به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، « بعضی از بچهها مثل من بودن. یکی علف میزد،یکی حشیش میزد یکی شیشه، یکی الکل میآورد مدرسه میخورد».«مشکلم نشئگی بعد مواد بود. دلم نمی خواست مادرم بفهمه که من چیزی مصرف می کنم یا صبح ها که می خواستم برم مدرسه دردم هم شروع می شد باید مواد می زدم.» «هر روز صبح مدرسه بودم. اما خب اصلاً اعصاب درستی نداشتم. خیلی پرخاشگرشده بودم هنوزم هم هستم. تا پارسال نمراتم خوب بود، اما کلاس ششم افت کردم. فکر درس نبودم اصلاً درس نمیخوندم. نمرههام همه پایین اومد. فقط میرفتم سر کلاس مینشستم. خیلی وقتها چرت میزدم، همه اش حالم بد بود، معلما میگفتن برو نمازخونه بخواب. سر کلاس همه اش به چیزهای چرت و پرت فکر میکردم. چند باری هم توهم زدم دعوا کردم.» این جملات را ناهید به خبرنگار یکی از روزنامه های سراسری می گوید.
هنگامی که صحبت از یک معتاد می شود، ذهنمان به سمت مردان و گاها به سمت زنان می رود، کمتر به ذهن خطور می کند که یک دختر یا پسر 10 و 12 ساله معتاد باشد.اعتیادی که آنان نه از پدر و مادر بلکه از هم کلاسی هایشان به ارث برده اند.
کودکانی در زیر سقف نظام تعلیم و تربیت به جای یاد گرفتن اسامی بناهای تاریخی کشور، نام های به روز مواد مخدر و قرص های روانگردان و مشروبات الکی را از بر کرده اند. زیر سقف مدارسی که چرت زدن های آن نشانه خستگی و کلافگی از درس های آقا و خانم معلم نبوده است، بلکه خمار و نشئه هستند، خمار و نشئه شیشه.
کودکان و نوجوانان در کشور به عنوان یک قشر نامرئی هستند، به خصوص نوجوانان که آنان از سوی جامعه دیده نمی شوند، برنامه های مختلف برای کودکان و جوانان هرچند ناکارآمد وجود دارد اما برای نوجوانان اینگونه نیست.
بیشترین موضوعی که درباره ی نوجوانان مطرح است و دیده می شود محصل بودن آنان است و خانواده ها نیز دلخوش هستند که نیمی از روز را در مدرسه تعلیم و تربیت می بینند و همین که درس بخوانند کافی است.
امروزه زمانی است که در بمباران اطلاعات قرارداریم، گاه این اطلاعات ناصحیح است، اطلاعاتی که نوجوانان را به لذت و کنجکاویی سوق می دهد.اطلاعاتی درباره ی آسیب ها، آسیب هایی که ممکن است آینده دانش آموزان را کاملا خراب کند اما این آسیب ها میان آنان لذت جویی تعبیر می شود.
اگر عواقب این لذت جویی به نوجوانان که در سن تحصیل هستند داده شود، آسیب ها شدت نمی گیرد که در آینده آنان برخی از خاطرات سن 12 سالگی را با چشمان نمناک بیان کنند.
سال هاست که آمار هایی از اعتیاد دانش آموزان به بیرون می آید، که پیشتر ها آموزش پرورش انکار می کرد اما در حال حاضر انکار نمی کند با وجود اینکه آمار ها را درست نمی داند اما تاکید می کند که دانش آموز نیستند آنان نوجوان هستند.
همین تاکید بر واژه «نوجوان » موجب شده است تا نظام تعلیم و تربیت درباره ی آسیب های اجتماعی دانش آموزان همانند، خودکشی، قتل و اعتیاد منفعل عمل کند.
هیچ خانواده ای، حتی پدر و مادری که در اعتیاد غلت می زنند دوستت ندارند خماری فرزندشان را ببینند، بسیاری از خانواده آگاهی درباره ی محیط پیرامون خود ندارند، محیطی که به آن اعتماد دارند و اصلا به ذهنشان نمی رسد فرزندشان در اتاق خواب به جای کتاب و مشق در حال کشیدن مواد هستند.
باید در ابتدا قبول کنیم آسیب ها وجود دارد، آسیب هایی همچون اعتیاد در کمین 12 ساله ها هم نشسته است، سپس از این فرصت های بمباران اطلاعاتی هر یک در هر جایگاهی هستیم، برای پیشگیری از گسترش اعتیاد در میان کودکان و نوجوانان یا با صراحت بگوییم دانش آموزان تلاش کنیم.
نظام تعلیم و تربیت نباید منفعلانه با این موضوع برخورد کند وبا توزیع بورشور و نصب پوستر نمی توان گفت که فعالیت هایی برای پیشگیری آسیب ها انجام می گیرد بلکه عزم جدی، تدابیر و برنامه های سنجیده را می طلبد تا شاهد ناهیدهایی در جامعه که در سن 12 سالگی اعتیاد را از هم کلاسیش به ارث برده نباشیم که در سن 14 سالگی می گوید: «زندگیم دود شد به هوا رفت».
البته نقش خانواده ها را نمی توان در تربیت فرزندان نادیده گرفت بسیاری از مشکلات ناهید و امثال ناهید ها به دلیل غفلت خانواده هایشان از آنان است.اما تعامل بیشتر خانواده ها با آموزش وپرورش بیشتر در بخش تربیتی و پرورشی می تواند نابسامانی هایی که وجود دارد را کاهش دهد.
نظر شما