به گزارش خبرنگار کتاب خبرگزاری شبستان،اگر به دنبال اثری جامع درباره منوچهر آتشی ،شاعر مطرح و معاصر هستید،کتاب" مرا تلنگر یادت بس" می تواند انتخاب بسیار خوبی باشد . این اثر که به کوشش محمد ولی زاده گرداوری و تهیه شده است در ۳۴۰ صفحه و در فصل های مختلفی با عنوان "در شناخت منوچهر آتشی"،"نقد و نوشته هایی بر مجموعه شعرهای منوچهرآتشی " و " به یاد منوچهرآتشی" به بررسی زندگی شخصی و ادبی و شعرهای وی می پردازد.
منوچهر آتشی که سال ۱۳۱۲ در خانه ای در روستای "دهرود"(از بلوک پشت کوه دشستان ) زاده شد در وصف خود چنین سروده است: "من در سفر زاده شدم/در کوچ طایفه ی خزان زده آدم ها/ در بغض عاطفه های وحشی و تاریک/و هنگامی که سایه خشمگین مردان ستیزه جو/ بر نجوای مبهم دره ها یورش می برد/ من در رویای کم رنگم / زنبور طلائی ستاره ای را دنبال می کردم..."
او در زندگی نامه خود نوشت، خود درباره دوران کودکی و بخشی از زندگی اش چنین می نویسد: "مادرم می گفت تو شیرخوار بودی که ما اواره کوه و دره ها شدیم(از بیم شبیخون سربازهای رضا شاه) و شب ها در دره ها می خفتیم و جرات نمی کردیم آتش روشن کنیم.با این حساب تولد من (چه ۱۳۱۰ شناسنامه باشد چه ۱۳۱۲ ثبت شده در قرآنی که با تاراج رضاشاهی تاراج شد)واقعا در کوچ طایفه خزان زده آدم ها بود.چندسال بعد که آمدیم کمی آرام بگیریم یادم می آید که من و مادرم مانده بودیم و یک کرور دشمن و پدر پس از گذراندن مدتی تبعید به توصیه فرمانده معروف مهاجمان رضاشاهی رفته بود که کارمند دولت شود و شده بود کارمند ثبت احوال.در خانه ای محقر زندگی می کردیم و تنها اسب سفیدی که از دم و دستگاه گذشته برایمان باقی مانده بود هر روز با یال و دم بریده زخمی برگرده غروب به خانه بازمی گشت و من چه عشقی به این تنها بازمانده دوران فخر داشتم و هربار چه اندازه جلزانده می شدم که او را خونین و غمگین می دیدم.این سفید زیبا که قزل هم بود؛یعنی خال های قرمز در سفیدی اندام داشت،پرتو پریده رنگ همیشه رویاهای من شد و در من وشعرهای من ماند..."
منوچهر آتشی،شاعر و مترجم معاصر ایرانی که سال ۱۳۸۴ بر اثر ایست قلبی در تهران درگذشت و در زادگاهش بوشهر به خاک سپرده شد ، آثار بسیاری از خود بر جای گذاشته است؛"آهنگ دیگر"،"آواز خاک"،"دیدار در فلق"،"برانتهای آغاز"،"باران برگ ذوق"،"خلیج و خزر"،"اتفاق اخر"بازگشت به درون سنگ"،"غزل غزل های سورنا"از آثار منظوم وی هستند و "مهاجران"،"دلاله "،"لنین"،"آفتاب و مهتاب"،جزیرده دلفین های آبی رنگ"،"فونتامارا"،"سرگذشت کشور کوچک " آثاری هستند که با ترجمه وی وارد بازار نشر ایران شدند.وی همچنین در کتاب های "فروغ در میان اشباح"،"سهراب شاعر نقش ها" و "اخوان شاعری که شعرش بود " به نقد و بررسی اشعار شاعران بزرگی چون فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث پرداخته است.او علاوه بر همه اینها به کار پژوهش و بررسی آثار شعرا و ادبای قدیمی نیز می پرداخت و در این زمینه نیز دستی بر آتش داشت. او چند روز پیش از مرگش به عنوان چهره ماندگار ادبی ایران در مراسم چهره های ماندگار معرفی و مورد تقدیر قرار گرفت.
محمد ولی زاده که یادنامه منوچهر آتشی به همت او گردآوری و تهیه شده است درباره انگیزه خود از گردآوری چنین اثری در ابتدای کتاب و در مقدمه آن می گوید:" بیش از شش سال از آن روز تلخ و فراموش نشدنی یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۴ بیمارستان سینای تهران می گذرد و هنوز نتوانسته ام باور کنم که منوچهر آتشی دیگر در میان ما نیست و هنوز نتوانسته ام باور کنم مرگ اینقدر به ما نزدیک است که از دست ما از دست من کاری ساخته نیست.از ناتوانی خودم در آن بعد از شهر کذایی بدم می آید که چرا نمی توانم جلوی مرگ او را بگیرم. آتشی که رفت اتفاقات زیادی افتاد ؛ مجله ای ادبی مان "دینگ دانگ" که من فقط و فقط به خاطر سرگرمی او دست و پا کرده بود و شماره اولش تا امروز دست نخورده به یادگار مانده است به امان خدا رها شد تا اینکه بعدها دوست یگانه ای در نام و شکل و هیاتی دیگر ادامه اش داد و ادامه دارد ... همان روزها به یاد او در روزنامه ای تازه تاسیس که قرار بود او هم ستون نویس ثابتش باشد صفحاتی منتشر کردم که برخی از آنها همین صفحات پیش روست.
منکه در زمان حیات او (در اواخر دهه هفتاد) و در مجله ای که خودم بنایش را گذاشته بودم و همه زندگی ام را هبه اش کرده بودم (عصر پنج شنبه)و مطابق قول و قراری که با خوانندگان در همان شماره نخست برای شماره مخصوص پاسداشت و ستایش یک عمر شاعری اش گذاشته بودم نتوانستم بر خلاف میلم به گفته و نوشته ام عمل کنم بعد از سفر بی بازگشت او به فکر یادنامه ای افتادم.فکر یادنامه ای در خورد نام او رهایم نمی کرد..."
در فصل اول این اثر کتابشناسی و زندگینامه شاعر امده است،در فصل دوم نقد و نوشته هایی از نادر نادرپور، محمدعلی سپانلو،فرشید فرهمند نیا،محمد مختاری،کامیار عابدی،هادی خورشاهیان، حافظ موسوی، بهزاد خواجات، علیرضا بهنام و در فصل سوم و آخر شامل آثار چهره های مطرحی چون ابولقاسم ایرانی ، سمین بهبهانی، پرویز خائفی،سیمین دانشور،بهاالدین خرمشاهی،منیرو روانی پور،عنایت سمیعی،عمران صلاحی، شمس لنگرودی،جواد مجابی،ضیا موحد،کیومرث منشی زاده و بسیاری دیگر به یاد و در ستایش او در قالب نظم ونثر قلم زده اند .
در بخش هایی از کتاب می خوانیم: "حالا نم نم باران می نشیند روی شیشه پنجره،می ایستم و نگاه می کنم به تهران ...خالی شده شهر از همه آدم ها تا شاعر سرگردان و قدم زنان جوانی اش را از کوچه پس کوچه های شهر بکشد بیرون با زخم کاری پهلویش او را بردوش بکشد و ببرد در بیمارستان سینا،خودش دراز بکشد روی تخت و جوانی اش را روبه رویش بگذارد...باران هنوز می بارد نم نم و می بارد روی جای پای شاعر ... تا ساعت چهار دانه های راران جمع می شوند آن وقت گنجشکان تشنه دشستان می ایند و در گودی کم عمق خاک آب می نوشند..."
" مرگ منوچهر آتشی بزرگ ترین ضایعه ای است که ادبیات ایران و زبان فارسی پس از درگذشت شاملو متحمل می شود. او محیط بر تاریخ زبان و آگاه از سرگذشت ملتش نقش انکار ناپذیری در اشاعه شعر جدید تفکر جدید تعمیم و آموزش ادبیات خلاقه همپا با رشد ادبیات جهانی داشت..."
"او هر جا بخوابد زمین به کیمیای شعرش تسلیم خواهد شد و شعری که از نسوجش زمزمه خواهد شد هرجا که باشد به سوی تشتابه های خورشید گام برخواهند داشت تا ما در زیارتش چیزی نبینیم جز خورشیدی و آتشی ؛آتشی روح جهان..."
"آتشی به دستی یکی از چند تن شاعر بزرگ نیمایی است که به قله های دست نیافتنی تخیل و تامل امروزی رسیده. هم تاثیر فراوانی بر ادبیات نو ایران نهاده است ..."
"آخرینبار او را در شبی دیدم که به عنوان چهره ماندگار روی صحنه رفت؛ با همان ناشیگری روستاییاش. پس از اینکه با بزرگان دست داد، برگشت که برود. صدایش کردند و جایزهاش را که فراموش کرده بود بگیرد، به دستش دادند. از یکسو جنجالها و تهمتها به او شروع شد و از سوی دیگر شنیدم که برای عمل کلیه به بیمارستان رفته است. دوستان میگفتند که خودش هم خبر این جنجالها را شنیده بود. میگفت که وقتی از بیمارستان بیرون آمدم، جوابشان را میدهم. اما مجال نیافت و جواب دادنش به دنیای دیگر ماند که بدون تردید مؤثرتر و قاطعتر است..."
"منوچهر اتشی که انسان نمی تواند باور کند چنین ناگهانی و شتابان از میان ما رفت شاعر و انسانی خوب بود. روزنامه نگار هم بود. یعنی از دیرباز مسوولیت صفحه ادبی روزنامه های مختلف را داشت و از این طریق هم به شعر خدمت می کرد.ایشان چندی هم در کلاس شهر به شاعران نوپا اصول شعر یاد می داد..."
این کتاب که به کوشش محمد ولی زاده و با طرحی از چهره منوچهر آتشی به هنر سیاوش برادران بر روی جلد همراه است را انتشارات داستان سرا در ۳۴۰ صفحه در سال ۱۳۹۰ منتشر و در سال های بعد تجدید چاپ کرده است.
نظر شما