنبشهای نوین عربی و اسلامی، عرصه را بر فکر و زندگی و حریم و حرم مردمان منطقه تنگ کرده و جنایاتی تاریخی را به نام خود ثبت می کنند. مسلماً گسترش عقلانیت چه نزد حلقه محدود فلسفه خوانهای حرفه ای دانشگاهی و حوزوی و چه در فضای عمومی جامعه، می تواند فضای فرهنگی کشور ما را در مقابل این افکار واکسینه کند.
با توجه به اینکه مغالطات و استدلال های نادرست از سوی مردم و حتی افراد تحصیلکرده و مسئولان و مدیران صورت می گیرد هر انسان برای تشخیص این مغالطات و استدلالهای نادرست که نقش مهمی در سبک زندگی درست دارند باید چه کار کند؟
امروز جامعه ما به شدت به تفکر عقلانی نیاز دارد زیرا در برخی مواقع حتی با اهدافی خیرخواهانه، قدرت سنجشگری نادیده گرفته می شود. تا آنجا که مربوط به سازوکارهای مدرن است، خود علم جدید برای کنترل و نظارت بر بخش های متعدد خود مکانیسم هایی را تعبیه کرده است. ما به شدت به این سازوکارها در حوزه های علمی، مدیریتی، فرهنگی، عمرانی و غیره نیاز داریم زیرا این سازوکارها هستند که سلامت اقدامات ما را تضمین می کنند و راه را بر خرابکاریها و یا تصمیمهای منفعت طلبانه و شخصی و یا هر گونه اقدام خلاف قانون می بندند اگر این مکانیسم های نظارتی که خود دنیای جدید برای سلامت خود تعبیه کرده است حضور داشته باشند درصد قابل توجهی از مشکلات ما حل می شود.
در مورد ادعاهای نادرستی که بر خرد برهانی و یا خرد همگانی تکیه ندارد اما به دلیل بهره گیری از قالب های زبانی ویژه، بر احساس و عواطف مردم تکیه دارند و متأسفانه به راحتی مطلوب خود را متصور می سازند و با سرعت چشمگیری به آن مطلوب دست می یابند، لزوم دقتهای فلسفی و منطقی هم برای برملا کردن مغالطاتی که پس و پشت آن دعاوی است و هم برای معرفی ضوابطی که دعاوی بزرگ و موثر بر حیات محلی و ملی و بین المللی باید از آنها برخوردار باشند، ضروری است.
فلسفه به معنایی که عموم مردم می فهمند رشته ای سخت و سنگین و با اصطلاحات خاص خود است. چگونه می توان از این علم برای عموم مردم و در سطح پائین استفاده کرد؟
فلسفه در سطحی معین ویژه گروه خاصی است و نمی توان بر تعمیم آن به همه حوزه ها اصرار ورزید. این از آن روست که شخصی که به عمق تفکرات فلسفی و ارتباط آن ها با یکدیگر وقوف یافته است نه تنها دوره های متمادی و سختی را در فراگیری و اندیشیدن به آن مضامین گذرانده است بلکه تأمل فعلی و کنونی وی بر مباحث نیز خود مستلزم فراغت و دقت و حدت ذهنی فراوانی است لذا نه موضوع نخست و نه موضوع اخیر را نمی توان از قاطبه ملت انتظار داشت. از آنجا که این سطح از تفکر فلسفی را نمی توان به عموم مردم آموزش داد پس شایسته است از وجود این جماعت اندک حرفه ای در سطح مشاوران استفاده کرد و در تنظیم برنامه های فرهنگی و اجتماعی جامعه، در کنار دیگر اندیشمندان مرتبط با موضوع، از آنان نیز کمک گرفت البته این سخن منافاتی با سطحی از ترویج تفکر عقلی میان طبقات مختلف اجتماعی و سطوح متعدد آموزشی ندارد. اگر بر این باور باشیم که افراد جامعه ممکن است به دلیل مواجهه با افکار مختلف اعم از عقلانی و غیرعقلانی، به سویه های خاصی هدایت شوند و یا از میان سبک های زندگی عرضه شده به وی، برخی را انتخاب کنند که با همدیگر ناسازگارند و یا برخلاف مسیر همدیگر عمل می کند و در نتیجه زندگی آن افراد را از وضعیت وحدت به وضعیت آشفتگی متمایل می سازند، آنگاه درصدی از آموزش تفکر عقلانی به منظور تقویت قوه اختیار و انتخاب و سنجشگری آنچه در معرض وی قرار می گیرد، ضروری و واجب است. در نتیجه این آموزش و سنجشگری افراد باید بتوانند وضعیت آتی خود را با حال و گذشته شان پیوند بزنند و تحلیلی از مسیر حرکت فکر و سبک زندگی شان ارائه دهند و بدانند که عاقبت راهی که می روند چیست و تا چه اندازه نتیجه آن راه با خواستهای فردی، محلی، ملی و بین المللی سازگار است. این مطلوب خود مستلزم آگاهی از مولفه های بسیاری است که شخص در نتیجه آموزش های تدریجی و رو به جلو در طول مقاطع تحصیلی، هم بدانها آگاه شده و هم می تواند نسبت اندام وار میان آن ها را ترسیم نموده و توضیح معقولی درباره آنها ارائه دهد.
منطق هم علاوه بر سختی و پیچیدگی در تشخیص استدلال درست و کمک و راهنمایی برای بیان استدلال درست مهم است. چگونه می توان از این علم در سطح عمومی و راه صحیح زندگی بهره گرفت؟
امروزه منطقهای فراوانی نزد منطقدانها وجود دارد. بسته به موضوع و هدف و نحوه تحلیل، منطقدانها تحلیلها و موشکافیهای متعددی عرضه می کنند. تخصصی شدن منطقهای جدید و درآمیختگی آن با قالبهای ریاضیاتی سبب شده دانش استفاده از این منطقها عمدتاً در اختیار صاحبان و عالمان آن ها باشد. با این حال هنوز می توان از منطقهای صوری و کلاسیک که دانشمندان ایرانی نیز در طول تاریخ سهم بزرگی در تکامل و پردازش آن داشته اند برای گسترش فرهنگ انتقادی بهره جست. یکی از بهترین مواردی که می توان از این ظرفیت استفاده کرد، بازسازی روشهای منطقی به زبان ساده برای کودکان و دانش آموزان است. خوشبختانه گروه های فلسفه و کودک در ایران متوجه قابلیت و ظرفیت منطق برای رشد این سنخ تفکر و مهارت به کودکان و نوجوانان شده اند و کارگاه هایی را برای این منظور برگزار کرده و یا طرح درسهایی را نگاشته و به تصویب رسانده اند. امید است اهل فن بتوانند روشهای تجزیه و تحلیل رایج در علم منطق را با الگوی بازنمایی به روشهای متعدد تقریر نموده و ضمن ساده سازی آن، راه های استفاده از آنها را به نحو نظری و عملی نشان دهند.
نظر شما