خبرگزاری شبستان – سرویس قران و معارف: "اگر آمدی درِ خانهی پروردگار عالم، دیگر امیدوار بیا. اصلاً خود خدا بدش میآید که کسی درب خانهی پروردگار عالم بیاید، امّا ته دلش، هنوز امید به بخشش نداشته باشد. یک معنی دیگر ناامید آمدن در خانهی خدا، این است: خدایا! من باور ندارم که رحمت تو بیشتر از گناه من هست! من احساس میکنم که گناه من بر رحمت تو غلبه دارد. من خیلی گناه کردم. وقتی ناامید درب خانهی پروردگار عالم آمدم، یا هنوز ته دلم به تعبیر عامیانه چرکین است که گناهان من چنین و چنان است، آخر مگر میشود ...، ولی ..، شاید ... و ...، به تعبیری دارم به ذوالجلال و الاکرام، اهانت میکنم. من در خانهی کریم آمدم، مگر عرضه نمیداریم: یا اکرم الاکرمین، یا اجود الاجودین؟! وقتی درب خانهی همچنین کریم و رحیمی آمدم، دیگر یأس جایی ندارد. اتّفاقاً خدا میگوید: این همه گناهان کبیره کردی، باید توبه کنی، جبران کنی و ...، امّا دیگر چرا ناامید هستی؟"
آنچه در ادامه می آید بخش دوم و پایانی بیانات آیت الله روح الله قرهی در دومین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی است که در پنجمین شب از شب های ماه مبارک رمضان در مهدیه القائم المنتظر (عج) ایراد شده است.
«أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ... رَاجِیاً»/ حال امید و رجا در دعا!
« أَدْعُوكَ يَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِياً خَائِفاً»، در باب رهبة و رغبة نکاتی را بیان کردیم که إنشاءالله در شبهای آینده هم بیان خواهیم کرد، امّا یکی از مطالب، امید و رجاست.
در این زمینه، اولیاء خدا و عرفا کدی دادهاند: یا انسان نباید درب خانهی خدا بیاید، یا اگر آمد، دیگر نباید بگوید ولی، شاید، امّا و اگر ... . یعنی باید با امید کامل بیاید. ذوالجلال و الاکرام، دوست ندارد بندهای درب خانهاش بیاید و ناامید باشد.
بزرگترین گناه کبیره چیست؟
لذا یکی از آن مطالبی که در مباحث اخلاق، متخلّقین اخلاق الهی و عرفا فرمودند، این است: بین گناهان کبیره، یأس بالاتر از همهی آنهاست. نفرمودند که نعوذبالله زنا بالاترین است. یا غیبت که فرمودند اشدّ من الزّناست، اینگونه است. میفرمایند: یأس، بین این گناهان کبیره، بزرگتر از همه است!
وقتی محضر ذوالجلال و الاکرام آمدی، باید امیدوار بیایی و امید حقیقی داشته باشی که مرحمت میکنند. مگر میشود مرحمت نکنند؟! لذا اگر بگویی: حالا ...، شاید ...، نمی دانم که ... و ...، خدا قبول نمیکند. برای همین است که در این فراز عرضه میداریم: « أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ... رَاجِياً ...».
«أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ... خائفاً»/ حال امید و رجا در دعا!
باز حالت جمع ضدّین است، چون میفرماید: « أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ... رَاجِياً خَائِفاً». چطور میشود که هم امید داشته باشم و هم خوف؟! اگر از امید میگویید، پس چرا دیگر خوف داشته باشم؟!
اتّفاقاً یکی از موارد، این است: خوف داشته باشی که نکند امیدت را از دست بدهی. لذا یکی از خوفها، خوف از این است که نکند شیطان، امید من را ناامید کند. خائف باشی که نکند عواملی به وجود بیاید و امید من به ناامیدی تبدیل شود. این، خودش یک خوف است.
البته انسان یک خوف در مورد گناهان خود دارد، امّا باید بداند که هر کس هست، وقتی درب خانهی خدا آمد و گفت: « أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ...»، دیگر نباید ناامید باشد.
اصلاً خدا وقتی میبیند کسی ناامیدانه آمده، به ملائکه میگوید: او را رها کنید، وقتی آمدی، درست بیا. دیدید استادی به شاگردی دستورالعملی میدهد، بعد او بگوید: آقا! آخر فلان است و ... . او هم میگوید: برو کار دیگری کن و جای دیگری برو.
ناامیدی در دعا و اهانت به ذوالجلال و الاکرام!
لذا میگوید: اگر آمدی درِ خانهی پروردگار عالم، دیگر امیدوار بیا. اصلاً خود خدا بدش میآید که کسی درب خانهی پروردگار عالم بیاید، امّا ته دلش، هنوز امید به بخشش نداشته باشد. یک معنی دیگر ناامید آمدن در خانهی خدا، این است: خدایا! من باور ندارم که رحمت تو بیشتر از گناه من هست! من احساس میکنم که گناه من بر رحمت تو غلبه دارد. من خیلی گناه کردم. وقتی ناامید درب خانهی پروردگار عالم آمدم، یا هنوز ته دلم به تعبیر عامیانه چرکین است که گناهان من چنین و چنان است، آخر مگر میشود ...، ولی ..، شاید ... و ...، به تعبیری دارم به ذوالجلال و الاکرام، اهانت میکنم.
من در خانهی کریم آمدم، مگر عرضه نمیداریم: یا اکرم الاکرمین، یا اجود الاجودین؟! وقتی درب خانهی همچنین کریم و رحیمی آمدم، دیگر یأس جایی ندارد. اتّفاقاً خدا میگوید: این همه گناهان کبیره کردی، باید توبه کنی، جبران کنی و ...، امّا دیگر چرا ناامید هستی؟! یعنی باور نداری من خدای بخشندهی مهربان هستم؟! - البته تعبیر بخشندهی مهربان، برای الرحمن الرحیم، مناسب نیست، امّا دیگر ناچاریم.
وقتی درب چنین خانهای آمدی، با یأس بیایی، خدا میگوید: بیخود آمدی! اصلاً خدا ناراحت میشود و شاید به همین خاطر است که بین گناهان کبیره، بزرگترین گناه همین است که تو اشتباه میکنی درب خانهای آمدی و امید نداری. خائف باش، امّا خائف از این که نکند من درب خانهی خدا آمدم امید نداشته باشم.
عرفا هم خائف از این هستند که نکند عمل من، من را گرفتار کند و إلّا آنها به رحمت خدا که ناامید نیستند. ولیّ خدا میگوید: امیدوار به رحمت خدا هستم، امّا میترسم تصوّر کنم عمل خودم هست، مثلاً من روزهام را گرفتم الحمدلله، نمازم را خواندم الحمدلله و ... .
وسوسههای شیطان ملعون در جوانی و پیری حاج شیخ رجبعلی خیّاط
حاج شیخ رجبعلی خیّاط(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در اواخر عمرشان میفرمودند: یک مرتبه داشتم میآمدم، دیدم خانمی چادر سرش است، امّا مدام جلوی من چادرش را باز میکند، میبندد و ... . من فهمیدم که آن ملعون، شیطان است که میخواهد من را بازی دهد. به او گفتم: من در جوانی فریب نخوردم، حالا میخواهی من را فریب بدهی.
مرحوم ابوی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) میفرمودند: ایشان به محضر ابوالعرفا، آیت الله العظمی ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آمدند (ظاهراً همان شبی بوده که اصحاب لیل آقا دور هم جمع میشدند) و قضیّه را تعریف کردند و به آقا گفتند: به او گفتم: من در جوانی فریب نخوردم، حالا میخواهی من را فریب بدهی و بعد هم ذکر «اعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین و اعوذ باللّه أن یحضرون إنّ اللّه هو السّمیع العلیم را گفتم که آن ملعون یکباره غیبش زد.
قضیّه جوانی ایشان را هم که بارها بیان کردیم و شما هم خواندید و شنیدید. حاج شیخ رجبعلی خیّاط بیان میکند: خانه یکی از بستگان بودیم، همه برای کاری بیرون رفتند، من و دختر آن خانواده در خانه بودیم. من در آن زمان هفده، هجده سال بیشتر نداشتم، جوان رشید و خوش سیمایی هم بودم. آن دختر تقاضای نامشروع کرد. یکباره بدنم لرزید و سریع بلند شدم.
ایشان قسم میخورد و میگوید: والله وقتی درب خانه را بستم، دو سه قدم جلو نرفته بودم که دیدم حالی در درون من ایجاد شده است. مطالبی را حس میکنم و وضع خاصّی دارم. چون آن تقاضا کرد، جواب تقاضایش را که ندادم، از آن مکان هم بیرون رفتم.
جوانان عزیز! «ألا إنّ فی ایّام دهرکم نفحات، فتعرّضوا لها» - «ألا»ی تنبیهیّه با إنّ تحقیقیّه جمع شده است و ابنفارس میفرماید: این مطلبی دارد که بیان کردم - در ایّام زندگیتان در لحظاتی نورهایی میآید، خودتان را در معرض آن قرار بدهید.
آن لحظه این مطلب پیش آمد که من هم سریع بیرون آمدم، والله درب را که بستم و هنوز دو سه قدم نرفتم، دیدم حالتی دارم. خدای متعال جلوی پای من، اولیاء خدا و عرفا را قرار داد.
حالا وقتی چنین اتّفاقی در اواخر عمرشان هم برایشان اتّفاق افتاد، برای آقا تعریف کردند و گفتند: تا ذکر «اعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین ...» را گفتم، آن ملعون غیبش زد.
آقا فرموده بودند: بله، درست است، امّا فقط این نیست و به این تمامش نمیکند - آقا میخواستند به ایشان، تنبّه بدهند - گاهی میآید، امّا در نمازت میآید، آن موقع که تو در قنوت، دستهایت بالاست، حال خوشی پیدا کردی و اشک میریزی، آن موقع میآید و به تو میگوید: ببین چه نمازی داری! ببین چه بندهی خوبی هستی و چه حالی داری!
چگونه خودمان را از همزات شیطان، بیمه کنیم؟
لذا این ملعون، گاهی اینطور میآید و برای همین اولیاء خدا، خائف هستند. خوف اولیاء خدا اینگونه هستند و میترسند که نکند عمل من باعث شود که دیگر امیدوار به رحمت تو نباشم. « أَدْعُوكَ يَا رَبِّ ... رَاجِياً خَائِفاً».
پس اینطور نیست که شیطان حتما در مجلس گناه بیاید و ممکن است در هر حالی انسان را وسوسه کند، برای همین است که میگویند: علاوه بر این که ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ده مرتبه قبل از غروب آفتاب، این ذکر «اعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین و اعوذ باللّه أن یحضرون إنّ اللّه هو السّمیع العلیم» را بخوانید - که فرمودند: در این صورت روزتان را محافظت میکنند و دیگر شیطان بر شما تسلّط پیدا نمیکند -، صد بار هم در طیّ روز بگویید. ایرادی ندارد که این نسخه را عموم انجام بدهید. این را اولیاء خدا فرمودند که برای محکمکاری که میخواهید خودتان را بیمه کنید صد مرتبه هم در طول روز بخوانید.حالا نمی دانم چقدر موفّق هستیم و میخوانیم. چون گاهی یادمان میرود. همین حاج شیخ عبّاس قمی(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آیت حقّ زحمت کشیده و این ذکر را در اعمال طلوع و غروب آفتاب آورده است.
چون باید به خدا پناه ببریم از لحظاتی که شیاطین حاضر میشوند اعوذ باللّه أن یحضرون ، حتّی در نمازمان هم حاضر میشوند! اتّفاقاً موقعی که حال خوشی داری، حاضر میشوند. تا یک حال خوشی به برکت آن اتّصال به تو دست میدهد، همان موقع حاضر میشود، عجب ملعونی است. همان موقع میآید گوش آدم را بگیرد و انسان را منحرف کند. شوخی نیست، فکر نکنیم راحت میتوانیم هر کاری انجام دهیم.حالا اینها یک سری مطالب خارج قضیّه در مورد فراز «أَدْعُوكَ يَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِياً خَائِفاً» بود، إنشاءالله در جلسات آینده روایاتش را هم بیان میکنیم.پروردگارا! ما را بندگان امیدوار به خودت و خائف از عمل خودمان قرار بده.
نظر شما