به گزارش خبرگزاری شبستان، هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع) و مشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد بلکه همه این تظاهرات فلسفه دیندارى، فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزد می نماید و هدف هم جز این نیست و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.
آیت الله جوادی آملی در کتب خود چون حماسه و عرفان، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ادب فنای مقربان و ... به بررسی ابعاد مختلف قیام سالار شهیدان پرداخته که در ادامه به ذکر بخشی از این منابع می پردازیم.
امام حسین (ع) در مکه و در آستانه حرکت به سمت عراق، خطبهای خواندند و فرمودند: کسی گمان نکند که من نمیدانم سرگذشت من چیست، میدانم که قبری در کربلا برایم انتخاب و فراهم شده و آگاهانه به سمت آن میروم. گویا میبینم که قطعات بدن مرا گرگان گرسنه در سرزمین کربلا قطعه قطعه میکنند اما آنطور که یعقوب (ع) مشتاق دیدن یوسف (ع) بود من نیز مشتاق دیدار اجداد پاک خود هستم. (بحار 44/366)(1)
امام حسین (ع) روز دوم محرم که وارد کربلا شدند و به ایشان گفته شد که این سرزمین نینوا و کربلاست، آن حضرت (ع) فرمودند: پیاده شوید که اینجا همان سرزمین است که به ما وعده دادهاند، همان جایی که خون ما را میریزند و سر اطفال ما را میبرند و خیمهها را غارت میکنند. (نور الثقلین 4/211)(2)
در طی این 13 قرنی که از این حادثه کبرا و داهیه عظما میگذرد، هر ابرقدرتی که آمد با هدف کربلا جنگید. هیچ قدرت جابری نیامد مگر اینکه گاهی با نام حسین (ع)، گاهی با قبر او، گاهی با زایر او، گاهی با وقت برای او و خلاصه همگی با مرام و آیین او جنگیدند و برای اضمحلال و نابودی هدف نهضت کربلا و شهدای گرانقدر آن، قیام و اقدام کردند ولی هیچ کدامشان به مقصد شوم خود نرسیدند و نه تنها نتوانستند این مشعل فروزان هدایتگر نسل بشری را خاموش کنند بلکه خودشان نابود شدند.(3)
فریضه امر به معروف و نهی از منکر با حد و تعزیر فرق جوهری دارد. در امر به معروف به انجام کار فرمان میدهند و در نهی از منکر جلوی کار زشت را میگیرند و به عامل آن میگویند، این کار خوب را انجام بده یا کار بد را نکن ولی در حد و تعزیر، شخص بزهکار را تنبیه میکنند که چرا فلان کار قبیح را مرتکب شدی، از این رو چنین کاری به عهده مسئولان قضای شرعی است؛ خلاف امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه همگانی است نه خصوص قاضی.(4)
در قول احسن الاقوال و در عمل احسن الاعمال را باید انتخاب کرد چه در این صورت نتیجه هر چه باشد، زیباست، مانند نبرد در راه خدا که یا پیروزی و فتح را در پی دارد یا شهادت و دیدار یار و هر کدام از این دو که اتفاق افتد، یکی از زیباترینها و به تعبیر قرآن احدی الحسنیین است.(5)
هیچ انسانی بینیاز از بهرهبرداری از مراسم کربلا نخواهد بود و هیچ عالم و اندیشوری مستغنی از رهنمود عاشورا نیست، حتی زاهدان و عابدان که در بین راهاند و حکیمان و متکلمان که به پایان راه نزدیکاند و عارفان و شاهدان واصل که به قله بلند پایانی این راه رسیدهاند، آنها نیز جزء مستعمان راستین پیام حسینیاند زیرا جریان کربلا، مجاهدان نستوه جهاد اصغر را میپروراند، مجاهدان متخلق و عالمان اخلاق جهاد اوسط را هدایت میکند و نیز عارفان به مقام فنا در فنای الهی را میپروراند.(6)
در کربلا مردانی بودهاند که با وضوی نماز عشا، نماز صبح میخواندند، پس از نماز عشا مشغول نافله و سپس اذکار و ادعیه و مناجات میشدند تا هنگام فضیلت نماز شب فرا میرسید و بعد از اقامه نماز شب، نافله و نماز صبح را به جا میآوردند و این سیره حسنه آنان بود. اینها بودند که کربلا را حفظ کردند و نگذاشتند از صفحه حافظه تاریخ محو شود.(7)
نهضت حسینی به نسل آگاه درس میدهد که اگر مشکل دینی داری، خود را اصلاح کن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش؛ اگر مشکل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و اگر مشکل اندیشه و فکر نداری، برخیز و امام دیگران باش. از دستورهای حسین بن علی (ع) و رهبریهای آن حضرت و سایر ائمه (ع) این است که ما برای اصلاح جامعه اسلامی قیام کردهایم.(8)
امام سجاد (ع) میفرماید: خدا رحمت کند عمویم عباس را که جان خود را ایثار کرد و فدای برادرش شد که تا آنکه دو دست او قطع شده در عوض، خدا دو بال به او عنایت کرد که به وسیله آن همراه ملائک در بهشت پرواز میکند، چنانکه برای جعفر بن ابیطالب نیز دو بال قرار داد. برای عباس در نزد خدا منزلتی است که همه شهدا در روز قیامت غبطه آن را میخورند. (بحار 44/298)(9)
سر اینکه سفارش کردهاند هر روز زیارت عاشورا را بخوانید و نسبت به اهل بیت (ع) تولی داشته باشید و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبری بجویید برای آن است که طرز فکر معاندان ایشان منفور شود وگرنه هماکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعن کنیم، نام و یاد آنان رخت بربسته و قبرشان نیز زبالهدانی بیش نیست، الان سخن از فکر و راه یزیدیان عصر است.(10)
اینکه سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نمودهاند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا میگرداند چون اشک رنگ کسی را میگیرد که برای او ریخته میشود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز میدهد، از این رو انسان حسینیمنش، نه ستم میکند و نه ستم میپذیرد.(11)
با آنکه امام سجاد (ع) فاصله کربلا تا شام را با سکوت گذراند و فقط به یاد حق مترنم بود و با کسی جز اهل بیت (ع) حرف نمیزد و با آنکه او را در کوفه زندانی کرده بودند و با آهنگران و سخت، دست و پای مبارک او را بسته و بر شتر برهنه سوارش کرده بودند و از رگهای بدن او خون جاری بود، هنگامی که شروع به سخن کرد چنان افشاگری کرد که صدای گریه مردم بلند شد و به یکدیگر میگفتند: هلاک شدید و متوجه نیستید که چه کار کردید و چه بر سرتان آمده است.(12)
امویان به خیال خام خود پس از دربند کردن دین و به زنجیر کشیدن آن، پنداشتند که دین را اعدام کردند و به زعم خود دین را که بازیچه میدانستند از بین بردند ولی امام سجاد و زینب (ع) در صحابت سالار شهیدان و با رهبری آن ذات مقدس، دین را زنده کردند و غلهای سنگین و زنجیرها را از دست و پای دین باز کردند و آنها را به درب خانه نامیمون بنیامیه و بنیمروان زدند و برای ابد رسوا و منکوبشان ساختند.(13)
در زمان امام حسین (ع) فضایل اخلاقی در زنجیر اسارت خاندان اموری بود، آن حضرت (ع) با نهضت خود این گرهها را از دست و پای دین باز کرد. پرهیز از پستی و ذلت در سخنان آن حضرت موج میزند. ایشان هم در زمانی که بر اسب سوار بودند و میجنگیدند و هم وقتی که پایین قتلگاه و زیر باران تیرها و نیزهها قرار داشتند و هم در زمانی که سر مبارکشان بر بالای نیزه بود شعارهایشان چنین بود، مرگ در حالت عزت بهتر است از زندگی رذیلانه.(14)
سخنان سالار شهیدان در نهضت عاشورا سطوح مختلف دارد. برخی از آنها برای هدایت اصحاب المشئمه است که آنها را از از شئامت و زشتی و تبهکاری گناه به صراط مستقیم دعوت میکند و بعضی برای اصحاب المیمنه است تا همچنان در یمن بودنشان بمانند یا از مقام اصحاب المیمنه پرواز کنند و به درجه مقربان باریابند. برخی برای مقربان است تا آنان را یا در محدوده قرب نگه بدارد یا به مقام ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی شیفته کند.(15)
سخن سیدالشهدا (ع) این نیست که اگر شخص یزید حاکم جامعه شد باید اسلام را خداحافظی کرد بلکه فرمودند آن روزی که مثل یزید یعنی شخص خود یزید مطرح نیست بلکه جریان یزیدی مطرح است. این بیان حضرت سیدالشهدا (ع) ناظر به سه عصر است: عصر قبل از کربلا- دوران معاویه، عصر معاصر کربلا- زمان حکومت یزید و عصر پس از آنکه مروان و حجاج و ... حکومت میکردند. حضرت میفرماید: کسی که مانند من فکر میکند، با کسی که مانند یزید فکر میکنند، بیعت نمیکند.(16)
بعد از دوران دفاع مقدس که زمان بازسازی فرا رسید، بهترین بازسازی، بازسازی فرهنگی و اعتقادی است و کسانی که احتمال تأثیر در آنها هست، مردمی هستند که توانستند بفهمند و اعلام کنند که دیکتاتوری کمونیزم در این آزمون هفتاد ساله به بنبست رسیده است. این زمینه احتمال تأثیر پیام امام را فراهم کرد. از این جهت امام خمینی پیامی را به گورباچف فرستادند. وقتی از سفر مسکو برگشتیم و به حضور امام راحل رسیدیم، ایشان را بسیار خوشحال دیدیم، چنانکه با لبخند فرمودند: آیا احتمال اثر دادهاید؟(17)
قبله بودن ذاتی هیچ سمتی نیست تا عدول از آن عقلا محال و قبیح باشد، بر این اساس تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه، تحویل از حقی به حق و عدول از حقی مقطعی به حق در مقطع دیگر است. پس کسی که به این حکم اعتراض و از آن سرپیچی کند سفیه است. هدف تغییر قبله، هدایت الهی بوده است و همانگونه که با قرار دادن بیتالمقدس به عنوان قبله با تعصب جاهلی مشرکان مبارزه شد، با قبله قرار دادن کعبه نیز طعن و توهم تبعیت مسلمانان از یهودیان دفع شد.(18)
امام حسین (ع) در زمانهای به امامت رسیده بود که امویان منابر و مساجد را در اختیار گرفته بودند و نمازهای جمعه و جماعت به امامت آنان برپا میشد. بدینسال در طول سالیان متمادی فرهنگ مردم تغییر یافت و روح سلحشوری در آنان مرد. امویان با تبلیغات زهرآگین و پراکندن شبهات، راه فهم و ادراک درست مردم را بسته و آنان را متقاعد کرده بودند که خود خلیفه و جانشین رسول خدایند.(19)
دستههای عزاداری که هرساله بر سر و سینه زنان به خروش میآیند با فریاد یاحسین خود، شهرها و روستاها را به جنب و جوش میآورند و با اشک چشمان خود خاطره جانسوز کربلا را تجدید میکنند، آب سردی بر پندار باطل و زحمات بیحاصل کسانی میریزند که با ترهات خود قصد خاموش کردن خورشید عالمافروز نهضت حسینی را دارند.(20)
اینکه امام حسین (ع) چون کوه در مقابل انبوهی از اندوه ایستاد و هیچگونه تردید، اضطراب، دودلی، ترس و وحشت را به خود راه نداد بلکه ترس را ترسانده و اضطراب را مضطرب کرده و تردید را مردد کرده بود، منشأش ذکر قلبی و توجه باطنی و اندرونی به خدا بود.(21)
هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و و بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (ع) و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز کربلا هم بیاثر نباشد.(22)
اگرچه ظفر و پیروزی انقلاب بدون رهبری امام عادل و مصمم میسر نیست ولی حضور امت عازم و ملت آگاه نیز شرط ضروری آن میباشد و حقشناسی از آنان نیز لازم است امت اسلامی ایران، هرگز صحنه مبارزه را ترک نکرد و با بذل نفس و نفیس خود، از اسلام ناب محمدی (ص) حمایت نموده و در طرد و طعن طاغیان هرگز غفلت نکرد و با بذل مجهت خویش، حجت را بر دیگران تمام نمود و با نثار سر، سرفراز گشت و با ارایه کارنمای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، شایسته تحسین شد.(23)
صلابت، استواری و نفوذناپذیری از عناصر محوری هویت مردان مؤمن است. چنین رجالی با خدای خود پیمان ستبر و ناگسستنی دارند و در کیان داخلی و حفظ استقلال و استغنای همهجانبه، هویتی خودکفا داشته و به خود متکیاند و در قبال بیگانگان، حیثیتی سازشناپذیر و دستنیافتنی دارند.(24)
هنگامی که کاروان اسیران حادثه عاشورا به دروازه شام رسیدند، مردی از امام سجاد (ع) پرسید: در نبرد کربلا چه کسی پیروز شد؟ آن امام همام در پاسخ فرمودند: برای آگاهی از این امر، ببین هنگام اذان و اقامه نام چه کسی را میبری. (بحار 45/177)(25)
در سالهای امامت سالار شهیدان، امویان، فضایی خفقانآلود و غفلتزده در جامعه پدید آورده بودند و در چنین فضایی سخنرانی، موعظه، گفتوگو و تدریس برای شکستن حصارهای جهل علمی و جهالت عملی کارساز نبود بلکه در آن شرایط، تنها نثار خون ثمر میداد؛ آن هم خون پاکترین مردمان روزگار، تنها خون انسانهایی والا چون امام حسین (ع) و یاران مخلص و باوفایش میتوانست اسلام را از بند اسارت امویان رها سازد و غبار فراموشی را از چهره آن بزداید.(26)
زینب کبری در دربار شام به امویان فرمودند: به خدا سوگند! هر نیرنگی به کار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرهها بزدایید. این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار حکومت اموی تنها قدرت مطلق حاکم بر جهان بود. حضرت زینب در برابر چنین قدرتی مقتدرانه چنین سخن میگوید.(27)
معنای حلم و بردباری این نیست که انسان در مقابل ناگواریها هیچگونه اقدام و قیام نکند بلکه معنایش این است که انسان عجولانه، نسنجیده و نابخردانه کاری نکند؛ کسی که از اعتدال قوای انسانی برخوردار است همراه صبر، تحمل و پرهیز از اقدامات عجولانه به موقع اقدام لازم میکند و به بیان دیگر انسان معتدل انسان وقتشناس است و هر اقدام مناسب را در وقت خودش میکند.(28)
تنها واقعهای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ میدرخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعه عاشورا است زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی حی لایموت است، احیاگر دین نیز هرگز نمیمیرد و نامش برای همیشه بر جریده عالم ثبت است.(29)
صلای وحی الهی در ارتباط با ظلم این است که هدف تیر ظلم فقط خود ظالم است. در آیات متعددی از قرآن چنین آمده است که بشر با سرپیچی از فرمان خداوند در حقیقت به خود ستم میکند نه به خداوند یعنی ادای حق، عدل است و تضییع حق، ظلم.(30)
پی نوشت ها:
1- حماسه و عرفان، ص 313
2- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 211
3- حماسه و عرفان، ص 313
4- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 111
5- صورت و سیرت انسان در قرآن، ص 111
6- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 87
7- حماسه و عرفان، ص 313
8- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 108
9- حماسه و عرفان، ص 274
10- حماسه و عرفان، ص 310
11- حماسه و عرفان، ص 312-313
12- حماسه و عرفان، ص 323 و 324
13- وحی و نبوت، ص 189
14- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 216
15- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 102
16- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 92
17- بنیان مرصوص، ص 282
18- تسنیم، ج 7، ص 284-285
19- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، 165
20- ادب فنای مقربان، ج 1، ص 22
21- حماسه و عرفان، ص 242
22- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 234
23- ولایت فقیه، ص 301
24- سروش هدایت، ج 3، ص 176
25- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 225
26- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 189
27- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 225
28- آیت الله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 195-196
29- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 224
30- حق و تکلیف در اسلام، ص 264
پایان پیام/
نظر شما