نرم‌افزار خشونت‌ساز را از کار بیندازید

بزهکاران می‌توانند محصولاتی از یک ماشین خشونت‌ساز باشند، بنابراین منطق می‌گوید اگر می‌خواهیم آمار بزه‌ها را در جامعه کاهش دهیم باید دنبال درختی بگردیم که این میوه‌های فاسد را تولید می کند.

خبرگزاری شبستان: اگر چاقویی که شاهرگ رو‌ح‌الله داداشی، قهرمان پرورش‌اندام را بریده و سبب قتل او شده را دنبال کنیم به کجا می‌رسیم. از لبه بران و تیز چاقو به دسته‌اش می‌رسیم، یعنی همان جایی که انگشتان قاتل مثل ماری زهرآلود دور تا دورش می‌پیچد و قفل می‌شود در دسته چاقو، حال این انگشت‌ها را هم دنبال کنیم به کجا خواهیم رسید؟ انگشت‌ها که فرمان خشونت و قتل را با اتصال به چاقو به اجرا درآورده‌اند متصل به کجا بوده‌اند؟

انگشت‌ها به ساعد و مچ و بازوها چسبیده‌اند، اگر اینها را ادامه دهیم آخرالامر به ذهنی می‌رسیم که همه این عناصر را به مثابه اجزا و عناصر یک ماشین پیچیده هدایت می‌کند، پس می‌توان انگشت‌های متصل به دسته چاقو را تبرئه کرد، مچی که چرخیده، حرکات مداوم و پی در پی ساعد و انقباض و انبساط بازوها را می‌توان تبرئه کرد اما دستور قتل که از اتاق فرمان صادر شده است را چطور؟ اصلا چرا اتاق فرمان به ناگهان باید چاقو را دعوت و استخدام کند که انسانی را به قتل برساند؟

نرم‌افزار خشونت‌ساز کجاست؟

اگر نسبت‌هایی که در مثال بالا تشریح شد را قبول دارید می‌توان رابطه و نسبت موجود میان سخت‌افزار (انگشت‌ها، مچ، ساعد، بازوها و امثال آن) و نرم‌افزار (ذهنی که فرمان قتل را صادر کرده است) را در یک حیطه بزرگ‌تر شبیه‌سازی کرد، به این معنا که وقتی فرد به مثابه چرخ دنده کوچک از روابط پیچیده موجود در اجتماع و فرهنگ در نظر گرفته شود –این مطلب البته نافی مسئولیت‌های فردی و اختیار نیست- در آن صورت می‌تواند خشونت فردی را جزء و چرخ دنده‌ای از یک نرم‌افزار خشونت‌ساز قلمداد کرد.

هیجانی کردن فضا گره را باز می‌کند؟

اگر بخواهیم پروژه هیولاسازی و هیجانی- احساسی کردن فضای رسانه‌ای بعد از قتل یک قهرمان و فرد مشهور را کلید بزنیم طبیعی است که باید از همان ادبیات و پارادایمی بیرون کنیم که اغلب در صفحات حوادث روزنامه‌ها به چشم می‌خورد. رنگ‌ها اغلب رنگ‌های تند و هیجانی هستند، روزی نیست که قطرات قرمز رنگ خون صفحات حوادث روزنامه‌ها نباشد، تیترها و محتوای صفحه هم با برجسته‌سازی عناصری چون شیطان، شیطان‌صفت، جادوگر، جغد شوم و نظایر آن تأمین می‌شود اما اگر اندکی از این فضای هیجانی فاصله بگیریم می‌بینیم همه کسانی که مرتکب این بزه‌ها شده‌اند خود از زخمی عمیق در ذهن و روان‌شان رنج می‌برده‌اند.

این مطلب تبرئه قاتلان و بزهکاران نیست و نمی‌خواهد این نسخه را تجویز کند که چون قاتلان قربانیان خشونت بزرگ‌تری هستند که بر آنها رفته است پس دستگاه قضایی و حقوقی و کیفری را تعطیل کنید و اجازه دهید هر کس هرگونه خواست رفتار کند.

معلوم است که غلبه چنین نگاهی تا چه حد می‌تواند آنارشیستی و برهم‌زننده نظم و انضباط عمومی باشد اما اشاره ما به یکی از پشت صحنه‌های موجود در قتل‌ها درنگ و توقف در عواملی است که می‌تواند این بزه‌ها را تولید کند.

روابط موجود پشت ضربه نهایی دیده نمی‌شود

مطابق با این نگاه بزهکاران اعم از قاتلان، سارقان، متجاوزان و نظایر آن می‌توانند محصولاتی از یک ماشین و نرم‌افزار خشونت‌ساز باشند، بنابراین منطق می‌گوید اگر می‌خواهیم آمار بزه‌ها، قتل‌ها و جنایت‌ها را در جامعه کاهش دهیم به جای آنکه سراغ میوه کرم‌زده و فاسد برویم باید دنبال درختی بگردیم که این میوه‌های فاسد را تولید می‌کند. اینجا است که باید چوب‌مان را لای چرخ دنده‌های ماشین خشونت‌ساز قرار دهیم، اما پرسش اساسی این است که چگونه؟

تذکر این نکته مهم گریزناپذیر است که متأسفانه خشونت در جامعه ما از سوی رسانه‌ها و مسئولان زمانی دیده و مرئی می‌شود که به آخرین پله خود یعنی نزدیک شدن به مرگ و قلب، زدن و کار انداختن آن می‌رسد.

شاخک‌های حسی رسانه‌ها و مدیران ما زمانی تیز می‌شود که خشونت در آخرین پله می‌ایستد و ملاقات خون‌آلود خود را با رگ حیات یک شهروند صورت می‌دهد.

اگر بخواهیم رابطه خشونت در پله آخر با خشونت‌های پیش از خود را بیان کنیم شاید وضعیت رابطه و تعامل بازیکنان یک تیم ورزشی بتواند تا حدودی این وضعیت را تشریح کند.

وقتی در یک مسابقه فوتبال بازیکن مهاجم گلی را وارد دروازه حریف می‌کند چشم‌های هیجانی صرفا در نقطه پایانی متوقف می‌‌شوند، یعنی لحظه‌ای که مهاجم با ضربه پا یا سر ضربه نهایی را وارد دروازه تیم حریف کرده است اما چشم‌هایی که مستطیل سبز را با زاویه نگاه جامع‌تری می‌کاوند بهتر می‌توانند درباره روابط و اجزا و عناصر دیگری که این ضربه نهایی را بر سر یا پای آن مهاجم نشانده داوری کنند.

در واقع نگا‌ه‌های جامع، ضربه نهایی را به مثابه قله یک هرم می‌بینند اما می‌دانند که هرم صرفا در آن تیزی قله منحصر نمی‌شود بلکه این تیزی قله هر چقدر که به سمت قاعده هرم حرکت می‌کنیم نرم و نرم‌تر می‌شود تا به یک خط صاف و کشیده بدل شود.

آیا این رابطه همان رابطه موجود میان خشونت‌های فردی و همان ماشین و نرم‌افزار بزرگ خشونت‌ساز نیست. آیا رسانه‌ها و مسئولان ما همان چشم‌های هیجان‌آلود نیستند که صرفا به ضربه نهایی – چاقویی که در شاهرگ داداشی و داداشی‌ها می‌رود- خیره می‌شوند و نمی‌توانند متوجه روابطی باشد که در پس این ضربه وجود دارد و آن را تقویت می‌کند؟

ادامه دارد...

پایان پیام/


 

کد خبر 53793

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha