خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: قرآن کریم در جای دیگری نیز پیرامون پرهیز و اعراض مؤمنان از لغو سخن می گوید و پس از اشاره به نماز خاشعانه، دومین ویژگی الهی آنان را پرهیز از لغو می خواند و مجموعه این صفات را عامل فلاح و به مقصد رسیدن آنان می داند: "قد أفلح المؤمنون٭ الذین هم فی صلاتهم خشعون٭ و الذین هم عن اللغو معرضون/ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانان كه در نمازشان فروتنند."
این روگردانی از لغو، نه به نحو گریز خائفانه بلکه به شکل گذارکریمانه است؛ یعنی به هنگام رویارویی با لغو، بزرگوارانه از آن می گذرند: "و إذا مروا باللغو مروا کراما/ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى گذرند." وصف نیکوی پرهیز از لغو، مؤمنان را تا ابد همراهی می کند و در بهشت موعود و تخلف ناپذیر خدای رحمان نیز بر زیبایی ها و نعمت های معنوی آنان می افزاید.
چگونه می توان پذیرفت که انسان در لغو و بیهوده گرایی مانده باشد و بتواند به سرمنزل مقصود برسد. آیت الله جوادی آملی، اندیشمند برجسته دینی در کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تشریح این حقیقت می پردازد.
مومنان حتی در برابر جاهلان هم ملایم اند
به یقین، این آزادگی و آمادگی روحانی، ریشه در تربیت الهی و اخلاق انسانی دارد و قرآن کریم به بخشی از آن تربیت نیز اشاره کرده، می فرماید: "و إذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه/ هرگاه سخن لغو و بیهوده ای بشنوند، از آن روی برمی گردانند." این تعریف، بیانگر سنت مستمر آنان در حفاظت از معبر شنوایی است. اما مراقبت از زبان و آلوده نساختن آن نیز وصف دیگری از صفات برجسته آنان است؛ زیرا به هنگام برخورد با مخالفان راه خدا و آگاهی از سخنان جاهلانه آنان، بی آنکه زبان به لغو بگشایند: "و قالوا لنا أعملنا ولکم أعملکم/ می گویند: اعمال ما از آن ما و کارهای شما از آن شما." بلکه زبان خود را که مظهر سلامت الهی است، به خیرخواهی جاهلان می گشایند و در عین تصریح به راه متفاوت خود با آنان، برایشان آرزوی سلامت و رهایی از جهل و نادانی می کنند: "سلم علیکم لانبتغی الجهلین/ سلام بر شما جوياى [مصاحبت] نادانان نيستيم." قرآن در جای دیگر نیز به این وصف رحمانی مؤمنان اشاره کرده، از سلامت گویی و سلامت جویی آنان در برابر خطاب جاهلان، چنین یاد می کند: "و إذا خاطبهم الجهلون قالوا سلما/ چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند."
رویگردانی از لغو با گذر کریمانه
قرآن کریم در جای دیگری نیز پیرامون پرهیز و اعراض مؤمنان از لغو سخن می گوید و پس از اشاره به نماز خاشعانه، دومین ویژگی الهی آنان را پرهیز از لغو می خواند و مجموعه این صفات را عامل فلاح و به مقصد رسیدن آنان می داند: "قد أفلح المؤمنون٭ الذین هم فی صلاتهم خشعون٭ و الذین هم عن اللغو معرضون/ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانان كه در نمازشان فروتنند."
این روگردانی از لغو، نه به نحو گریز خائفانه بلکه به شکل گذارکریمانه است؛ یعنی به هنگام رویارویی با لغو، بزرگوارانه از آن می گذرند: "و إذا مروا باللغو مروا کراما/ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى گذرند." وصف نیکوی پرهیز از لغو، مؤمنان را تا ابد همراهی می کند و در بهشت موعود و تخلف ناپذیر خدای رحمان نیز بر زیبایی ها و نعمت های معنوی آنان می افزاید: "جنت عدن التی وعد الرحمن عباده بالغیب إنه کان وعده مأتیا٭ لایسمعون فیها لغوا إلا سلما؛ باغهاى جاودانى كه – خداى- رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است در حقيقت وعده او انجام شدنى است. در آنجا سخن بيهوده اى نمى شنوند جز درود و روزى شان صبح و شام در آنجا [آماده] است."
مصادیق لغو و غفلت در آدمی
پس با عمل به فراخوانی قرآن کریم می توان بهشتی سیرت شد و نتیجه مراقبت همیشگی و پرهیز پیوسته از کارهای لغو و غفلت زا را در بهشتی که یکسره از لغو و غفلت به دور است، مشاهده کرد.
قرآن کریم در کنار فراخوانی به پرهیز از لغو، مصادیق فراوان آن، یعنی قول یا فعل یاوه و بیهوده را نیز برمی شمرد و ثمرات هر یک را نیز بیان می دارد. اموری چون شهادت باطل، دروغ، خیانت، ستم، بد عهدی، نقض عهد، پیمان شکنی و... هر یک نمود غفلت آدمی و مصداقی برای لغو است که پرهیز از آن ها به مثابه شست وشو و لکه گیری و جرم زدایی پیش از رنگ شدن به زیباترین رنگ هستی و صبغه الهی است و اگر روح انسان به چنین رنگی آراسته شود، همه کارهای او حتی زندگی عادی، تلاش اقتصادی، آموزش و تجارت و کشاورزی و دیگر امور به ظاهر مادی او نیز خدایی خواهد بود؛ یعنی هیچ یک از این کارها او را از یاد خدا غافل نمی کند؛ حتی اگر به تجارت و داد و ستد بپردازد، هماره یاد خدا با اوست: "رجال لاتلهیهم تجرة و لا بیع عن ذکر الله/ مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا به خود مشغول نمى دارد." تفاوت تجارت و بیع در این آیه نیز نشانگر هوشیاری و ذکر دائمی آنان است، زیرا تجارت، حرفه و پیشه انسان است؛ خواه شخص تاجر اشتغال فعلی به فروختن کالا داشته باشد یا آنکه در انتظار خریدار به سر برد و یا به کار دیگری بپردازد؛ اما بیع، همان اشتغال فعلی به داد و ستد و حضور در متن معامله است و مردان الهی چنان با یاد خدا همراهند که نه در شأنیت معامله و نه در فعلیت آن، غفلتی به خود راه نمی دهند و یاد و نام خدای سبحان را فراموش نمی کنند و این نمودی از ذکر کثیر است که قرآن کریم مؤمنان را بدان دعوت کرده است: "یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا/ اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار."
اگر انسان مؤمن، به مرتبه ای برسد که یاد خدا را لحظه ای از دست ندهد، در ضمیر ملکوتی خود جایی برای خاطرات باطل پیدا نمی کند و هیچ غفلتی به ساحت پرصفای وجودش راه نمی یابد. صفای درون انسان نیز با پرهیز از لغو و بیهودگی تأمین می شود؛ از این رو، میان پرهیز از لغو و ذکر خدا یک نحوه تلازم عملی وجود دارد و هر یکی می تواند مقدمه یا نتیجه دیگری باشد؛ بدین جهت، بحث بعدی به درجات یاد و نام خدای سبحان و نیز درکات غفلت و جهل و تجاهل اختصاص یافته است
نظر شما