خبرگزاری شبستان - رشت؛ روستای شهرستان یکی از روستاهای بخش خشکبیجار شهرستان رشت است با مردمی متدین و متعهد که همواره در صف اول صحنههای سیاسی و اجتماعی و خط مقدم جبههها حاضر بودند. این روستا به تناسب جمعیت خود در روزهای آتش و خون، فرزندان غیورش را راهی جبهههای هشت سال دفاع مقدس کرد تا امروز به سند پرافتخار خود ببالد، سندی که 10 یادگار دفاع مقدس در آن خفته است.
مردمان زحمتکش روستای شهرستان به کار کشاورزی مشغولند و تربیت فرزندانشان استوار بر اعتقادات دینی است و وجود همین تعداد شهدا افتخار بزرگیست برای مادران روستا که فرزندانی صالح و دلاور در دامان خود پرورش داده اند.
شهدای این روستا آلاله هایی هستند که با وجود فاصله هزار کیلومتری از جبهههای جنگ آرام ننشسته و برای دفاع از نظام و کیان خود عازم صحنههای نبرد شدند تا نشان دهند که دفاع از اسلام، انقلاب و کشور فاصله نمیشناسد.
طبق آمار نفوس مسکن سال 1390جمعیت روستا 950 نفر است که 300 خانوار در روستا ساکن هستند و ازاین تعداد 490 نفر مرد و 460 نفر زن بوده و 75 درصد جمعیتش باسواد هستند.
علی جوانبخت یکی از یادگاران دفاع مقدس روستای شهرستان است که از شهدای روستا و حال و هوای این روستا در دوران دفاع مقدس برایمان میگوید.
وی متولد سال 40 در روستای شهرستان است که برای نخستین بار در 20 سالگی، عازم جبهه های جنگ شد. وی نخستین رزمندهایی بود که به همراه پسرعموی خود حمید رنجی از روستای شهرستان برای نبرد با بعثیها وارد میدان شد و همین شجاعت و دلاورمردی او باعث شد تا الگویی برای جوانان روستا شده و دیگران نیز عازم مناطق عملیاتی شوند.
وی در این خصوص میگوید: در زمان جنگ تحمیلی وسایل ارتباط جمعی به مانند امروز گسترده نبود تا همه در جریان اتفاقات باشند و روستائیان نیز از حال و هوای جبهه و وقایع آن کم اطلاع بودند و اعزام من و حمید به جبهه جرقهای میان اهالی روستا بود وهربار در بازگشت به روستا اتفاقات جنگ و وضعیت رزمندههایمان را برای اهالی روستا به ویژه جوانان بازگو میکردیم و حس میهن پرستی و حفاظت از اسلام و انقلاب جوانان را به رفتن به جبهه ها ترغیب میکرد.
جوانبخت، با بیان اینکه عشق به شهادت و جهاد در روستای شهرستان موج میزند گفت: با توجه به جمعیت اندک این روستا، 10 شهید تقدیم نظام و انقلاب شده است که نشانه ولایی بودن مردم روستاست.
وی با بیان اینکه برای نخستین بار شهریور سال 60 به جبهه اعزام شدم افزود: پس از گذراندن دوره آموزشی یکماه در چالوس به پادگان امام حسن(علیه السلام) تهران منتقل و از آنجا با قطار عازم اهواز شدم که با اوایل مهر و عملیات آزادسازی آبادان مصادف بود.
این جانباز 30 درصد گیلانی با بیان اینکه این عملیات«ثامن الائمه» نخستین عملیات هماهنگ سپاه و ارتش بود که پنجم مهر آغاز شد و توانستیم آبادان را از چنگ دشمن آزاد کنیم اظهار داشت: این عملیات نخستین تجربه حضورم در جبهه بود که با پیروزی برای رزمنداگان ایرانی همراه بود. بعد از این عملیات، درخواست مرخصی داده و به تنهایی به زادگاهم برگشتم و به پابوس امام رضا(علیه السلام) رفتم و حمید علیرغم اصرار من، در منطقه ماند و حاضر به آمدن نشد.
بعد از اتمام مرخصی به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شدم. غرب کشور در آن سالها حالت عجیبی داشت، به بوکان اعزام شدیم که یکماه بود ازدست نیروهای حزب دموکرات آزاد شده و هر روز در کوچه پسکوچههای شهر با نیروهای مخالف درگیری داشتیم. بعد از سه ماه درگیری در بوکان، برای ماموریت آزادسازی جاده شاهین دژ به بوکان که در دست دموکراتها و کومله بود، آماده نبردی سخت شدیم. قبل از اعزام، نیروهای اطلاعاتی- عملیاتی برای شناسایی به منطقه رفتند اما هنگام بازگشت از علیات تفحص خندان بودند وقتی علت را پرسیدیم، گفتند: تمام سنگرهای دشمن خالی بود. از محلیها علت را جویا شدیم گفتند: آنها فهمدیدند لشکری که آبادان را آزاد کرد برای این عملیات اعزام شده و از ترس گریختند.
وی با بیان اینک همزمان با اعزام من به غرب، حمید به جنوب برای شرکت درعملیات چزابه اعزام شد، گفت: حوالی اسفندسال 60 در منطقه اورامانات مریوان، در عملیات محمد رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم) جهت آزادسازی 13 روستای منطقه از دست دموکراتها بودم که نامهایی از یکی از دوستانم در سپاه انزلی به دستم رسید نامه را خواندم وقتی کاغذ را برگرداندم اعلامیه شهادت حمید بود، حال غریبی داشتم همین جدایی در عملیات موجب جدایی ما از هم و شهادت وی شد.
جوانبخت ادامه داد: شهید حمید رنجی نخستین شهید روستای کوچک شهرستان در خشکبیجار است.
این یادگار دفاع مقدس قربانعلی ریحانی را دومین شهید روستا نام برد که همراه حمید در عملیات چزابه به شهادت رسید و افزود: شهید اسماعیل رستمی نیز در همین عملیات شهید شد اما پیکرهای مطهر این سه شهید با فاصله به روستا بازگشت و سه شهید نخست روستا همراه با هم در عملیات چزابه به شهادت رسیدند.
وی به چهارمین شهید روستا اشاره و بیان کرد: شهید محمد یزدانی از نیروهای بسیجی لشکر قدس در درگیریهای جنگلهای هشتپر که محل اختفاء منافقین بوده و موجب ناامنی منطقه شده بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جوانبخت با بیان اینکه سه سرباز این روستا در حین خدمت مقدس سربازی در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند تصریح کرد: شهید سرباز عباس شعبانی بر اثر اصابت ترکش خمپاره و شهید اصغر پورشعبان بر اثر تیر مستقیم دشمن شهید شدند.
وی ادامه داد: شهید احمد صادقی شهید سرباز دیگری است که خدمت سربازیش تمام شده و برای گرفتن نامه پایان خدمت به محل یگان خدمتی خود(موسیان) عزیمت کرده و بر اثر بمباران دشمن در منطقه موسیان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این جانباز گیلانی ادامه داد: شهید عابدین صفرزاده متولد شهر رشت در نیروی انتظامی انجام وظیفه کرده و محافظ بانک بود که در یکی از روزهای جنگ بر اثر درگیری با سارقین که در شرایط سخت اقتصادی دوران جنگ درصدد سرقت بیت المال بودند، به شهادت رسید.
وی تصریح کرد: شهید امیر رنجی شهید دیگر این روستا و از پرسنل نیروی انتظامی بود که در سیستان و بلوچستان در درگیری با قاچاقچیان به شهادت میرسد.
جوانبخت در ادامه به حضور خود در جبهه اشاره و بیان کرد: در مجموع یک هزار و 820 روز در منطقه بودم و صحنه های بسیاری از زخمی شدن همرزمانم تا شهادتشان دیدم.
وی با بیان اینکه در عملیاتهای مختلفی مانند آزادسازی آبادان، عملیات محرم، عملیات کربلای 1، آزادسازی مهران، آزادسازی موسیان، دشت عباس و عین خوش، شرهانی و زبیدات عراق حضور داشتم تصریح کرد: در عملیات آبادان ومحرم بر اثر ترکش خمپاره مجروح شدم.
این یادگار دفاع مقدس در مورد چگونگی مجروحیتش گفت: با چند نفر از همرزمان پشت خاکریز بودیم، خاکریز اول دشمن را گرفته بودیم که خمپارهایی پشت خاکریز و چند متری ما منفجر شد و موجب مجروحیتم از ناحیه پا شد.
وی افزود: در مرحله سوم عملیات محرم از ناحیه دست مجروح شدم و در عملیات والفجر 6 بر اثر صدای مهیب انفجارها پرده گوشم پاره و از ناحیه گوش راست75 درصد شنواییام را از دست دادم.
جوانبخت به بیان خاطرهایی از اولین اعزامش به جبهه اشاره و با بیان اینکه شرایط ناامن کشور در آن دوران موجب ترس بسیاری از مردم شده بود گفت: در اولین اعزامم با توجه به شرایط ناامن کشور و ترس مردم به ویژه در روستاها که وسایل ارتباطی چندان نبود وقت خداحافظی از پدر و مادر و سایر اقوام، یکی از همسایههایمان که برای بدرقه آمده بود خطاب به خانوادهام گفت: ما جرات نداریم تا امامزاده هاشم(منطقهای در جاده رشت به تهران) برویم آن وقت شما پسرتان را به جبهه می فرستید؟!
وی افزود: کسانی که در خط انقلاب بودند و امام، مقتداشان بود اینگونه فکر نمی کردند و عملشان براساس اعتقاداتشان بود. شهدای زیادی کنارم دیدم که به شهادت رسیدند.
این جانباز روستای شهرستان به بیان خاطرهای از عملیات محرم پرداخت و اظهار کرد: در شب عملیات هوا مهتابی بود و همه نگران بودند که با توجه به مسطح بودن زمین دشمن ما را ببیند. ما به سه گردان تقسیم شده بودیم که دو گروه دیگر مسیرشان نسبت به خاکریز دشمن نزدیکتر بود و ما 50 متر عقب تر بودیم و آنها زودتر به مقصد رسیدند و ما چند دقیقه دیرتر رسیدیم. دشمن گردان ما را پشت خاکریز دید و شروع به تیراندازی که دوستم در سمت راست بر اثر گلوله مستقیم دشمن شهید شد و همرزم سمت چپم نیز همینطور و من توانستم خودم را به خاکریز دشمن برسانم.
وی خاطرشان کرد: قبل از حرکت، رزمندگان دعای توسل خواندند و به محض حرکت، ابرسیاهی بالای سرما شروع به بارش کرد و همه کسانی که در این عملیات شرکت کردند این صحنه را یادشان است و آن را از امدادهای غیبی میدانند.
جوانبخت به مقایسه جوانان امروز با جوانان جبهه و جنگ پرداخت وبا بیان اینکه جوانان امروز نیز مانند جوانان دفاع مقدس هستند، گفت: جوانان امروز با جوانان زمان ما تفاوت چندانی ندارند، جوان باید خودش با مطالعه کتاب و تاریخ اسلام و شنیدن نصایح بزرگان راهش را انتخاب کند و در مسیر الی الله گام بردارد.
وی یادآور شد: امروزه اینترنت افکار مختلفی را در جامعه ترویج میدهدو ضرورت دارد جوان نوع برخورد با این افکار را آموزش ببیند.
وی تاکید کرد: جوان باید زمینه اعتقادی خود را تقویت کند تا در مواجهه با این القائات شکننده نباشد و این جز با مطالعه میسر نمیشود.
آری، امروز در کشوری آرام و امن زندگی می کنیم کشوری که با خون جوانان این مرز و بوم آبیاری شده است و باید وارثان آن نسل سرنوشت ساز باشیم که آوازه رشادتها و دلاورمردی هایشان فراگیر شده است.
گزارش از سمیه اکبرپور
نظر شما