علوم انسانی باید درون زا باشد/به جای نقد و پرسشگری ادعای نظریه پردازی داریم

خبرگزاری شبستان: احمد رضی گفت: مهمترین چالش پیش رو در حوزه نظریه پردازی، کمبود نظریه های بومی در دوره معاصر و فراوانی نظریه های آماده ترجمه شده است. همچنین به علت خطای مفهومی نظریه پردازی، مدعیان این عرصه فراوانند.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، بومی سازی علوم انسانی و همچنین تحول در این علوم نیازمند بایدها و نبایدهایی است. شاید اولین و مهمترین آن را بتوانیم نظریه پردازی عنوان کنیم چراکه از دل نقد و نظر است که ایده های جدید مطرح شده و زمینه ای برای تحول بنیادین فراهم می آید.

در راستای بررسی این مساله با دکتر احمد رضی، رئیس دانشگاه گیلان به گفت وگو نشسته ایم. وی از جمله دغدغه مندان در عرصه نظریه پردازی و تحول در علوم انسانی است و چندی قبل طی یادداشتی که در پورتال اطلاع رسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز منتشر شد به اهمیت نظریه پردازی اشاره کرد. او در بخشی از یادداشت مذکور عنوان کرده بود: «در مورد چالش‌های موجود بر سر راه نظريه پردازي باید گفت که اصولا نظریه‌پردازی کار دشواري است و نيازمند تلاش زياد و فعاليت علمي مستمر و زمانبر است و از اين رو نظريه پردازان نياز به حمايت هاي ويژه دارند.

يکي از چالش هاي اين حوزه، وجود تلقي‌های مختلف از مفهوم نظريه در جامعه ماست که نياز است درباره چيستي و چگونگي نظريه‌پردازي بيشتر بحث شود. لازمه نظريه‌پردازي، رواج نقادي است و ضعف فرهنگ نقدپذيري يکي از موانع اصلی نظريه پردازي در جامعه ماست. نقّادي بايد از ديدگاه‌هاي صلب شده و ظاهرا غیر قابل نقد چهره‌ای شاخص رشته های علمی شروع شود تا باورهاي رايج و سنگواره شده و مسلم گرفته شده در رشته ها متناسب با شرايط زمان و مکان به روز و اصلاح شود».

با توجه به نگاه وی نسبت به اهمیت مساله نظریه پردازی و همچنین جایگاه این مهم در تحول علوم انسانی، بر آن شدیم تا در گفت وگویی اختصاصی دیدگاه این استاد دانشگاه را در این مورد جویا شویم. آنچه که در ادامه می آید حاصل نظرات دکتر احمد رضی، رئیس دانشگاه گیلان در گفت و گو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان است:

 

جایگاه و اهمیت نظریه پردازی به عنوان یکی از راه های تولید دانش به ویژه در حوزه علوم انسانی چیست؟

نظریه ها وسیله ای برای فهم بهتر پدیده ها و رویدادهاست. نظریه ها از طریق ارائه الگوهایی برای تفسیر و تبیین نظام مند باورها، رفتارها و رویدادها به تولید دانش جدید کمک می کنند. با نظریه ها می توان آینده را پیش بینی و کنترل کرد و برای به وجود آوردن وضعیت بهتر دست به تغییر و تحول زد.

 

شما در یکی از مباحث تان وجود تلقی های مختلف از مفهوم نظریه در جامعه را از جمله چالش های پیش رو در عرصه نظریه پردازی عنوان کردید، این دیدگاه های مختلف پیرامون نظریه(دقیقا) چه آسیب هایی را در پی دارد و علاوه بر آن اساسا از دیدگاه شما چالش های بیش رو در حوزه نظریه پردازی در عرصه علوم انسانی عمدتا در چه مواردی است؟

باید حّد و مرز نظریه با مفاهیم مشابه شناخته شود. نداشتن تعریف واحد از مفهوم نظریه موجب می شود تا ندانیم سر چه چیزی با هم حرف می زنیم و ممکن است مسئله اصلی گم شود. عدّه ای از نظریه حرف می زنند مفهومی متفاوت و یا نزدیک به آن را اراده می کنند مثلاً آن را به جای کلمه نظر به کار می برند و یا منظورشان واژگانی مثل باور، ایدئولوژی، مکتب و یا روش است در حالی که نظریه غیر از اینهاست. نظریه پردازی فرایند سازمان دهی نظام مند اندیشه ها برای فهم یا تبیین یا تفسیر پدیده ها و رویدادهاست.


مهمترین چالش پیش رو در حوزه نظریه پردازی، کمبود نظریه های بومی در دوره معاصر و فراوانی نظریه های آماده ترجمه شده است. همچنین به علت خطای مفهومی نظریه پردازی، مدعیان این عرصه فراوانند و این در حالی است که آنانی که شایستگی این امر را دارند و طول و عرض کار را می شناسند خاموش اند. ضعف فرهنگ نقد و نقادی و پرسشگری نیز یکی از چالش های این حوزه است و موجب می شود تا حرکت به سوی نظریه پردازی کُند صورت گیرد

 

امروز صحبت از تحول علوم انسانی فعلی می شود، اولا چرا نیاز به این تحول داریم و در ثانی مگر علوم فعلی چه کاستی هایی دارند که باید در فکر تحول آنها باشیم؟

تحول خواهی زمینه ساز رشد و تعالی است بویژه در حوزه علم و دانش که دائماً با دستاوردهای جدید پژوهشگران متحول می شود اما تحول در علوم انسانی از ضرورت بیشتری برخوردار است به دلیل اینکه اولاً میزان تولید علم بومی در این رشته آنچنان که باید باشد نیست، ثانیاً در فارغ التحصیلان اغلب این رشته ها ضعف مهارتی وجود دارد و این امر باعث می شود تا مشارکت آنان در فرایند پیشرفت کشور حاکم باشد.

 

این در حالی است که اغلب رشته های علوم انسانی با اداره جامعه سروکار دارند مثل اقتصاد، مدیریت، سیاست، فرهنگ، جامعه شناسی و ثالثاً به خاطر اینکه علوم انسانی، ارتباط مستقیمی با هستی شناسی و معرفت شناسی هر جامعه دارد و نحوه نگرش پژوهشگران علوم انسانی نسبت به انسان، در انتخاب روش و نوع استنباط و یافته های آنان اثرگذار است. بنابراین پژوهشگری که از نظر او انسان در جامعه صرفاً یک موجود این جهانی است نمی تواند امور مربوط به زندگی جوامع را که خیر دنیا و آخرت را با هم می خواهند خوب بفهمد و ارائه طریق کند. به همین دلیل علوم انسانی باید درون زا باشد و آبشخورهای آن در فرهنگ جامعه خودمان باشد تا بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه ما باشد.

 

دانشگاه و بدنه علمی و آکادمیک کشور از چه طرقی می توانند در راستای تسریع حرکت تحول در علوم انسانی اثر گذار باشند؟

تحول در علوم انسانی نیازمند توجه همگانی است از بیرون دانشگاه نیز باید برای تحقق آن اهتمام صورت گیرد مثلاً نگاه به علوم انسانی از طرف مسئولان کشور باید مثبت تر شود نشانه این امر، مشارکت دادن گسترده عالمان این حوزه در تصمیم سازی ها و در نظر گرفتن اعتبارات بودجه ای ویژه برای مراکز علوم انسانی است. اما بدنه علمی کشور در حوزه علوم انسانی باید به نگاه کاربردی این دانش ها بیشتر توجه و مسئله محور عمل کند و برای حل تخصصی مسائل جامعه ما به ویژگی ها و خصوصیات فرهنگی بومی عنایت داشته باشد و ضمن بهره گیری از ظرفیت های علوم انسانی جهانی، با نگاه بین رشته ای نسبت به بومی سازی آن اقدام کند.

 

کد خبر 554557

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha