به گزارش خبرگزاری شبستان، نظم نوین جهانی مفهومی است که امروز هر کسی از ظن خود یار آن می شود و متناسب با اهداف و مقاصد و منافعی که دارد می کوشد به آن جامع عمل بپوشاند، یکی با ابزار اقتصاد، یکی سیاست و یکی هم متناسب با آموزه های دینی. انقلاب اسلامی ایران نیز در مسیر تکاملی خود به ایجاد و پیاده کردن این نظم نظر دارد اما چون مبنای کار آن اسلام و آموزه های ناب و فلسفی آن نمی کوشد تا چون آمریکا و اروپا سلطه خویش را بر دیگر ممالک به اسم نظم نوین جهانی دیکته کند. از این رو و به منظور بررسی نگاه انقلاب و نظام به نظم نوین جهانی و رسالت اقدامی آن در این مسیر با علیرضا صدرا، دانشیار دانشگاه تهران به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن به حضورتان عرضه می شود:
*تعریفی که انقلاب اسلامی و نظام از نظم نوین جهانی ارائه می کنند به چه معناست و چه افتراق و اشتراکی با دیگر مدعیان ایجادکننده این نظم دارد؟
انقلاب اسلامی ایران شعائری را مطرح کرد که به عنوان شالوده ها و شاخصه های آن محسوب می شد و در عصری که عصر پایان تاریخ و سیطره لیبرال دموکراسی و نیز پایان عصر دین به شمار می رفت انقلاب دینی مکتبی و اسلامی را رقم زد. این شعائر بر سه اصل اساسی استوار است یعنی: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی یا همان مردم سالاری دینی و اسلامی.
استقلال از نیروها، نهادها، دولت ها و قدرت های سطله گر نظام دوقطبی که در آن دوران حاکم و غالب بود با شعار نه شرقی و نه غربی و همین طور استقلال از وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنها، چه قطب قدرت جهانی غربی و در راس آن آمریکا، چه قطب شرقی و در راس آن اتحاد جماهیر شوری آن زمان. چون پیش از آن احیانا اگر هم بعضی حرکات انقلابی شکل گرفته بود با شعار کمونیستی و سوسیالیستی بود و از قدرت راست یعنی کاپیتالیسم و لیبرال امپریالیسم به سوسیال امپریالیسم گرایش می یافت که نمونه بارز آن کوبا و چین هستند.
اما ردّ هر دو قدرت جهانی بحثی بدیع، بی بدیل و بی سابقه بود حتی خانم گاندی، نخست وزیر وقت هندوستان و رئیس جنبش غیرمتعهدها می گفت ما به هر دو قدرت جهانی نه گفته ایم اما با آنها ستیز نداریم، اما انقلاب اسلامی و مجهوری اسلامی ایران نه تنها این دو قدرت را نفی کرد و از دامان آنها بیرون نیامده بود بلکه با هر دو در ستیز بود، هم مرگ بر شوری داشت هم بر مرگ بر آمریکا و انگلیس؛ این نوع تفکر، نظریه و نگاه جدیدی را القاء کرد.
فراتر از این، مسئله استقلال و عدم وابستگی به مکاتب امپریالسیتی چه سوسیال امپریالیسم چه لیبرال امپریالیسم است یعنی استقلال از مکاتب مادی، اومانیستی، سکولاریستی و دوئالیستی (معتقد به جدایی دین از سیاست) و داشتن نگاه توحیدی، معنوی و متعالی.
از آن مهمتر، انقلاب اسلامی ایران هر دو الگوی مدرنیستی به ظاهر متعارض یعنی سرمایه سالاری کاپیتالیستی و دولت سالاری توتالیستی را برنمی تابد و در پی الگوی خاص خود است؛ بنابراین، قدرت و حاکمیت خاص خود، مکتب خاص خود یعنی اسلام و الگوی توسعه متعالی خاص خودش را دارد که هم در پی توسعه اقتصادی باشد هم توسعه و تعالی معنوی، اخلاقی و فرهنگی. اینها هر یک در جای خود بار معنایی بسیاری زیادی را در بر داشت و جریان های فراوانی را الهام بخشید.
کسانی مثل میشل فوکوی فرانسوی و دیگر اندیشمندان غربی متوجه این بُعد شدند، حتی فوکو می گوید این مطلب نظام نوینی را ایجاد می کند و نظریات علمی را زیر سوال می برد، چراکه معنویت را وارد سیاست می کند، درپی ابزار نرم معنوی است نه قدرت سخت و توپ و تانک، از این رو، پاتک این را با عنوان «نظم نوین جهانی» مطرح کردند در حالی که انقلاب اسلامی در پی نظم نوینی بود که بُعد معنوی را وارد هندسه قدرت سیاسی کرد و موازنه قدرت را هم در سطح ملی، هم منطقه ای و هم جهانی تغییر دارد و اینچنین نظام قدرت بین المللی از نوع سخت به نوع معنوی و متعالی گرایش یافت.
از این رو، تلاش هایی در غرب شکل گرفت و گفتند منظور از نظم نوین جهانی انقلاب اطلاعاتی و رسانه ای و دنباله انقلاب مادی است که از آن به دانایی تعبیر کردند نه انقلاب معنوی؛ برای مثال افرادی مثل تافلر بحث «موج سوم» را مطرح کرد که می گوید نظام سومی در حال شکلگیری است و اینچنین نظم نوین جهانی را به نظام مادی تحریف کردند، یا فوکویاما بحث «پایان تاریخ» را پیش کشید و هانتینگتون موضوع «برخورد تمدن ها» را مطرح کرد این یعنی نظم نوین جهانی برخورد دولت-ملت ها نیست، بلکه یک سوی آن تمدن اسلامی قرار دارد و یک سو تمدن غربی که پشت آن یهودیت پنهان شده است و اینچنین غربی ها برای نظم نوین جهانی دکترین ارائه کردند!
*اشاره داشتید به اینکه مبنای کار انقلاب شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود، در بُعد آزادی انقلاب چگونه عمل کرد و این مسئله را چگونه عینیت بخشید؟
بله! در بُعد داخلی نظریه ای که انقلاب اسلامی دنبال می کرد آزادی بود آنهم آزادی از خودرایی، خودمحوری و خودکامگی دولت و دولتمردان و نیز آزادی از نظام و نظریه مُلوکی و سلطنتی و از نظام خانوادگی و موروثی تبری جسته و نظام مردم سالاری دینی را جایگزین آن کرد که نه جمهوری صرف باشد و نه نظام استبدادی و خودکامه بلکه جمهوری معتدله دینی و متعالی را در نظر داشت، که این نگاه، نظام ها و نظریات را تغییر می دهد حتی پوپر که سینه چاک جامعه باز و لیبرال دموکراسی بود در اواخر عمر گفت، این مسئله ما را دچار مشکل می کند و باید مفهوم جمهوری را تعدیل کنیم و یا هانتینگتون دو ماه قبل از مرگ خود در مقاله «ما که هستیم؟» بیان کرد دیگر موج سوم دموکراسی و یا برخورد تمدن ها مطرح نیست بلکه این دین است که دنیا را عوض می کند، او تاکید دارد که ما نیاز به احیای مذهب داریم اما از نوع «پروتستانتیزم نوی انگلیسی»
بنابراین، دین اسلام و انقلاب اسلامی بُعدی را مطرح کرد که حتی آنهایی که نگاه دینی نداشته اند به ورود دین به عرصه بین المللی قائل شدند تا جایی که حتی سازمان ملل به مسائل مختلف از منظر دین می نگرد مثل بررسی نقش دین در محیط زیست و نیز گروهی را تشکیل داده تا بررسی کند چرا کل نظام بین المللی فرهنگ را به توسعه اقتصادی و لذت معطوف می کند اینچنین تعارض و جنگ ایجاد می کند و باید در اینها تجدید نظر کنیم و به فکر توسعه فرهنگ باشیم و تولید ثروت و توسعه برای انسان باشد نه انسان ابزار توسعه. سازمان ملل نتایج این بررسی ها را در سندهای مختلف از جمله نشریه «پیام» متعلق به یونسکو (به ۳۰ زبان زنده دنیا) منتشر کرده است.
در این نشریه با «جان.ال.اسپوزیتو» مصاحبه ای انجام شد و او در پاسخ به این سوال که از چه زمان دین و معنویت در نظام قدرت جایگاه یافت، گفت: وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ آغاز، تجلی و تبلور این جریان نوین است.
*با توجه به آنکه قدرت های مختلف به زعم خویش نظم نوین جهانی را تعریف و تعبیر می کنند، رسالت اقدامی جمهوری اسلامی در تحقق این نظم متناسب با نگاه مکتبی و دینی چیست؟
باید توجه داشت سه جریان در دنیا فعال است: یکی جهانی شدن که اصطلاحاً یک فرآیند و پروسه اقتصادی و فنی بوده و در پی آن است که اقتصاد را جهانی کند که انقلاب اطلاعاتی در خدمت آن است، البته دو تفسیر از آن صورت می گیرد: یکی جهانی سازی ای که آمریکا با ابزار بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در پی آن است، این فرابرد و پروژه است نه پروسه که از آن با غربی سازی یا آمریکایی سازی و بازاری سازی یاد می شود و نگاه تنازعی به دنیا دارد و به نظام جهانی دید هرمی دارد که آمریکا در راس آن قرار می گیرد. در میانه این هرم قدرت های بزرگ قرار دارند و در پایان و قاعده آن باقی کشورهای جهان اند و البته در اینجا کوچک سازی و تجزیه کشورها مدنظر است همچون طرحی که در سوریه و عراق دنبال می شود چراکه معتقدند با تکه سازی کشورها، بهتر می توان بر آنها مسلط شد.
در این میان، انقلاب اسلامی، جهانی سازی را لازم می داند نه کافی، چراکه معتقد است انسان به آرامش روحانی نیز در کنار آسایش مادی نیاز دارد در حالی که مکاتبی مثل هندوئیسم و بودیسم هر دو را رد می کنند؛ یعنی فرآیند جهانی شدنِ اقتصاد هم موردتایید انقلاب است گرچه می خواهد آن را تصحیح و تکمیل کند اما نه مثل آمریکا که فرهنگ و سیاست را در خدمت اقتصاد قرار دهد و با مدیریت بانک جهانی و صندق بین المللی پول پیش برود، جمهوری اسلامی با این تعریف از جهانی شدن بشدت مخالف است در حالی که چین و روسیه هم به عنوان مخالفان این روند، اصطحکاکشان با آمریکا و غرب ظاهری است و تباین ذاتی با آن ندارند بلکه ضدیتشان بر اساس منافع است.
اما انقلاب اسلامی ذاتاً با این جهانی سازی یا غربی سازی مخالف است چراکه نگاه داروینی، تنازعی و استکباری دارد و می گوید آمریکا آقا و ارباب دنیا است و باقی کشورها بنده آنند!
*پس انقلاب اسلامی با چه نوعی از نظم نوین جهانی موافق است و آن را دنبال می کند؟
انقلاب اسلامی از ابتدا مطرح کرد که نظام جهانی را کروی می بیند نه هرمی که در آن جمهوری اسلامی می تواند مرکزیت بیشتری داشته باشد، اما این مرکزیت به معنای سلطه نیست به عبارت بهتر ایران جلودار است و در هنگام بروز مشکل برای کشورهایی همچون عراق، سوریه و … در صورت درخواست آنها کمک می کند نه مانند آمریکا که به بهانه کمک، کشورها را اشغال می کند نظیر آنچه در عراق و افغانستان رخ داد چراکه آمریکا در پی میلیتاریزم نوین و یکه تازی نوین است.
بنابر این، در جهانی گرایی بیشتر نگاه فرهنگی و معنوی به دنیا وجود دارد و در پی تعاون و همبستگی جهانی است نه وابستگی و تبادل جهانی را مد نظر دارد یعنی تبلور «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، شعاری که در سر در سازمان ملل نوشته شده است.
اما در مقابل، منظور صهیونیزم جهانی از همبستگی جهانی، ادغام و زیر سلطه بودن است و حتی اروپا که با آمریکا هم سنخ است وقتی پای منافعش پیش می آید با ایالات متحده اختلاف جدی می یابد، چنان که در زمان جنگ جهانی اول و دوم این تقابل قدرت ها رخ داد و چه بسا اگر دامنه دار شود جنگ جهانی بعدی هم بروز کند!
*برای انجام این رسالت جمهوری اسلامی باید چه راهبردهایی داشته باشد و از چه مسیرهایی عبور کند؟
در این فضا مهمترین وظیفه جمهوری اسلامی تبیین این مسائل و ارائه ترسیم و تحلیل حقیقی و واقعی است نباید تفاسیر اشتباه شود، برای مثال بیداری و خیزش اسلامی را نباید به بهار عربی تعبیر کرد.
رسالت دوم جمهوری اسلامی اقدام و عمل است، چون آن قدری که عمل اثر دارد بحث های نظری تاثیر ندارد این بحث ها اندیشمندان و فرهیختگان را متاثر می کند گرچه دوربُرد و عمیق است؛ به عبارت بهتر بشر به اسوه عملی نیاز دارد و جمهوری اسلامی باید تعادل سیاسی اجتماعی را در جهت توسعه و تعالی معنوی، اخلاقی و فرهنگی با همین اقتصاد مقاومتی انجام دهد که زمینه و ظرفیت آن را داریم به شرط آنکه جدی بگیریم و بدانیم که می شود و باید بشود و و جدی بگیریم که باید الگوی عملی عرضه شود و جمهوری اسلامی بتواند رکود اقتصادی را از طریق اقتصاد مقاومتی برطرف کند.
اگر مشکل اشتغال حل شود و درآمد عمومی بالا رود و تورم پایین بیاید، بیش از ۹۰ درصد مشکلات کشور کاهش می یابد، می ماند ۱۰ ۱۲ درصد مشکلات فرهنگی، چراکه ملت ایران بافرهنگ است و اگر معیشتش تامین شود به جاده خاکی نمی زند، اگر چنین می شود یعنی معابر را باز نکرده ایم. از این رو، اولویت با توسعه اقصادی است تا توسعه سیاسی فرهنگی به صورت کامل خود را نشان می دهد و امروز علی رغم همه کارشکنی ها رایس، وزیر اسبق خارجه ایالات متحده مصاحبه می کند و می گوید: ایران بیش از آنچه نشان می دهد پیشرفته تر است و یا برژینسکی که جنگ را بر ما تحمیل کرد، معترف است انقلاب و جمهوری اسلامی تنها کشوری است که می تواند کل خاورمیانه را مدیریت کند و معتقد است ایران دشمن عاقلی است در مقابل اعراب که دوست نادان اند و منطقه را بر هم می ریزند و نمی توانند آشوب ها را جمع کنند و بعد آشوب ها دیگر نقاط دنیا را هم متاثر می کند. دشمن می داند اگر کاری به ایران نداشته باشد، ایران به ما کاری ندارد وگرنه دست دشمن را قطع می کند اما عربستان جز تنش زایی، کاری از پیش نمی برد، چنان که علی رغم تحمیل جنگ به ما، پیروز از آن بیرون آمدیم.
بنابر این، باید زیرساخت ها را تامین کرد و مشکلاتی که بر ما عارض شده و ذاتی ما نیست را با سیاست و فرهنگ مقاومتی حل کنیم و شعار را کنار بگذاریم و آمار و ارقام را مد نظر داشته باشیم و ظرفیت ها را بسنجیم که اینچنین هر اندازه در داخل موفق باشیم، در نظام منطقه ای اثربخش و در نظام بین المللی الهام بخش خواهیم بود و می توانیم در پی نظام جهانی بین المللی باشیم که این روند حتی به نفع همه حتی سلطه گران غربی است؛ امروز ملل اروپا و آمریکا چه کرده اند مگر جز این است که دچار بحران اند و حتی اسرائیلی ها الان درگیر زنده بودن و زندگی کردن اند. به عبارت بهتر جهانی گرایی به تعبیر و تعریف جمهوری اسلامی به سود همه جهان و به نوعی رحمت للعالمین است.
اما جهانی سازی ای که غرب و در راس آن آمریکا دنبال می کند برای همه ضرر است و هم ملت ها و هم دولت ها را ضعیف می کند، چنان که امروز قدرت ها مستاصل اند، از یک سو پشت تکفیری هایند و از سوی دیگر تکذیب می کنند و ملتشان هم ضرر می کند چنان که آمریکایی میلیاردها دلار هزینه کردند و مالیات و فشار اقتصادیشان بالا رفته و خدماتشان پایان آمده و چندین هزار کشته دادند و به چیزی نرسیدند. این جنگ آنها هزگر دفاع مقدس ما نمی شود که به چراغ راه تاریخ تبدیل شده است.
اگر جمهوری اسلامی، رسانه ها و اندیشمندان از این مسئله تبیین و تفسیر درستی ارائه کنند از نظر علمی، نظری و روشنفکری و دانشمندی و در سیاستگذاری هم هر قدر مشکل داخلی و منطقه ای را حل کنیم همه جهان متاثر و نقش فعال جمهوری اسلامی مشخص می شود؛ از این رو، امروز ما به تحول اساسی در نظام اجرایی نیاز داریم، باید سیاستگذاری ها صحیح باشد و از پراکنده گویی و تصویب این همه قوانین متعارض و جزئی بپرهیزیم و به تصویب و اجرای قوانین کارآمد نظر داشته باشیم آنگاه است که می توان اقتصاد، سیاست و فرهنگ مقاومتی داشته باشیم و درون زا و جهانی گرا باشیم، چنان که نوسانات بیرونی برای ما تعیین کننده نشود و زندگی ما را مختل نکند مثل تحریم ها و جنگ تحمیلی که ما را فلج نکردند و مانع حرکت ما نشدند.
طلیعه
نظر شما